پرسش :
مناظرات حضرت ابراهیم(ع) چه ویژگیهایی دارند؟ آیا در مورد آن، تعبیر محاجه صحیحتر است یا مناظره؟ اصولاً فرق محاجه و مناظره چیست؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
محاجه متکی بر برهان و استدلال است و هریک از طرفین بر منطقی بودن گفتههایشان تردید به خود راه نمیدهند. هر چند استدلال ایشان از نظر دیگران منطقی نباشد. از سویی دیگر گروهی درصدد هستند عقاید باطل خود را با براهین سست بر طرف مقابل تحمیل نمایند، هر چند به این شیوه نیز محاجه گفته میشود، اما احتجاج آنها صحیح نبوده و جاهلانه است. اما مناظره اعتقادات و باورهای به اثبات نرسیده را نیز در بر میگیرد و به لحاظ استواری بیان و منطق از محاجه ضعیفتر است. ضمن اینکه غالباً در متون عمومی، این دو واژه در خصوص این پیامبر الهی به یک معنا به کار می،رود. برخی از ویژگیهای مناظرات حضرت ابراهیم(ع) عبارتاند از: پرسشهای منطقی، بیزاری و برائت از کفر و شرک، بیان شجاعانه پیام الهی. دعوت به توحید، استقامت و بردباری.
پاسخ تفصیلی:
حضرت ابراهیم(ع) دومین پیامبر اولوالعزم الهی است که دارای آیین و شریعت جهانی بوده و در آیات و سورههای مختلف قرآن نام ایشان ذکر شده است. این پیامبر عظیم الشأن الهی داستانهای پر فراز و نشیبی در زندگی خود دارد و به واسطهی استواری در راه توحید و یگانه پرستی، مورد تمجید و ستایش قرآن قرار گرفته است.[1] قرآن از ابراهیم(ع) به عنوان پیشوایی مطیع خدا و حقگرا نام میبرد.[2] و او را پیامبر بسیار راستگو میخواند.[3] آیات بسیاری(بیش از 180 آیه) که در خصوص حضرت ابراهیم آمده، نشان دهنده این است که او شخصیتی والا و مورد توجه خداوند بوده است. از جمله مطالبی که در رابطه با حضرت ابراهیم(ع) در قرآن ذکر شده، مناظرات و محاجه ایشان با گروههای مختلف است. او با شیوهای مخصوص در فضای شرک و کفر آن زمان و با شجاعتی بینظیر در برابر مشرکان میایستد و با ارائه بیاناتی محکم و دلایلی صریح و آشکار، توأم با ادب و به دور از جنجال سازیهای کاذب، افکار و عقاید آنها را باطل میسازد و مردم را به یگانگی خداوند فرا میخواند.
شیوهی کلی و بیان آن معارف توسط حضرت ابراهیم(ع)، ویژگیهای خاصی دارند. پیش از بیان آنها، بررسی دو مفهوم محاجه و مناظره ضروری به نظر میرسد.
در قرآن کریم واژه «محاجه» مکرر به کار رفته است. محاجه از «حجت» گرفته شده و حجت نیز به معنای دلیل و برهان است.[4] مُحَاجَّةُ این است که در خصومت میان دو نفر یا چند نفر هر کس بخواهد حجّت و راه روشن دیگرى را رد کند.[5] البته سخنانی هم که با آنها احتجاج باطل میشود، حجت نامیده میشود. راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن میگوید جایز است سخنانى هم که با آنها احتجاج باطل مىشود حجّت نامیده شود:[6] «وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِید»؛[7] آنها که در باره خدا بعد از پذیرفتن دعوت او، محاجه مىکنند دلیل آنها نزد پروردگارشان باطل و بىاساس است و غضب بر آنها است و عذاب شدید از آن آنها. در این آیه شریفه استدلال بدون منطق را هم محاجه خوانده است و چنین کسانی را که در برابر براهین قاطع و راه روشن محاجه میکنند، مستوجب غضب و عذاب شدید دانسته است. همچنین در آیه 66 سوره آل عمران میفرماید: «فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْم»؛[8] چرا در باره آنچه آگاه نیستید، گفتوگو مىکنید.
