پرسش :
لزوم وجود نور در زندگى مادى و معنوى انسان و ارتباط آن با پیشوایان معصوم را بیان کنید؟
پاسخ :
یک. معناى نور
«نور» عبارت است از آنچه که در ذاتِ خود، ظاهر و روشن و از نظر اثر بیرونى، مُظْهِر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم، مصادیق گوناگونى دارد که در شدّت و ضعفِ صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت میشود.
هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزى را ظاهر و روشن میسازد ـ ولو اینکه روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوى و بازنمودن یک حقیقت باشد ـ نور است و بر آن نور اطلاق میشود. به همین دلیل گفته میشود: علم نور است؛ زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو آن میتوان بسیارى از راهها را شناخت و مجهولات را کشف کرد. بنابراین، نباید پنداشت که واژه «نور»، تنها بر امور حسّى و چیزى اطلاق میگردد که داراى «فوتونهای» به خصوصى است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث میشود؛ بلکه این تنها یکى از مصادیق این واژه است و چه بسا که نور حسّى، از نور غیبى فروغ و نور میگیرد.
نور حق بر نور حسّ راکب شود
آنگهى جان سوى حق راغب شود
سوى حسى رو که نورش راکب است
حس را آن نور نیکو صاحب است
نور حس را نور حق تزیین بود
معنى نورٌ عَلى نور این بُود
نور حسّى میکشد سوى ثرا
نور حقش میبرد سوى علا 1
* * *
زآن که محسوسات دونتر عالمى است
نور حق دریا و حس چون شبنمى است 2
دو. حضرت حق نور مطلق است
«نور» یکى از اسماى حسناى الهى است3؛ چرا که ظهور و روشنى هر آنچه که در هستى است، از او است.4
هستى که به ذات خود هویداست چون نور
ذرات مکوّنات ازو یافت ظهور
هر چیز که از فروغ او افتد دور
در ظلمت نیستى، بماند مستور
قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است:
«اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»5 و او را خالق نور ظاهرى و باطنى دانسته است.6
به گفته محى الدین ابن عربى، وجود مطلق (خداوند متعال)، نور حقیقى است؛ زیرا همه موجودات به هستى او، هست شدهاند.7
اى همه هستى ز تو پیدا شده!
خاک ضعیف از تو توانا شده
هستى تو صورت پیوند نه
تو به کس و کس به تو مانند نه
آنچه تغیّر نپذیرد تویى
وآن که نمرده است و نمیرد تویى
ما همه فانى و بقا بس تراست
ملک تعالى و تقدّس تراست8
پس وجود نور مطلق (خداوند متعال)، یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور اوست که ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او، نور حسّى در عالم پرتوافکن گشته و براى زندگى مادى انسان، یک نیاز اساسى شده است. با تجلّى آن نور مطلق در هستى، انسانهای کامل، هدایت گر بشریت گشتهاند و ...9 البته نور مطلق و حقیقى، از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است.
از همه اوهام و تصویرات دور
نور نور نور نور نور نور10
سه. نور در قرآن
این واژه پر معنا، در قرآن کریم مکرّر به کار رفته و مصادیق گوناگونى براى آن بیان شده است:
الف. قرآن، نور و ظلمت را با هم برابر نمیداند و نور را برتر از ظلمت تلقى میکند؛11
ب. خداوند، خود نور است؛12
ج. او خالق نور ظاهرى و غیبى است؛13
د. او با نور خویش، هر که را بخواهد، هدایت میکند؛14
ه. اگر حضرت حق، به کسى از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جاى دیگر نمیتواند این نور را بگیرد؛15
و. او مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد میگرداند16؛
ز. خداوند متعال، کامل کننده نور خود است؛17
ح. خداى سبحان در این دنیا، به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانى میکند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را بشناسد.18 در آخرت نیز همین نور ظهور میکند و از پیش رو و سمت راست او، در حرکت است؛19
مؤمنا ینظر به نور الله شدى
از خطا و سهو ایمن آمدى20
ط. کلام خداوند (وحى) نور است؛ چه قرآن، چه اصل تورات و انجیل؛21
ى. قرآن علاوه بر آنکه نور است، هدایت گر به نور نیز میباشد. قرآن کریم نورى است که انسان را از ظلمات طبیعت و خودپرستى بیرون میبرد و به سوى نور معرفت پروردگار، هدایت میکند22؛
هر که کاه و جو خورد قربان شود
هر که نور حق خورد قرآن شود23
ک. ایمان به نورى که خداوند نازل فرموده (قرآن کریم)، هم وزن ایمان به خدا و رسول او است؛24
ل. پیامبران، انسانها را از ظلمتها، خارج ساخته و به عالم نور میبرند25.
