شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

دیدگاه قرآن در رابطه با چگونگى و مراحل آفرینش جنینى انسان چیست و چه نسبتى با علوم جدید دارد؟


پاسخ :
«جنین شناسان» مراحل شکل گیرى انسان در رحم را به سه مرحله تقسیم مى کنند:
1. مرحله توده جنینى (EMBRYONIC MASS)؛ این مرحله از هنگام لقاح و بارورى سلول هاى جنینى نر و ماده (Fertilization) آغاز و تا پایان هفته دوم ادامه مى یابد.
2. مرحله جنینى (Embryonic period)؛ این دوره از هفته سوم آغاز و تا آخر هفته هشتم امتداد مى یابد. در طول این مدت، تمام دستگاه هاى اصلى بدن ساخته مى شوند.
3. دوره فیتال (Fetal period)؛ از ماه سوم تا مرحله تولد را دوران فیتال و جنین را در این مرحله فتوس (Fetus) مى نامند.
این تقسیم بندى به اعتبار پاره اى از رخدادها در جهت سیر تکاملى جنین است. آنچه مرحله اى را از مراحل پیشین جدا مى سازد، پاره اى از تحوّلات است که به گونه خاصى طبقه بندى شده اند. این طبقه بندى لزوماً تابع شیوه واحدى نیست و مى تواند به اعتبارات دیگرى، به مراحل کمتر یا بیشتر تقسیم یابد. آنچه در اینجا مهم است، گزارش صحیح از چگونگى رشد و تحوّل در مراحل جنین است.
ادوار شکل گیرى جنین در قرآن
برخى از پژوهشگران مانند ـ دکتر محمدعلى البار ـ مراحل پیدایش و تکامل جنین از دیدگاه قرآن را هفت مرحله دانسته اند: 1. نطفه، 2. علقه، 3. مضغه (مخلقه و غیرمخلقه)، 4. عظام، 5. لحم، 6. تسویه، تصویر و تعدیل، 7. نفخ روح.
عمده آیاتى که در این رابطه مورد استفاده قرار مى گیرد، عبارت است از:
1. «إِنّا خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً»1؛ «هر آینه ما انسان را از نطفه آمیخته آفریدیم؛ ما او را مى آزماییم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم».
2. «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ. ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ...»2؛ «سپس [تداوم] نسل او را از چکیده آبى پست مقرر فرمود؛ آن گاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید».
3. «خَلَقَ الاْءِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»3؛ «انسان را از علق بیافرید».
4. «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً...»4؛ «او است کسى که شما را از خاکى آفرید؛ سپس از نطفه اى، آن گاه از علقه اى و بعد شما را [به صورت] کودکى مى آورد...».
5. «أَ یَحْسَبُ الاْءِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدىً. أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّى»5؛ «آیا انسان مى پندارد که بیهوده رها مى شود؟! مگر او [قبلاً] نطفه اى نبود که در رحم ریخته مى شود؟ پس علقه شد و [خدایش ]شکل داد و درست کرد».
6. «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ...»6؛ «اى مردم! اگر درباره برانگیخته شدن در شک اید؛ پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده ایم؛ سپس از نطفه؛ سپس از علقه، آن گاه از مضغة، داراى خلقت کامل و [احیانا ]ناقص...».
7. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ. ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ...»7؛ «آن گاه او را به صورت علقه درآوردیم؛ پس آن علقه را [به صورت] مضغة گردانیدیم و آن گاه مضغه را استخوان هایى ساختیم؛ بعد استخوان ها را با گوشتى پوشانیدیم، آنگاه [جنین را در ]آفرینشى دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است».
اکنون با توجه به اهمیت ویژه، به بررسى سه مرحله نخست از ادوار هفتگانه فوق و میزان انطباق و سازگارى آنها با دستاورهاى علمى مى پردازیم.