در این آیه نیز گفتوگو و جدل را حتی بدون علم با واژه محاجه ذکر کرده است. اما حسب فرمایش قرآن کریم، تنها دلیل قاطع و رسا از آن خداوند است: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة»؛[9] بگو براى خدا دلیل رسا (و قاطع) است.
در تفسیر المیزان نیز در باره محاجه آمده است: کلمه «محاجه» که مصدر فعل ماضى «حاج» است، به معناى ارائه حجت و دلیل در مقابل حجت خصم و طرف مقابل، و اثبات مدعاى خود یا ابطال حجت خصم است، و کلمه «حجت» در اصل به معناى قصد بوده و بعدا در اثر کثرت و غلبه استعمال، در به کرسى نشاندن مقصد و مدعا، به کار رفته است.[10]
واژه «مناظره» نیز عربی است که در معنای لغوی به معنای دیدن با چشم است، اما معنای آن توسعه یافته و به معنای فکر و تدبیر، بحث و گفتوگو کردن درباره ماهیت چیزی است.
مُنَاظَرَة گفتوگوى رو در روى و نبرد نظرى با سخن و خطابه است و نیز بیان آنچه را که به بصیرت درک میشود.[11] به عقاید و باورها نیز نظر گفته میشود. بر این اساس در مناظره بین دو نفر، هر یک از مناظره کنندگان در تلاشاند که درستی عقاید خود را به طرف مقابل اثبات نمایند.
هرگاه سخن از مناظره به میان میآید بدین معنا است که دو نفر یا دو گروه میکوشند تا تصویر روشنی از عقاید و باورهای خود را به طرف مقابل ارائه نمایند و بدین وسیله او را نسبت به عقاید خویش قانع کنند. بنابر این، مناظره گفتوگویی دو طرفه است که توأم با استدلال و ارائهی براهین بوده تا فرد مخالف خود را مجاب و مغلوب نماید.
همانگونه که ملاحظه گردید، در ظاهر تفاوتی بین مناظره و محاجه نیست و همین مسئله نیز باعث شده است که برخی در تعریف این دو واژه هر دو را معادل یکدیگر تلقی میکنند. مانند علامه طباطبائی که این دو مفهوم را با هم به کار میبرد، اما آنها را بر دو قسم تقسیم میکند: «آنها(یهودیان) دو گونه محاجّه و مناظره داشتهاند؛ الف. استدلال عالمانه و منطقى که قرآن کریم چنین محاجّه و استدلالى را درست مىداند. ب. احتجاج جاهلانه و استدلال غیر منطقى».[12]
با توجه به آنچه بیان شد میتوان گفت؛ از طرفی محاجه متکی بر برهان و استدلال است و هریک از طرفین بر منطقی بودن گفتههایشان تردید به خود راه نمیدهند. هر چند استدلال آنان از نظر دیگران منطقی نباشد. از سویی دیگر گروهی درصدد هستند عقاید باطل خود را با براهین سست بر طرف مقابل تحمیل نمایند، هر چند به این شیوه نیز محاجه گفته میشود، اما احتجاج آنها صحیح نبوده و جاهلانه است. اما مناظره اعتقادات و باورهای به اثبات نرسیده را نیز در بر میگیرد و به لحاظ استواری بیان و منطق از محاجه ضعیفتر است.
ویژگیهای مناظرات حضرت ابراهیم(ع)
حضرت ابراهیم(ع) با چهار دسته از کافران و مشرکان مناظره و مباحثه نموده است:
۱. با عمویش آذر که در قرآن کریم با عنوان پدر ذکر شده است.
۲. با نمرود.