گفتنى است اطلاق نور بر وحى، قرآن، راه و پیامبر در برابر خداوند، به این معنا نیست که هم خدا نور باشد و هم غیر او روشن و روشنگر؛ زیرا فرض ندارد موجودى نور نامحدود باشد و در کنار او، نور محدودى هم باشد؛ چرا که نامحدود، غیرى باقى نمیگذارد. بنابراین اگر «پیغمبر، سراج منیر است»26؛ از همان «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»27 پایه و مایه گرفته است؛ نه اینکه مستقلاً نورانى باشد؛ بلکه در پرتو نورانیت خداوند، آنها نیز نور و نور بخش اند.28
چون شما تاریک بودم در نهاد
وحى خورشیدم چنین نورى بداد
ظلمتى دارم به نسبت با شموس
نور دارم بهر ظلمات نفوس29
چهار. معصومان تجلّى نور الهى
در روایات، رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام، در ابعاد گوناگون به نور الهى توصیف شدهاند.
در زیارت جامعه کبیره، از امام هادى علیه السلام نقل شده که فرمودند: «خلقکم الله انوارا»؛ «خداوند شما را به صورت نور خلق کرد».
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...»30 فرمودند: «رسول خدا صلى الله علیه و آله و ما اهل بیت علیهم السلام، نور خداوند در میان مخلوقاتش هستیم».31
در حدیث دیگرى، در ذیل همین آیه شریفه، از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «مثل نوره»، اشاره به حضرت رسول صلى الله علیه و آله دارد و «نورٌ عَلى نور» اشاره به امامى دارد که بعد از امام دیگر، به امامت میرسد.32
از امام محمدباقر علیه السلام سؤال شد: مقصود از «نور» در آیه «فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا»33 چیست؟
امام در پاسخ فرمودند: «به خدا قسم! مقصود از نور، ائمه علیهم السلام از آل محمد تا روز قیامت اند. به خدا قسم! آنان نور خداوند هستند که نازل گشتهاند و به خدا قسم آنان، نور خداوند در آسمانها و زمین اند».34
در زیارت جامعه آمده است: «انتم نور الاخیار»؛ «شما نور خوبان هستید» و این همان واقعیت است که امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «هر آینه نور امام در قلوب مؤمنان نورانیتر از خورشیدى است که روشنگر روز است».35 در پرتو همین نور، راه حقیقت براى ایشان روشن و به سوى نور حضرت حق هدایت میشوند.
یا به گلبن وصل کن این خار را
وصل کن با نار نور یار را
تا که نور او کشد نار تو را
وصل او گلشن کند خار تو را 36
پنج. نور معصوم، هدایت گر است
خداوند درباره «مقام نورانیت» حضرت رسول و هدایت گرى آن حضرت میفرماید:
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»37.
یعنى قرآن را از آن رو بر تو فرستادیم که مردم را از هرگونه تیرگى و تاریکى، رهایى بخشیده، آنان را نورانى کنى. رسول خدا صلى الله علیه و آله، آینه تمام نمایى است که جهت تابش نور را میداند. وقتى این آینه به سمت «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»38 بود، آن نور در این چهره میتابد؛ هم صفحه آینه و هم منطقه اى را که در برابر آینه قرار دارد، روشن میسازد. از این رو، میفرماید: «به تو قرآن دادم تا مردم را نورانى کنى، تو مَظهر ولایت الهى هستى که خداوند با تابیدن آن، مؤمنان را از تاریکیها به نور بیرون میآورد».39
نور رسول خدا صلى الله علیه و آله، بر اساس آیه نخست40 نه تنها باید راهنماى مردم به سوى نور باشد؛ بلکه باید دست آنان را گرفته، از ظلمت خارج سازد و به نور برساند.41
معصومان دیگر نیز چنین هستند. وقتى در زیارت جامعه میخوانیم: «و نوره عندکم»؛ یعنى، علوم، حقایق و هدایتها ـ و در یک کلمه نور قرآن ـ در نزد شما است و با این نور، انسانها را به نور دعوت کرده، آنان را نورانى میکنید؛ زیرا نور امامان علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، با نور رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى است و در واقع «امامت»، باطن «نبوت» است.42 آنان مترجمان حقیقى وحیاند.