1. نطفه
نطفه در لغت به معناى «آب اندک» است و استعمال آن در «منى» از همین رو است8. این واژه همچنین در سلول نرینه «اسپرم» و «مادینه» (تخمک) و یا ترکیب آن دو (تخم) نیز استعمال مى شود، چنان که از آیه شریفه «...أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى»9، همین معنا قابل استفاده است. در ترجمه هاى فارسى قرآن از ابتدا تاکنون معمولاً اصل این واژه به کار رفته است و معادل پارسى در برابرش ننهاده اند؛ ولى در ترجمه هاى انگلیسى قرآن، به جاى آن واژه هاى زیر آمده است:
(Arbery): Life Germ, (Shakir): Droped Sperm, (H.Palmer): Drop of Seed, (Pickthall): Living Sperm Drop.
اختلاف مترجمان در معادل گزینى، تا حدودى ناشى از استعمال گوناگون و وجوه مختلف معنایى این کلمه است.
نطفه امشاج
«امشاج» جمع مشیج و مشج به معناى آمیخته و مختلط است10. در این رابطه با اینکه مقصود آیه از ترکیب نطفه چه مؤلفه هایى است، احتمالات گوناگونى وجود دارد که اهم آن عبارت است از:
الف. آمیختگى و لقاح نطفه زن و مرد؛ این نگرش، رایج ترین دیدگاه در میان مفسران پس از نزول وحى تا زمان حاضر بوده است. و کسانى مانند: طبرى، ابن کثیر، مراغى، طبرسى و... آن را پذیرفته اند. برخى چون مجاهد در تأیید این معنا آیه شریفه «...إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى...»11 را گواه گرفته اند.
در مسند احمد بن حنبل نیز آمده است: پیامبر صلى الله علیه و آله درباره چگونگى آفرینش انسان فرمود: «من نطفه الرجل و من نطفه المرأة»12.
ب. ترکیب نطفه از عناصر و اجزاى گوناگون؛ موریس بوکاى در این زمینه مى گوید: مایع منوى از ترشحات مختلفى که از غدد زیر ناشى مى شود تشکیل شده است از:
1. بیضه ها: ترشّح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئیدها است که سلول هاى درازِ واجد تاژکِ دراز، و غوطه ور در مایعى سرم گونه اند.
2. کیسه هاى تخمى: این اعضا که مخازن اسپرماتوزوئیدند، نزدیک پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى، بدون عناصر بارورکننده دارند.
3. پروستات: مایعى ترشح مى کند که به منى، ظاهر خامه اى و بوى ویژه مى دهد.
4. غدد ملحق به مجارى ادرار؛ که عبارتند از: غدد کوپر (Cooper) یا غدد مرى (Mery) مترشّح مایعى سیال، و غدد لیتره (Littre) که ماده اى مخاطى ترشح مى کنند13.
وى سپس مى گوید: «... چگونه مى توان از توافق متن قرآنى با شناخت علمى اى که از این پدیده ها در عصرمان داریم، تحت تأثیر قرار نگرفت»14.
در رابطه با مقصود از آمیختگى نطفه در قرآن مجید، آیه شریفه «إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى»15 احتمال اول را تقویت مى کند؛ ولى نافى احتمال دوم نیست. از این رو برخى از مفسران16، گونه خاصى از آنها را ترجیح نداده اند. در عین حال، با توجه به جمع بودن کلمه «امشاج»، به نظر مى رسد مقصود قرآن، گونه هاى مختلفى از آمیختگى است و بر این اساس مى توان هر دو وجه ذکر شده را با این آیه منطبق دانست. به هر حال دو نکته زیر مسلم است:
1. ابداعى بودن اصل اختلاط نطفه در قرآن (بهترین گواه بر این مطلب تاریخ جنین شناسى است که نشان مى دهد تا قرون اخیر مسئله آمیختگى نطفه به هیچ وجه در میان دانشمندان مطرح نبوده است).
2. انطباق پذیرى آن با آخرین ره آوردهاى علمى در جنین شناسى.
