پرسش :
اتفاقاتی مانند زلزله،سیل و... در زندگی پیش میآید، که دلایل علمی دارد اما گفته میشود این اتفاقات ماورای طبیعی است و تعبیر به بلا میشود، اگر بلاست چرا در کشورهایی رخ میدهد که از نظر علمی، اجتماعی خدمات فراوانی به مردم کردهاند اما کشورهایی که به مردم جهان ضرر میرسانند کمتر دچار بلا میشوند؟
پاسخ :
گاه ابتلا و گاه بلاست. تفاوت بلا و ابتلا این است که در بلا حادثه مستقیم میآید بدون اینکه زاویهی آزمایش حرکت انسان را در آن تصور کنیم ولی در ابتلا از ابتدا زاویه باز میکنیم که آمده است تا نفعی به فرد برساند. علم به طور مطلق علل بلاهای طبیعی را ثابت نکرده است آنچه که علم ثابت کرده گاهاً سوء تعامل بشر با طبیعت است که در این صورت نمیتوان نام آن را ابتلا نهاد. نکتهی که حائز اهمیت این است که همیشه به طور مثال سیل زیانآور نیست بلکه علت آمدن آن سیراب شدن سرزمینی است و توانایی تولید در آن کشور بالا رود. حال تخریبی پیش آید که به خود شخص بازمیگردد چراکه آمادگی مقابله با این واقعهی طبیعی را برای خود فراهم نکرده است. در رابطه با این نکته که برای کشورهای خدمترسان بیشتر پیش میآید باید متذکر شد که انسان و جامعه گاهی به جایی میرسد که خداوند لجام را از سر آنها بر میدارد و دیگر کاری ندارد تا پشیمان شوند و باز گردند ، در صورتی که باز نگشتند به حساب آنها رسیدگی میکند. کرمی را در نظر گیرید که در مکانی آلوده رشد کرده حال آن را در مکانی استرلیزه قرار دهند ، کرم میمیرد، گلی زیبا را اگر در فضای آلوده برده شود از بین میرود. آنها کسانی هستند که چون در نجاست زاده شده و رشد کرده اند ، گناه آنها را پیروز میکند که رشد گناه در مملکتی نشان دهندهی کنار گذاشتن آن کشور از جانب خداست یعنی آنها را به حال خود رها کرده است.عالم نظام قانون، تکوین و اسباب و مسببات است. در حدیث آمده که: " خدا کاری در جهان نمیکند مگر سببی داشته باشد." در عالم هر اتفاقی که میافتد قطعاً سببی دارد. حال سبب آن ، گاهی مستقیماً خود ذات اقدس الهی بدون دخالت بشر است و گاهی سبب بشر و انسان است در این صورت باز دست ارادهی غیبی الهی وجود دارد،این طور نیست که بگوئیم اگر ظاهری بود ارادهی خدا دخیل نیست، اراده خداوند از کانال ارادهی انسان آن را پیاده میکند و به اجرا در میآورد. بنابراین هر اتفاقی که در عالم رخ میدهد یقیناً دارای سببی است.
گاه ابتلا و گاه بلاست. تفاوت بلا و ابتلا این است که در بلا حادثه مستقیم میآید بدون اینکه زاویهی آزمایش حرکت انسان را در آن تصور کنیم ولی در ابتلا از ابتدا زاویه باز میکنیم که آمده است تا نفعی به فرد برساند. علم به طور مطلق علل بلاهای طبیعی را ثابت نکرده است آنچه که علم ثابت کرده گاهاً سوء تعامل بشر با طبیعت است که در این صورت نمیتوان نام آن را ابتلا نهاد. نکتهی که حائز اهمیت این است که همیشه به طور مثال سیل زیانآور نیست بلکه علت آمدن آن سیراب شدن سرزمینی است و توانایی تولید در آن کشور بالا رود. حال تخریبی پیش آید که به خود شخص بازمیگردد چراکه آمادگی مقابله با این واقعهی طبیعی را برای خود فراهم نکرده است. در رابطه با این نکته که برای کشورهای خدمترسان بیشتر پیش میآید باید متذکر شد که انسان و جامعه گاهی به جایی میرسد که خداوند لجام را از سر آنها بر میدارد و دیگر کاری ندارد تا پشیمان شوند و باز گردند ، در صورتی که باز نگشتند به حساب آنها رسیدگی میکند. کرمی را در نظر گیرید که در مکانی آلوده رشد کرده حال آن را در مکانی استرلیزه قرار دهند ، کرم میمیرد، گلی زیبا را اگر در فضای آلوده برده شود از بین میرود. آنها کسانی هستند که چون در نجاست زاده شده و رشد کرده اند ، گناه آنها را پیروز میکند که رشد گناه در مملکتی نشان دهندهی کنار گذاشتن آن کشور از جانب خداست یعنی آنها را به حال خود رها کرده است.عالم نظام قانون، تکوین و اسباب و مسببات است. در حدیث آمده که: " خدا کاری در جهان نمیکند مگر سببی داشته باشد." در عالم هر اتفاقی که میافتد قطعاً سببی دارد. حال سبب آن ، گاهی مستقیماً خود ذات اقدس الهی بدون دخالت بشر است و گاهی سبب بشر و انسان است در این صورت باز دست ارادهی غیبی الهی وجود دارد،این طور نیست که بگوئیم اگر ظاهری بود ارادهی خدا دخیل نیست، اراده خداوند از کانال ارادهی انسان آن را پیاده میکند و به اجرا در میآورد. بنابراین هر اتفاقی که در عالم رخ میدهد یقیناً دارای سببی است.