از امام باقر علیه السلام پرسیدند: کسى که عالم به کتاب آسمانى است، کیست؟43
فرمودند: «مقصود ما امامانیم».44
در هر صورت چون آنان نور و حامل نورند، پس هدایت گر به سوى نور نیز هستند؛ زیرا کسى که نور هدایت ندارد، حق رهبرى دیگران را هم ندارد.
چون ندارى فطنت و نور هدا
بهر کوران روى را مى زن جلا 45
اگر ما نیز طالب تجلّى نور حق، نور قرآن و نور معصوم در خود هستیم؛ باید بکوشیم که خود را مستعد این نور سازیم.
نور خواهى مستعد نور شو
دور خواهى خویش بین و دور شو46
پی نوشت:
1. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1292 ـ 1295.
2. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1290.
3. شیخ صدوق، التوحید، تصحیح و تعلیق سیدهاشم حسینى طهرانى، منشورات جامعه المدرسین فى الحوزة العلمیة قم: بى تا، ص 194و195، باب اسماء اللّه تعالى، ح 8.
4. سیدمحمدحسین طباطبایى، رسائل توحیدى، ترجمه على شیروانى، الزهراء، تهران، چاپ اول، 1370 ش، ص 65.
5. نور 24، آیه 35.
6. نبأ78، آیه 13؛ زمر(39)، آیه 23؛ یونس(10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام(6)، آیه 1.
7. به نقل از: شریف الدین محمد نیمدهى، رسالة الانوار، ص 134.
8. حکیم نظامى گنجوى.
9. ر.ک: سید نعمت اللّه جزایرى، نور البراهین فى شرح توحید الصدوق، ج 1، صص 395 ـ 397.
10. مثنوى، دفتر ششم، بیت 2146.
11. رعد 13، آیه 16؛ فاطر (35)، آیه 20.
12. نور 24، آیه 35.
13. نبأ78، آیه 13؛ زمر (39)، آیه 23؛ یونس (10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام (6)، آیه 1.
14. نور 24، آیه 35.
15. همان، آیه 240.
16. بقره 2، آیه 257.
17. صف 61، آیه 8.
18. انعام 6، آیه 122.
19. تحریم 66، آیه 8.
20. مثنوى، دفتر چهارم، بیت 1855.
21. مائده 5، آیات 15، 44 و 46؛ انعام (6)، آیه 91؛ نساء (4)، آیه 174.
22. ابراهیم 14، آیه 1؛ شورى (42)، آیه 52؛ آل عمران (3)، آیه 184.
23. مثنوى، دفتر پنجم، بیت 2478.
24. تغابن 64، آیه 8.
25. ابراهیم 14، آیه 5؛ احزاب (33)، آیه 43؛ حدید (57)، آیه 9؛ طلاق (65)، آیه 11.
26. احزاب 33، آیه 45 و 46.
27. نور 24، آیه 35.
28. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، صص 223 ـ 224.
29. مثنوى، دفتر اول، ابیات 3660 و 3661.
30. نور 24، آیه 35.
31. شیخ احمدبن زین الدین احسائى، شرح جامعه کبیره، بیروت: دارالمفید، چاپ اول، 1999 م. ـ 1420 ق، ج 1، ص 270.
32. ر.ک: نورالبراهین، ج اول، ص 398 و 399.
33. تغابن 64، آیه 8.
34. بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ و به نقل از: شیخ جوادبن عباس الکربلائى، الانوار الساطعه، تحقیق محسن الاسدى، قم: دارالحدیث، بى تا، ج 3، ص 110.
35. بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 110.
36. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1245 ـ 1246.
37. ابراهیم 14، آیه 1.
38. نور 24، آیه 35.
39. ر.ک: بقره2، آیه 257.
40. ابراهیم14، آیه 1.
41. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، صص 250 ـ 252.
42. ر.ک: فلسفه امامت، صص 62 ـ 65.
43. رعد13، آیه 43.
44. اصول کافى، ح شماره 607؛ الانوارالساطعة، ج 3، ص 110 و ج 4، ص 98.
45. مثنوى، دفتر دوم، بیت 3223.