2. علق و علقه
دومین مرحله رشد و تکامل جنین از دیدگاه قرآن، «علقه» است. این واژه پنج مرتبه در قرآن، ذکر شده است17. در یک مورد نیز کلمه «علق» آمده است؛ لیکن در مورد اینکه آیا «علق» همان علقه است و هر دو بیانگر یک مرحله از ادوار جنینى مى باشند یا نه، رویکردهاى گوناگونى وجود دارد. از این رو هر یک را جداگانه مورد بررسى قرار خواهیم داد.
الف. علق
«علق» به معناى: «درآویختن»، «دل بستن»، «چیز چسبان»، «خون» و جمع علقه به معناى «زالوى خون مکنده»18 و «آویزگاه»19 آمده است.
در برخى از ترجمه هاى فارسى قرآن، معادل هاى زیر را برابر «علق» نهاده اند:
«خون بسته» (مکارم شیرازى)؛ «آویزک که همان اسپرماتوزوئید است» (فولادوند)؛ «خون بسته شده» (معزى)؛ «لخته خونى» (آیتى) و «یک نطفه زالووش» (بهبودى). در ترجمه هاى انگلیسى نیز چنین آمده است:
shakir: Clot, (Yousuf Ali: Clot of congealed Blood, Arbery: Blood Clot H,Palmer: Germ Cell, Pickthall.
صرف نظر از صحّت و سقم هریک از ترجمه هاى فوق، جالب توجه این است که بسیارى از برگردان هاى بالا، چنین مى نماید که مترجمان «علق» را همان «علقه»؛ یعنى، مرحله بعد از انعقاد نطفه دانسته اند؛ ولى در ترجمه فارسى بهبودى و انگلیسى پالمر به مرحله اول؛ یعنى «نطفه» نزدیک تر است.
مفسران قرآن در گذشته چندان توجهى به مسئله اتحاد یا اختلاف معنایى این دو نکرده اند و تنها در دهه هاى اخیر این مسئله مورد بررسى و کاوش قرار گرفته است. در تفسیر الفرقان آمده است:
«علق (نه علقه، زیرا علقه حالت دوم جنین و برآمده از علق مى باشد، اسم جنس کرم هاى کوچک چسبنده و جمع آن است. پس «علق» همان منى است که بر اثر چسبندگى «به هر چیزى چون لباس، بدن یا جدار رحم مى آویزد. و مجموع آن ـ که حاوى میلیون ها نطفه یعنى، اسپرم هاى چسبان است و برخى به بعض دیگر آویخته و تماماً به جدار رحم مى چسبند ـ علق مى باشد...»20.
شاید بتوان بر جدایى «علق» از «علقه» چنین استشهاد نمود که قرآن در هیچ یک از مواردى که مراحل مختلف جنین را بیان نموده، از واژه «علق» استفاده نکرده و همواره کلمه «علقه» را به کار برده است21 و در مواردى که درباره چگونگى تداوم نسل بشر است، تنها به ذکر یک مرحله بسنده مى کند و همواره همان مرحله نخست، یعنى، نطفه را (مبدأ اساسى پیدایش جنین) را یادآورى مى کند و هر بار یکى از وجوه و خصوصیات آن را بر مى شمرد؛ مانند: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»22، «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»23 و «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ...»24.
در این آیات واژه هاى «مهین»، «سلاله»، «دافق» و «امشاج» هر یک بیانگر یکى از ویژگى هاى نطفه مى باشند. اکنون احتمال دارد مقصود از «علق»، همان مرحله آغازین تکوین جنین با بیان ویژگى کرم سان و زالووش بودنش باشد؛ لیکن در حدى نیست که بتوان با اطمینان کامل آن را پذیرفته و معناى دیگر را مردود دانست.
ب. علقه
«علقه» به چند معنا آمده است: «زالوى سرخ رنگ آبزى»25، «انگل خون مکنده آبزى، پاره لخته خون»26 و «انگل سرخرنگ آبزى که به بدن مى چسبد و از آن خون مى مکد...»27.