۳. کسانى که اجرام آسمانى؛ مانند ماه، خورشید و ستاره را مىپرستیدند.
۴. کسانى که سنگ و چوبهاى با دست خود تراشیده(بت) را مىپرستیدند.
در مناظرات حضرت ابراهیم(ع) با مخالفان و دشمنانش، به ویژگیهای خاصی برخورد مینماییم که در اینجا به تعداد محدودی از آنها اشاره میشود.
۱. پرسش های منطقی: بر اساس آیات قرآن، حضرت ابراهیم با پرسشهای منطقی تلاش میکرد بر وجدان خفته مشرکان اثرگذار باشد. او با تأکید بر نواقص بسیار آشکار بتها و سایر موجوداتی که میپرستیدند، به آنان یادآور میشد که سازندهی جهان هستی و آفریننده زمین و آسمان را بپرستند. قرآن در این باره میفرماید: «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئا»؛[13] هنگامى که به پدرش گفت اى پدر! چرا چیزى را پرستش مىکنى که نمىشنود و نمىبیند و هیچ مشکلى را از تو حل نمىکند»؟! در این عبارت حضرت ابراهیم(ع) سودمندی عمل آزر را که امری طبیعتاً منطقی و عقلانی است، مطرح میکند و مبانی سستش را در معرض تشکیک جدی قرار میدهد.
۲. بیزاری و برائت از کفر و شرک: یکى از بارزترین جلوههاى سیرهی تبلیغى حضرت ابراهیم، همان برائت و بیزارى جستن از شرک و بتپرستى و اعتقاد به تعدد الهه است. او در اینراه تا آنجا پیش رفت که بتهای شهر را با تبر شکست و با اینکه میدانست جانش در خطر است و مرگ او حتمی است، اما با صدای بلند و با صراحتی بینظیر از بتها اعلام برائت میکرد: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه»؛[14] ما از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم، ما نسبت به شما کافریم، و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است، و این وضع هم چنان ادامه دارد تا به خداى یگانه ایمان بیاورید.
۳. بیان شجاعانه پیام الهی: حضرت ابراهیم(ع) در حالی در مقابل دنیای شرک و کفر آن زمان ایستاد که فضای جامعه آن روز همه شرک آلود بود و بیان چنین سخنانی مرگ حتمی را در پی داشت؛ زیرا باعث آشفتگی قدرتهای حاکم آن زمان بود. بنابر این حضرت ابراهیم با علم به این مسئله، با شجاعتی شگرف در مقابل مشرکان ایستاد: «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُون»؛[15] آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت این مجسمههاى بیروحى را که شما همواره پرستش مىکنید چیست»؟
۴. بکارگیری روشهای مختلف: از دیگر ویژگیهای مناظرات حضرت ابراهیم(ع) به کارگیری روشهای مختلف برای بیان پیام توحید بود. ایشان از روش اقناعی که تلاشی است تدریجی برای جذب گمراهان سود میجست؛ همچنین از روش مقایسه، روش استدلال با یاری جستن از محسوسات، خطاب به مشرکان توأم با تحریک وجدان آنها و ... بهره میجست.[16]
۵. دعوت به توحید: از جمله ویژگیهای برجسته در مناظرات حضرت ابراهیم(ع) تأکید این پیامبر الهی بر یکتاپرستی و توحید است. فضای اجتماعی آن زمان به گونهای بود که مردم به جای پرستش خداوند، به عبادت اجرام زمینی و آسمانی روی آورده بودند. تلاش حضرت ابراهیم براى ترویج حاکمیت توحید از نزدیکترین فرد به خود که عمویش آزر بود، گرفته تا عموم مردم و حتی نمرود پادشاه زمان خود را در بر میگیرد. او به هنگام مناظره با خورشید و ماه پرستان گفت: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِین»؛[17] من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم.