46. همان، دفتر اول، بیت 3606.
منبع: porseman.org
یک. معناى نور
«نور» عبارت است از آنچه که در ذاتِ خود، ظاهر و روشن و از نظر اثر بیرونى، مُظْهِر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم، مصادیق گوناگونى دارد که در شدّت و ضعفِ صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت میشود.
هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزى را ظاهر و روشن میسازد ـ ولو اینکه روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوى و بازنمودن یک حقیقت باشد ـ نور است و بر آن نور اطلاق میشود. به همین دلیل گفته میشود: علم نور است؛ زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو آن میتوان بسیارى از راهها را شناخت و مجهولات را کشف کرد. بنابراین، نباید پنداشت که واژه «نور»، تنها بر امور حسّى و چیزى اطلاق میگردد که داراى «فوتونهای» به خصوصى است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث میشود؛ بلکه این تنها یکى از مصادیق این واژه است و چه بسا که نور حسّى، از نور غیبى فروغ و نور میگیرد.
نور حق بر نور حسّ راکب شود
آنگهى جان سوى حق راغب شود
سوى حسى رو که نورش راکب است
حس را آن نور نیکو صاحب است
نور حس را نور حق تزیین بود
معنى نورٌ عَلى نور این بُود
نور حسّى میکشد سوى ثرا
نور حقش میبرد سوى علا 1
* * *
زآن که محسوسات دونتر عالمى است
نور حق دریا و حس چون شبنمى است 2
دو. حضرت حق نور مطلق است
«نور» یکى از اسماى حسناى الهى است3؛ چرا که ظهور و روشنى هر آنچه که در هستى است، از او است.4
هستى که به ذات خود هویداست چون نور
ذرات مکوّنات ازو یافت ظهور
هر چیز که از فروغ او افتد دور
در ظلمت نیستى، بماند مستور
قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است:
«اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»5 و او را خالق نور ظاهرى و باطنى دانسته است.6
به گفته محى الدین ابن عربى، وجود مطلق (خداوند متعال)، نور حقیقى است؛ زیرا همه موجودات به هستى او، هست شدهاند.7
اى همه هستى ز تو پیدا شده!
خاک ضعیف از تو توانا شده
هستى تو صورت پیوند نه
تو به کس و کس به تو مانند نه
آنچه تغیّر نپذیرد تویى
وآن که نمرده است و نمیرد تویى
ما همه فانى و بقا بس تراست
ملک تعالى و تقدّس تراست8
پس وجود نور مطلق (خداوند متعال)، یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور اوست که ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او، نور حسّى در عالم پرتوافکن گشته و براى زندگى مادى انسان، یک نیاز اساسى شده است. با تجلّى آن نور مطلق در هستى، انسانهای کامل، هدایت گر بشریت گشتهاند و ...9 البته نور مطلق و حقیقى، از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است.
از همه اوهام و تصویرات دور
نور نور نور نور نور نور10
سه. نور در قرآن
این واژه پر معنا، در قرآن کریم مکرّر به کار رفته و مصادیق گوناگونى براى آن بیان شده است:
الف. قرآن، نور و ظلمت را با هم برابر نمیداند و نور را برتر از ظلمت تلقى میکند؛11
ب. خداوند، خود نور است؛12
ج. او خالق نور ظاهرى و غیبى است؛13
د. او با نور خویش، هر که را بخواهد، هدایت میکند؛14
ه. اگر حضرت حق، به کسى از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جاى دیگر نمیتواند این نور را بگیرد؛15
و. او مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد میگرداند16؛
ز. خداوند متعال، کامل کننده نور خود است؛17
ح. خداى سبحان در این دنیا، به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانى میکند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را بشناسد.18 در آخرت نیز همین نور ظهور میکند و از پیش رو و سمت راست او، در حرکت است؛19
مؤمنا ینظر به نور الله شدى
از خطا و سهو ایمن آمدى20
ط. کلام خداوند (وحى) نور است؛ چه قرآن، چه اصل تورات و انجیل؛21
ى. قرآن علاوه بر آنکه نور است، هدایت گر به نور نیز میباشد. قرآن کریم نورى است که انسان را از ظلمات طبیعت و خودپرستى بیرون میبرد و به سوى نور معرفت پروردگار، هدایت میکند22؛
هر که کاه و جو خورد قربان شود
هر که نور حق خورد قرآن شود23
ک. ایمان به نورى که خداوند نازل فرموده (قرآن کریم)، هم وزن ایمان به خدا و رسول او است؛24
ل. پیامبران، انسانها را از ظلمتها، خارج ساخته و به عالم نور میبرند25.