در ترجمه هاى فارسى و انگلیسى قرآن، معمولاً علق و علقه یکسان معنا شده است، ولى در ترجمه فارسى بهبودى «علقه» به معناى «به صورت یک کرم به جدار رحم چسبیده»28 و «به صورت کرم چسبان به جدار رحم»29 آمده است. مفسران قرآن از دیر زمان غالباً «علقه» را به «خون بسته» معنا کرده کرده اند. در برخى از تفاسیر جدید قرآن مانند: طنطاوى30، المیزان31، نمونه32 و... این معنا یافت مى شود. برخى از مفسران نیز معناى روشنى از آن ارائه نداده و به این بسنده کرده اند که حالت بعدى نطفه است33.
رابطه با علم
اکنون این اشکال رخ مى نماید که در رویان شناسى نوین با ابزارهاى سنجش دقیق و چشم مسلح، تمام مراحل پیدایش و تکامل جنین مورد بررسى و کاوش قرار گرفته؛ ولى مشاهده نشده انسان از مرحله خون بسته عبور کند. لذا برخى تصریح کرده اند: «انسان هیچ گاه از مرحله خون بسته نگذشته است»34.
بنابراین، با توجه به قطعى بودن مسئله فوق از نظر علمى و یگانگى آفریننده هستى و نازل کننده کتاب مبین و احاطه مطلق او به زوایاى هستى «أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»35 و صدق و راستى تردیدناپذیر آیات الهى و نیز اینکه کلمه علق و علقه داراى معانى گوناگونى هستند، به روشنى درمى یابیم که ترجمه و تفسیر آن به «خون بسته» درست نیست. در مقابل، دو معناى سازگار با ره آوردهاى علمى جدید، در برابر این واژه وجود دارد: «زالو» و «شى ء آویزنده و چسبان». برخى معناى دوم را ترجیح داده و کلمه زالو را ـ که با شکل ظاهرى اسپرم مطابقت دارد ـ براى مرحله اول مناسب دیده اند.
موریس بوکاى مى گوید: «استقرار تخم در رحم به وسیله رشد ترغابه هایى (Villosite) که دنباله واقعى تخم اند، به وقوع مى پیوندد که همانند ریشه ها در خاک مى رویند تا آنچه براى رشد تخم لازم است، از جداره عضو برگیرند. این ترغابه ها تخم را به رحم مى آویزند. شناخت آنها از زمان هاى جدید است». وى سپس با اشاره به آیه «خَلَقَ الاْءِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»36 مى گوید: «چیزى که آویخته مى شود، ترجمه کلمه «علق» است... و این کاملاً پاسخ گوى واقعیتى است که امروزه به اثبات رسیده است. این مفهوم در چهار آیه37 دیگر که تطورات متوالى از قطره منى تا پایان را ذکر مى کند، یادآورى شده است»38.
البار نیز مى گوید: «... اساساً علقه به هر چیزى که بچسبد و بیاویزد، اطلاق مى گردد... علقه نیز چنین عمل مى کند، زیرا به جدار رحم چسبیده و در آن لانه مى گزیند...»39.
بر اساس این معنا کلمه «علقه» معناى وصفى دارد و بیانگر مرحله لانه گزینى نطفه گشنیده مى باشد. «دکتر على البار» مهم ترین و بارزترین ویژگى این مرحله تا پایان دوره توده جنینى را پیوند و آویختگى مى داند و کلمه «علق» را دقیق ترین توصیف آن مى شمارد40.
اکنون این سؤال پدید مى آید: چرا مترجمان و مفسران قرآن ـ به ویژه قدما ـ علقه را به خون بسته تفسیر کرده اند؛ در حالى که این مطلب از نظر علمى مردود است؟ «البار» چنین پاسخ مى دهد: «علقه از هر سو با خون لخته گون احاطه شده است. آن گاه اگر بدانیم که حجم علقه در حال آویختن از 41 میلیمتر تجاوز نمى کند، درمى یابیم که چرا مفسران پیشین تأکید مى ورزیدند علقه خون بسته است... آرى، علقه با چشم غیرمسلح دیدنى نبوده، اما از هر سو خون گرداگردش را فراگرفته است. بنابراین تفسیر علقه به خون بسته ناشى از مشاهده با چشم غیر مسلّح است...»41.
