پرسش :
با توجه به چه آیاتی میتوان فهمید که چهره زشت در بهشت، زیبا میشود؟
پاسخ :
کیفیت و چگونگی زندگى انسان و پاداش و کیفرهاى او در جهان دیگر، تجسمى از اعمال و روحیات و افکار او در این جهان است، به تعبیر دیگر: «هر کارى که از انسان در این جهان سر میزند آثار وسیع و گستردهاى در روح او باقى میگذارد که در این دنیا ممکن است به آسانى درک نشود، ولى در رستاخیز، پس از دگرگونیها و تکاملهایى که در آن رخ مىدهد، با واقعیت حقیقى خود جلوه مىکند و چون در آنجا حاکمیت و تجلى روح بیشتر است، آثار آن حتى در جسم منعکس خواهد شد. همانگونه که ایمان و اتحاد در این جهان مایه رو سفیدى است، و بر عکس، ملت پراکنده و بى ایمان، مردمى رو سیاه هستنند، در جهان دیگر این رو سیاهى و رو سفیدى مجازى دنیا شکل حقیقى به خود مىگیرد، و صاحبان آنها با چهرههاى سفید و درخشان، و یا سیاه و تاریک محشور مىگردند.[1]
آیات متعددی در قرآن کریم، حکایت از این حقیقت دارد که انسانها در قیامت، برخی با چهرۀ سفید و درخشنده و برخی با چهرۀ زشت و سیاه و غبار گرفته حاضر میشوند. برای نمونه میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
1. «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُون»؛[2] (آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهرههایى سفید، و چهرههایى سیاه مىگردد،[3] اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، به آنها گفته مىشود: آیا بعد از ایمان، کافر شدید؟ پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزیدید.
2. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَة»؛[4] چهرههایى در آن روز گشاده و نورانى است.
3. «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ»؛[5] و در آن روز صورتهایى عبوس و درهم کشیده است.
4. «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَة»؛[6] و صورتهایى در آن روز غبارآلود است.
5. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَة»؛[7] چهرههایى در آن روز گشاده و نورانى است.
6. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاعِمَة»؛[8] چهرههایى در آن روز شاداب و با طراوتاند.
در اینکه آیا مراد از چهره گشاده، شاداب، باطراوت، نورانی و سفید، نورانیت معنوی است، یا علاوه بر نورانیت باطنی و معنوی، نیکویی و زیبایی ظاهری نیز مراد است، بیشتر مفسران دو دیدگاه ارائه نمودهاند و در تفسیر برخی از آیات[9] ذکر شده از واژهای «مشرقة»، «منیرة» و «مضیئة»، به معنای سفید و نورانی بودن چهره استفاده کردهاند[10] که بیشتر، ناظر به حقیقت معنوی آن است.
ولی در تفسیر برخی دیگر از آیات یاد شده،[11] علاوه بر اشاره به نورانیت معنوی چهره، از واژۀ «حسن» به معنای نیکویی و زیبایی ظاهری چهره نیز استفاده کردند.[12]
بنابر این، افرادی که با ایمان و اهل بهشت باشند، اگر در دنیا چهره زشت و نازیبایی هم داشته باشند در قیامت و بهشت به واسطه ظهور باطن در ظاهر، دارای چهرۀ زیبا و نورانی خواهند شد.
علاوه بر این بنا به فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم، بهشتیان در بهشت هر چه بخواهند و درخواست کنند به آنها داده میشود.[13] زیبا طلبی و نیکویی صورت نیز امری طبیعی و فطری انسان است و مورد درخواست بهشتیان خواهد بود، پس به استناد عمومیت این آیات، بیگمان میتوان فهمید که چهره زشت در بهشت، زیبا میشود.