گفتنى است اطلاق نور بر وحى، قرآن، راه و پیامبر در برابر خداوند، به این معنا نیست که هم خدا نور باشد و هم غیر او روشن و روشنگر؛ زیرا فرض ندارد موجودى نور نامحدود باشد و در کنار او، نور محدودى هم باشد؛ چرا که نامحدود، غیرى باقى نمیگذارد. بنابراین اگر «پیغمبر، سراج منیر است»26؛ از همان «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»27 پایه و مایه گرفته است؛ نه اینکه مستقلاً نورانى باشد؛ بلکه در پرتو نورانیت خداوند، آنها نیز نور و نور بخش اند.28
چون شما تاریک بودم در نهاد
وحى خورشیدم چنین نورى بداد
ظلمتى دارم به نسبت با شموس
نور دارم بهر ظلمات نفوس29
چهار. معصومان تجلّى نور الهى
در روایات، رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام، در ابعاد گوناگون به نور الهى توصیف شدهاند.
در زیارت جامعه کبیره، از امام هادى علیه السلام نقل شده که فرمودند: «خلقکم الله انوارا»؛ «خداوند شما را به صورت نور خلق کرد».
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...»30 فرمودند: «رسول خدا صلى الله علیه و آله و ما اهل بیت علیهم السلام، نور خداوند در میان مخلوقاتش هستیم».31
در حدیث دیگرى، در ذیل همین آیه شریفه، از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «مثل نوره»، اشاره به حضرت رسول صلى الله علیه و آله دارد و «نورٌ عَلى نور» اشاره به امامى دارد که بعد از امام دیگر، به امامت میرسد.32
از امام محمدباقر علیه السلام سؤال شد: مقصود از «نور» در آیه «فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا»33 چیست؟
امام در پاسخ فرمودند: «به خدا قسم! مقصود از نور، ائمه علیهم السلام از آل محمد تا روز قیامت اند. به خدا قسم! آنان نور خداوند هستند که نازل گشتهاند و به خدا قسم آنان، نور خداوند در آسمانها و زمین اند».34
در زیارت جامعه آمده است: «انتم نور الاخیار»؛ «شما نور خوبان هستید» و این همان واقعیت است که امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «هر آینه نور امام در قلوب مؤمنان نورانیتر از خورشیدى است که روشنگر روز است».35 در پرتو همین نور، راه حقیقت براى ایشان روشن و به سوى نور حضرت حق هدایت میشوند.
یا به گلبن وصل کن این خار را
وصل کن با نار نور یار را
تا که نور او کشد نار تو را
وصل او گلشن کند خار تو را 36
پنج. نور معصوم، هدایت گر است
خداوند درباره «مقام نورانیت» حضرت رسول و هدایت گرى آن حضرت میفرماید:
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»37.
یعنى قرآن را از آن رو بر تو فرستادیم که مردم را از هرگونه تیرگى و تاریکى، رهایى بخشیده، آنان را نورانى کنى. رسول خدا صلى الله علیه و آله، آینه تمام نمایى است که جهت تابش نور را میداند. وقتى این آینه به سمت «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»38 بود، آن نور در این چهره میتابد؛ هم صفحه آینه و هم منطقه اى را که در برابر آینه قرار دارد، روشن میسازد. از این رو، میفرماید: «به تو قرآن دادم تا مردم را نورانى کنى، تو مَظهر ولایت الهى هستى که خداوند با تابیدن آن، مؤمنان را از تاریکیها به نور بیرون میآورد».39
نور رسول خدا صلى الله علیه و آله، بر اساس آیه نخست40 نه تنها باید راهنماى مردم به سوى نور باشد؛ بلکه باید دست آنان را گرفته، از ظلمت خارج سازد و به نور برساند.41
معصومان دیگر نیز چنین هستند. وقتى در زیارت جامعه میخوانیم: «و نوره عندکم»؛ یعنى، علوم، حقایق و هدایتها ـ و در یک کلمه نور قرآن ـ در نزد شما است و با این نور، انسانها را به نور دعوت کرده، آنان را نورانى میکنید؛ زیرا نور امامان علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، با نور رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى است و در واقع «امامت»، باطن «نبوت» است.42 آنان مترجمان حقیقى وحیاند.