3. مضغه
«مضغة» مشتق از «مضغ»(جویدن) و به معناى: «پاره گوشت به قدر یک بار جویدن42 و «لقمه جویده از گوشت و غیر آن» است43.
در ترجمه هاى فارسى قرآن «مضغه» چنین ترجمه شده است: «چیزى شبیه گوشت جویده شده» (مکارم شیرازى)؛ «مضغة» (فولادوند)؛ «گوشت جویده شده» (معزى)؛ «پاره گوشت» (الهى قمشه اى)؛ «به صورت یک قطعه گوشت جویده» (بهبودى) و «پاره گوشتى» (آیتى).
در ترجمه هاى انگلیسى نیز آمده است:
A Tissue (Arbery), a lump of Flesh(Shakir), a Foetus lump(Yousuf Ali), an embryonic lump(H.Palmer), a little lump(Pickthall), Shapeless lump of flesh.
در تفاسیر آمده است: ««ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ» و آن پاره گوشت کوچکى است به قدرى که جویده شود و تحوّل یافته علقه مى باشد44. «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً»؛ آن را به پاره گوشتى تبدیل کردیم»45.
برخى نیز مضغة را به خون غلیظ تفسیر کرده اند: «و از علقه به مضغه، و آن پاره اى از خون غلیظ است که نام و شکل ویژه اى ندارد...»46 و «و از علقة به مضغه، آن گاه که آن نطقه آویزنده بزرگ شود و به لخته اى از خون غلیظ مختلط تبدیل گردد»47. به نظر مى رسد تفسیر «مضغه» به خون غلیظ، نه از نظر لغوى درست است و نه از دیدگاه علمى. البته آنچه در ترجمه بهبودى و مکارم آمده است، با ره آوردهاى علمى و مشاهدات ابتدایى، بدون استفاده از ابزارهاى علمى پیشرفته، مطابقت دارد.
در بررسى هاى علمى معمولاً این مرحله را با تحوّلاتى که از هفته سوم؛ یعنى، دوره جنینى (Embryonic Period) و پیدایش سومایت ها آغاز مى شود، تطبیق داده اند.
البار مى گوید: «ظهور سومایت ها با پیدایش قوس هاى حلقى (Pharyngeal Arches) که در نتیجه شکاف هاى ایجاد شده در طبقه خارجى(اکتودرم) و رشد طبقه میانى (مزودرم) پدید آمده، همراه است. در نتیجه این دگرگونى ها پنج جفت از قوس هاى فارینژیل، در ناحیه فوقانى جنین (درست زیرگرده سر) پدید مى آید. بنابراین، مضغه یا پاره گوشتى که دندان ها جویده و بیرون انداخته، دقیق ترین وصف این مرحله است؛ زیرا قوس هاى حلقى و سومایت ها به جنین دقیقاً شکل مضغه را مى بخشد»48.
به نظر مى رسد در این مرحله قرآن به بیان شکل ظاهرى جنین ـ که به صورت «لقمه جویده» مى باشد ـ بسنده کرده است. البته اگر مضغه به معناى «گوشت جویده شده» باشد؛ خالى از بیان جنس جنین؛ یعنى، اشتمال برموادى گوشت مانند نیست. در عین حال باید توجه داشت که مقصود از گوشت در اینجا، غیر از اجرام عضلانى است که پوشش استخوان ها را تشکیل مى دهد و قرآن از آن به «لحم» تعبیر کرده است. با توجه به آنچه گذشت، مى توان از آموزه هاى جنین شناختى قرآن تا مرحله مضغه چنین نتیجه گرفت:
1. قرآن براى اولین بار، پرده از آمیختگى نطفه انسان برمى افکند و این مطلب هر چند از نظر رویان شناسان تا قرن نوزدهم میلادى پوشیده مانده بود؛ ولى براى مفسّران قرآن، بخشى از این حقیقت (یعنى ترکیب نطفه از منى مرد و ترشحات رحم زن) روشن و آشکار بوده و در تفاسیر خود از آن سخن گفته اند.