۶. استقامت و بردباری: حضرت ابراهیم(ع) با بردبارى و صبر خود در ترویج آئین الهی بر آزار قوم صبر میکرد. او حتی در برابر توهین، تحقیر و تهدید حاکم زمان خویش، به این امید که روزى هدایت یابند، بردبار بود. او همواره در آرزوی هدایت مردم بود. و به درگاه الهی تضرّع مىکرد و دعا مىنمود تا قومش هدایت شوند و از خدا میخواست تا فرصتى دیگر به آنان دهد تا به راه بیایند. او به قدری در راه هدایت مردم زمانش بردبار بود که قرآن کریم هم به این حلم و بردباری اشاره کرده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیب»؛[18] ابراهیم بردبار و نازکدل و فرمانبردار است.
۷. پرسش و ایجاد تردید: این شیوه حضرت ابراهیم در دعوت مردم به توحید در نوع خود جالب است! بدین صورت که ایشان برای اینکه عنصر عقل و فطرت را در مشرکان بیدار نماید، با یک سؤال آغاز میکرد، اما در پاسخ نمیتوانند بر منطق محکم او که همان توحید است ایستادگی نمایند و دچار تردید جدی میشوند. هنگامی که تردیدها و دو دلی درباره کار عبث خویش ایجاد شد، آنگاه عقل و وجدانشان بیدار میشود. به تعبیر دیگر، چنین شیوهای علاوه بر اینکه در دل خود استدلال به همراه دارد، موجب تحریک وجدان مشرکان و به خود آمدن آنان مىگردد و قلب آنان را آماده پذیرش حقایق عطا مینماید. قرآن کریم میفرماید: «هنگامى که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را مىپرستید؟!»، گفتند: «بتهایى را مىپرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم». گفت: «آیا هنگامى که آنها را مىخوانید صداى شما را مىشنوند؟! یا سود و زیانى به شما مىرسانند؟!» گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین مىکنند». گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایى را که پیوسته پرستش مىکردید ...».[19]
۸. استفاده از روشهای اقناعی: در برخى از مناظرههاى حضرت ابراهیم(ع)، ابتدا او با مشرکان به انگیزه تلاش براى جذب آنان به سوى حقیقت به نوعی همراهی دارد. در این روش حضرت ابراهیم با وجود اعتقاد قاطع به توحید، موقتاً خود را در مقام بحث، همراه و هم عقیده مخاطب مىکند. بدین ترتیب نوعى همبستگى و همدلى میان او و طرف مقابل به وجود مىآید. با این شیوه مشرکان با بیان ایشان به گونه خصمانه برخورد نمیکردند و بدین ترتیب نوای حقیقت در جانشان عمیقتر رسوخ میکرد.
نمونه کاربرد این شیوه در همان مناظره ستارهپرستان است که در برابرشان، در مرحله اول مناظره، کواکب آسمان و ماه و خورشید را خداى خود فرض مىکند: «و هنگامى که ماه را دید که (سینه افق را) مىشکافد، گفت: «این خداى من است؟»[20] اما وقتی که صبح شد و ماه از آسمان ناپدید گشت، به مشرکان یادآور میشود که خدا هرگز افول نمیکند و همواره حاضر و ناظر است. این روش اقناعی توأم با گفتاری نرم و بدون مجادلههای خصمانه است که موجب تأثیر پذیری زیاد مخاطبان میشد.