از امام باقر علیه السلام پرسیدند: کسى که عالم به کتاب آسمانى است، کیست؟43
فرمودند: «مقصود ما امامانیم».44
در هر صورت چون آنان نور و حامل نورند، پس هدایت گر به سوى نور نیز هستند؛ زیرا کسى که نور هدایت ندارد، حق رهبرى دیگران را هم ندارد.
چون ندارى فطنت و نور هدا
بهر کوران روى را مى زن جلا 45
اگر ما نیز طالب تجلّى نور حق، نور قرآن و نور معصوم در خود هستیم؛ باید بکوشیم که خود را مستعد این نور سازیم.
نور خواهى مستعد نور شو
دور خواهى خویش بین و دور شو46
پی نوشت:
1. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1292 ـ 1295.
2. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1290.
3. شیخ صدوق، التوحید، تصحیح و تعلیق سیدهاشم حسینى طهرانى، منشورات جامعه المدرسین فى الحوزة العلمیة قم: بى تا، ص 194و195، باب اسماء اللّه تعالى، ح 8.
4. سیدمحمدحسین طباطبایى، رسائل توحیدى، ترجمه على شیروانى، الزهراء، تهران، چاپ اول، 1370 ش، ص 65.
5. نور 24، آیه 35.
6. نبأ78، آیه 13؛ زمر(39)، آیه 23؛ یونس(10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام(6)، آیه 1.
7. به نقل از: شریف الدین محمد نیمدهى، رسالة الانوار، ص 134.
8. حکیم نظامى گنجوى.
9. ر.ک: سید نعمت اللّه جزایرى، نور البراهین فى شرح توحید الصدوق، ج 1، صص 395 ـ 397.
10. مثنوى، دفتر ششم، بیت 2146.
11. رعد 13، آیه 16؛ فاطر (35)، آیه 20.
12. نور 24، آیه 35.
13. نبأ78، آیه 13؛ زمر (39)، آیه 23؛ یونس (10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام (6)، آیه 1.
14. نور 24، آیه 35.
15. همان، آیه 240.
16. بقره 2، آیه 257.
17. صف 61، آیه 8.
18. انعام 6، آیه 122.
19. تحریم 66، آیه 8.
20. مثنوى، دفتر چهارم، بیت 1855.
21. مائده 5، آیات 15، 44 و 46؛ انعام (6)، آیه 91؛ نساء (4)، آیه 174.
22. ابراهیم 14، آیه 1؛ شورى (42)، آیه 52؛ آل عمران (3)، آیه 184.
23. مثنوى، دفتر پنجم، بیت 2478.
24. تغابن 64، آیه 8.
25. ابراهیم 14، آیه 5؛ احزاب (33)، آیه 43؛ حدید (57)، آیه 9؛ طلاق (65)، آیه 11.
26. احزاب 33، آیه 45 و 46.
27. نور 24، آیه 35.
28. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، صص 223 ـ 224.
29. مثنوى، دفتر اول، ابیات 3660 و 3661.
30. نور 24، آیه 35.
31. شیخ احمدبن زین الدین احسائى، شرح جامعه کبیره، بیروت: دارالمفید، چاپ اول، 1999 م. ـ 1420 ق، ج 1، ص 270.
32. ر.ک: نورالبراهین، ج اول، ص 398 و 399.
33. تغابن 64، آیه 8.
34. بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ و به نقل از: شیخ جوادبن عباس الکربلائى، الانوار الساطعه، تحقیق محسن الاسدى، قم: دارالحدیث، بى تا، ج 3، ص 110.
35. بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 110.
36. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1245 ـ 1246.
37. ابراهیم 14، آیه 1.
38. نور 24، آیه 35.
39. ر.ک: بقره2، آیه 257.
40. ابراهیم14، آیه 1.
41. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، صص 250 ـ 252.
42. ر.ک: فلسفه امامت، صص 62 ـ 65.
43. رعد13، آیه 43.
44. اصول کافى، ح شماره 607؛ الانوارالساطعة، ج 3، ص 110 و ج 4، ص 98.
45. مثنوى، دفتر دوم، بیت 3223.
46. همان، دفتر اول، بیت 3606.
منبع: porseman.org