2. قرآن مجید براى نخستین بار از آویزندگى و لانه گزینى تخم سخن به میان آورده است. این حقیقت بر مفسران و مترجمان قرآن مخفى مانده بود تا آنکه در پى دستیابى به میکروسکوپ و انقلاب در دانش رویان شناسى، معناى درستى از مطالب قرآن به دست آمد.
3. در مرحله سوم بیان قرآن مجید، عمدتاً با شکل ظاهرى جنین انطباق کامل دارد؛ گرچه خالى از بیان جنس جنین نیز نمى باشد.
پی نوشت:
1. دهر 76، آیه 2.
2. سجده 32، آیه 8.
3. علق 96، آیه 2.
4. مؤمن 40، آیه 67.
5. قیامت 57، آیه 38.
6. حج 22، آیه 5.
7. مؤمنون 23، آیه 14.
8. ابن منظور، لسان العرب، النطفه و النطافه: القلیل من الماء...و به سمى المنى نطفه لقلّته.
9. قیامت 75، آیه 38.
10. مشج بینما: خلط...ج امشاج، تاج العروس، 6.
11. حجرات 49، آیه 12 .
12. به نقل از: خلق الانسان بین الطلب و القرآن، البار، محمدعلى، ص 194.
13. موریس بوکاى، مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 271-270، ترجمه: ذبیح اللّه دبیر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
14. همان، ص 273-272.
15. حجرات 49، آیه 13.
16. مانند صاحب تفسیر المیزان.
17. آیات 5 سوره حج، 67 سوره غافر و 38 سوره قیامت.
18. لسان العرب، 267-10261.
19. العین، 2-1296
20. الصادقى، محمد، الفرقان فى التفسیر القرآن بالقرآن و السنه، 30-313.
21. مانند: آیات 5 سوره حج، 14 سوره مؤمنون، و 38 سوره قیامت.
22. مرسلات 77، آیه 20.
23. سجده 32، آیه 8.
24. طارق 86، آیه 6.
25. العین، 2-1269.
26. الصحاح:... و العلق الدم الغلیظ،و القطعه منه العلقه. والعلقه دوده من الماء تمص الدم.
27. لسان العرب، 10-267.
28. 5:22 .
29. 67:40.
30. (... ثم من علقه) اى دم جامد غلیظ. الجواهر فى تفسیر القرآن الکریم، الطنطاوى الجوهرى، 4-6 .
31. المیزان فى التفسیر القرآن، قوله تعالى: «یا ایها الناس...»... و العلقه النطفه من الدم الجامد. 14-344 .
32. «اى مردم! اگر در رستاخیز تردید دارید به این نکته توجه کنید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده...»، (تفسیر نمونه، صص 18-14 و 207) .
33. الشیرازى، ناصر الدین بن سعید عبدالله بن عمر بن محمد، تفسیرالبیضاوى، ثم خلقنا النطقه علقه بان احلنا النطفه البیضاء علقه حمراء: 2-100.
34. مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 273 .
35. ملک 67، آیه 14.
36. علق 96، آیه 2.
37. ر.ک: آیات 5 سوره حج، 14 سوره مؤمنون، 67 سوره غافر و 37 و 38 سوره قیامت .
38. البار، محمد على، خلق الانسان بین الطب و القرآن، ص 203 .
39. دیدگاه بوکاى و البار هر دو مبتنى بر وحدت معنایى علق و علقه مى باشد، ولى در صورت تفاوت معنایى آن دو، مسئله راه حل دیگرى مى طلبد.
40. همان، ص 204.
41. همان.
42. المضغة: النطفة التبى تمضع من لحم و غیره، المنجد، ص 765.
43. الصادقى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن، بالقرآن والسنة، ج 18 و 17، ص 189.
44. تفسیر البیضاوى، ج 2، ص 100.
45. سید قطب، فى ظلال القرآن، ج 5، ص 581، بیروت: دار احیاء التراث العربى.
46. همان، ج 6، ص 16.
47. ر.ک: خلق الانسان بین الطب والقرآن، ص 370-369.
48. همان.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.