۹. شجاعت در تبلیغ توحید و خداپرستی: از جمله ویژگیهای حضرت ابراهیم شجاعت بینظیر وی در ترویج یکتاپرستی بود. او بدون واهمه از تهدیدها و خطرات، با آرامش کامل و طمأنینه خاص خود به بیان عقائد راسخ خود میپرداخت و مردم زمان خویش را دعوت به توحید مینمود. اینکار او هر چند با شیوههای مسالمت آمیز و گفتار نرم صورت میپذیرفت اما موجب لرزان شدن پایههای حاکمیت طاغوت گردید و آنها ابراهیم را بارها تهدید کردند و از ادامه کارش باز داشتند. اما حضرت ابراهیم در ترویج امر الهی راسخ بود و تردیدی به خود راه نمیداد. او شجاعانه و بدون در نظر گرفتن تهدیدات به بیان پیام الهی میپرداخت. اینکار موجب واکنش شدید ظالمان گردید تا آنجا که تصمیم گرفته شد که ابراهیم در آتش انداخته شود. خداوند در قرآن میفرماید: «اما جواب قوم او [ابراهیم] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!».[21] البته پایمردی و شجاعتی چنین در راه خداوند هرگز بیپاسخ نمیماند و خداوند این بنده خوب خود را محافظت مینماید: «ولى خداوند او را از آتش رهایى بخشید، در این ماجرا نشانههایى است براى کسانى که ایمان مىآورند».[22]
پینوشتها:
[1]. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلا»؛ و دین و آئین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد و پیرو آئین خالص و پاک ابراهیم گردد و خدا ابراهیم را بدوستى خود انتخاب کرد. نساء، 125.
[2]. «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛ ابراهیم (به تنهایى) یک امت بود مطیع فرمان خدا، و خالى از هر گونه انحراف، و هرگز از مشرکان نبود. نحل، 120.
[3]. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا»؛ در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود. مریم، 41.
[4]. ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 28، دار صادر، بیروت، 1997 م.
[5]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص ۲۱۹، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412 ق.
[6]. همان.
[7]. شوری، 16.
[8]. آل عمران، 66.
[9]. انعام، 149.
[10]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیرالمیزان، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 2، ص ۵۳۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[11]. المفردات فی غریب القرآن، ج 5، ص 358.
[12]. تفسیرالمیزان، ج 3، ص 276.
[13]. مریم، 42.
[14]. ممتحنه، 4.
[15]. انبیاء، 52.
[16]. برای تحقیق بیشتر خوانندگان محترم را به تفسیر المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیات متعددی که درباره حضرت ابراهیم(ع) در قرآن است، ارجاع میدهیم.
[17]. نحل، 120.
[18]. انعام، 79.
[19]. شعراء، 71- 75.
[20]. انعام، 77.
[21]. عنکبوت، 24.
[22]. عنکبوت، 24.
منبع: islamquest.net
پاسخ اجمالی:
محاجه متکی بر برهان و استدلال است و هریک از طرفین بر منطقی بودن گفتههایشان تردید به خود راه نمیدهند. هر چند استدلال ایشان از نظر دیگران منطقی نباشد. از سویی دیگر گروهی درصدد هستند عقاید باطل خود را با براهین سست بر طرف مقابل تحمیل نمایند، هر چند به این شیوه نیز محاجه گفته میشود، اما احتجاج آنها صحیح نبوده و جاهلانه است. اما مناظره اعتقادات و باورهای به اثبات نرسیده را نیز در بر میگیرد و به لحاظ استواری بیان و منطق از محاجه ضعیفتر است. ضمن اینکه غالباً در متون عمومی، این دو واژه در خصوص این پیامبر الهی به یک معنا به کار می،رود. برخی از ویژگیهای مناظرات حضرت ابراهیم(ع) عبارتاند از: پرسشهای منطقی، بیزاری و برائت از کفر و شرک، بیان شجاعانه پیام الهی. دعوت به توحید، استقامت و بردباری.