روایات بسیاری در این موضوع وارد شده است؛ از جمله روایتی منقول از حضرت رسول اکرم(ص) است: «هر گاه فردی از اهل بهشت را از چهره و جمالى خوش آید، مىگوید: خدایا جمال مرا همانند این جمال کن، خدا جمالش را همانند آن چهره و جمال، زیبا میکند.[14]
پی نوشت:
[1]. مکارم، شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 45 - 46، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[2]. آل عمران، 106.
[3]. البته گفتنی است که سیاهی و سفیدی آنجا با رنگهای دنیایی قابل مقایسه نیست، همانگونه که دیگر نعمتهایش این چنین است.
[4]. عبس، 38.
[5]. قیامت، 24.
[6]. عبس، 40.
[7]. عبس، 38.
[8]. غاشیه، 8.
[9]. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَة؛ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ...».
[10]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 668، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن،ج 20، ص 210، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 302، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 288، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق؛ سبزوارى، نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، ص 590، چاپ اوّل، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1419 ق؛ جعفرى، یعقوب، کوثر، ج 2، ص 212، بی جا، بی تا؛ حائرى تهرانى، میر سید على، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 2، ص 247، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1377 ش؛ حسینى، شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشرى، ج 14، ص 61، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، 1363 ش.
[11]. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَة؛ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ».
[12]. مجمع البیان، همان، ص 601؛ المیزان، همان، ص 111؛ تفسیر نمونه، ج 25، ص 302؛ عاملى، ابراهیم، تفسیر عاملى، تحقیق، غفاری، على اکبر، ج 8، ص 422، انتشارات صدوق، تهران، 1360 ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 7، ص 557، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1424 ق؛ قاسمى، محمد جمال الدین، محاسن التاویل، تحقیق، محمد باسل، عیون السود، ج 9، ص 368، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 11418 ق.
[13]. «لَهُم مَّا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِید»؛ هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بیشترى است(که به فکر هیچ کس نمىرسد).، ق، 35؛ «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنین»؛ آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است و این است جزاى نیکوکاران، زمر، 34.
[14]. ثقفى، ابراهیم، الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 243، انجمن آثار ملى، تهران، چاپ اول، 1395 ق.
منبع:islamquest.net
کیفیت و چگونگی زندگى انسان و پاداش و کیفرهاى او در جهان دیگر، تجسمى از اعمال و روحیات و افکار او در این جهان است، به تعبیر دیگر: «هر کارى که از انسان در این جهان سر میزند آثار وسیع و گستردهاى در روح او باقى میگذارد که در این دنیا ممکن است به آسانى درک نشود، ولى در رستاخیز، پس از دگرگونیها و تکاملهایى که در آن رخ مىدهد، با واقعیت حقیقى خود جلوه مىکند و چون در آنجا حاکمیت و تجلى روح بیشتر است، آثار آن حتى در جسم منعکس خواهد شد. همانگونه که ایمان و اتحاد در این جهان مایه رو سفیدى است، و بر عکس، ملت پراکنده و بى ایمان، مردمى رو سیاه هستنند، در جهان دیگر این رو سیاهى و رو سفیدى مجازى دنیا شکل حقیقى به خود مىگیرد، و صاحبان آنها با چهرههاى سفید و درخشان، و یا سیاه و تاریک محشور مىگردند.[1]
آیات متعددی در قرآن کریم، حکایت از این حقیقت دارد که انسانها در قیامت، برخی با چهرۀ سفید و درخشنده و برخی با چهرۀ زشت و سیاه و غبار گرفته حاضر میشوند. برای نمونه میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
1. «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُون»؛[2] (آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهرههایى سفید، و چهرههایى سیاه مىگردد،[3] اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، به آنها گفته مىشود: آیا بعد از ایمان، کافر شدید؟ پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزیدید.
2. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَة»؛[4] چهرههایى در آن روز گشاده و نورانى است.
3. «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ»؛[5] و در آن روز صورتهایى عبوس و درهم کشیده است.
4. «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَة»؛[6] و صورتهایى در آن روز غبارآلود است.
5. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَة»؛[7] چهرههایى در آن روز گشاده و نورانى است.
6. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاعِمَة»؛[8] چهرههایى در آن روز شاداب و با طراوتاند.
در اینکه آیا مراد از چهره گشاده، شاداب، باطراوت، نورانی و سفید، نورانیت معنوی است، یا علاوه بر نورانیت باطنی و معنوی، نیکویی و زیبایی ظاهری نیز مراد است، بیشتر مفسران دو دیدگاه ارائه نمودهاند و در تفسیر برخی از آیات[9] ذکر شده از واژهای «مشرقة»، «منیرة» و «مضیئة»، به معنای سفید و نورانی بودن چهره استفاده کردهاند[10] که بیشتر، ناظر به حقیقت معنوی آن است.
ولی در تفسیر برخی دیگر از آیات یاد شده،[11] علاوه بر اشاره به نورانیت معنوی چهره، از واژۀ «حسن» به معنای نیکویی و زیبایی ظاهری چهره نیز استفاده کردند.[12]
بنابر این، افرادی که با ایمان و اهل بهشت باشند، اگر در دنیا چهره زشت و نازیبایی هم داشته باشند در قیامت و بهشت به واسطه ظهور باطن در ظاهر، دارای چهرۀ زیبا و نورانی خواهند شد.
علاوه بر این بنا به فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم، بهشتیان در بهشت هر چه بخواهند و درخواست کنند به آنها داده میشود.[13] زیبا طلبی و نیکویی صورت نیز امری طبیعی و فطری انسان است و مورد درخواست بهشتیان خواهد بود، پس به استناد عمومیت این آیات، بیگمان میتوان فهمید که چهره زشت در بهشت، زیبا میشود.
روایات بسیاری در این موضوع وارد شده است؛ از جمله روایتی منقول از حضرت رسول اکرم(ص) است: «هر گاه فردی از اهل بهشت را از چهره و جمالى خوش آید، مىگوید: خدایا جمال مرا همانند این جمال کن، خدا جمالش را همانند آن چهره و جمال، زیبا میکند.[14]
پی نوشت:
[1]. مکارم، شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 45 - 46، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[2]. آل عمران، 106.
[3]. البته گفتنی است که سیاهی و سفیدی آنجا با رنگهای دنیایی قابل مقایسه نیست، همانگونه که دیگر نعمتهایش این چنین است.
[4]. عبس، 38.
[5]. قیامت، 24.
[6]. عبس، 40.
[7]. عبس، 38.
[8]. غاشیه، 8.
[9]. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَة؛ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ...».
[10]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 668، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن،ج 20، ص 210، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 302، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 288، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق؛ سبزوارى، نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، ص 590، چاپ اوّل، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1419 ق؛ جعفرى، یعقوب، کوثر، ج 2، ص 212، بی جا، بی تا؛ حائرى تهرانى، میر سید على، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 2، ص 247، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1377 ش؛ حسینى، شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشرى، ج 14، ص 61، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، 1363 ش.
[11]. «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَة؛ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ».
[12]. مجمع البیان، همان، ص 601؛ المیزان، همان، ص 111؛ تفسیر نمونه، ج 25، ص 302؛ عاملى، ابراهیم، تفسیر عاملى، تحقیق، غفاری، على اکبر، ج 8، ص 422، انتشارات صدوق، تهران، 1360 ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 7، ص 557، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1424 ق؛ قاسمى، محمد جمال الدین، محاسن التاویل، تحقیق، محمد باسل، عیون السود، ج 9، ص 368، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 11418 ق.
[13]. «لَهُم مَّا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِید»؛ هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بیشترى است(که به فکر هیچ کس نمىرسد).، ق، 35؛ «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنین»؛ آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است و این است جزاى نیکوکاران، زمر، 34.
[14]. ثقفى، ابراهیم، الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 243، انجمن آثار ملى، تهران، چاپ اول، 1395 ق.
منبع:islamquest.net