پاسخ تفصیلی:
حضرت ابراهیم(ع) دومین پیامبر اولوالعزم الهی است که دارای آیین و شریعت جهانی بوده و در آیات و سورههای مختلف قرآن نام ایشان ذکر شده است. این پیامبر عظیم الشأن الهی داستانهای پر فراز و نشیبی در زندگی خود دارد و به واسطهی استواری در راه توحید و یگانه پرستی، مورد تمجید و ستایش قرآن قرار گرفته است.[1] قرآن از ابراهیم(ع) به عنوان پیشوایی مطیع خدا و حقگرا نام میبرد.[2] و او را پیامبر بسیار راستگو میخواند.[3] آیات بسیاری(بیش از 180 آیه) که در خصوص حضرت ابراهیم آمده، نشان دهنده این است که او شخصیتی والا و مورد توجه خداوند بوده است. از جمله مطالبی که در رابطه با حضرت ابراهیم(ع) در قرآن ذکر شده، مناظرات و محاجه ایشان با گروههای مختلف است. او با شیوهای مخصوص در فضای شرک و کفر آن زمان و با شجاعتی بینظیر در برابر مشرکان میایستد و با ارائه بیاناتی محکم و دلایلی صریح و آشکار، توأم با ادب و به دور از جنجال سازیهای کاذب، افکار و عقاید آنها را باطل میسازد و مردم را به یگانگی خداوند فرا میخواند.
شیوهی کلی و بیان آن معارف توسط حضرت ابراهیم(ع)، ویژگیهای خاصی دارند. پیش از بیان آنها، بررسی دو مفهوم محاجه و مناظره ضروری به نظر میرسد.
در قرآن کریم واژه «محاجه» مکرر به کار رفته است. محاجه از «حجت» گرفته شده و حجت نیز به معنای دلیل و برهان است.[4] مُحَاجَّةُ این است که در خصومت میان دو نفر یا چند نفر هر کس بخواهد حجّت و راه روشن دیگرى را رد کند.[5] البته سخنانی هم که با آنها احتجاج باطل میشود، حجت نامیده میشود. راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن میگوید جایز است سخنانى هم که با آنها احتجاج باطل مىشود حجّت نامیده شود:[6] «وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِید»؛[7] آنها که در باره خدا بعد از پذیرفتن دعوت او، محاجه مىکنند دلیل آنها نزد پروردگارشان باطل و بىاساس است و غضب بر آنها است و عذاب شدید از آن آنها. در این آیه شریفه استدلال بدون منطق را هم محاجه خوانده است و چنین کسانی را که در برابر براهین قاطع و راه روشن محاجه میکنند، مستوجب غضب و عذاب شدید دانسته است. همچنین در آیه 66 سوره آل عمران میفرماید: «فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْم»؛[8] چرا در باره آنچه آگاه نیستید، گفتوگو مىکنید.
در این آیه نیز گفتوگو و جدل را حتی بدون علم با واژه محاجه ذکر کرده است. اما حسب فرمایش قرآن کریم، تنها دلیل قاطع و رسا از آن خداوند است: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة»؛[9] بگو براى خدا دلیل رسا (و قاطع) است.
در تفسیر المیزان نیز در باره محاجه آمده است: کلمه «محاجه» که مصدر فعل ماضى «حاج» است، به معناى ارائه حجت و دلیل در مقابل حجت خصم و طرف مقابل، و اثبات مدعاى خود یا ابطال حجت خصم است، و کلمه «حجت» در اصل به معناى قصد بوده و بعدا در اثر کثرت و غلبه استعمال، در به کرسى نشاندن مقصد و مدعا، به کار رفته است.[10]
واژه «مناظره» نیز عربی است که در معنای لغوی به معنای دیدن با چشم است، اما معنای آن توسعه یافته و به معنای فکر و تدبیر، بحث و گفتوگو کردن درباره ماهیت چیزی است.
مُنَاظَرَة گفتوگوى رو در روى و نبرد نظرى با سخن و خطابه است و نیز بیان آنچه را که به بصیرت درک میشود.[11] به عقاید و باورها نیز نظر گفته میشود. بر این اساس در مناظره بین دو نفر، هر یک از مناظره کنندگان در تلاشاند که درستی عقاید خود را به طرف مقابل اثبات نمایند.
هرگاه سخن از مناظره به میان میآید بدین معنا است که دو نفر یا دو گروه میکوشند تا تصویر روشنی از عقاید و باورهای خود را به طرف مقابل ارائه نمایند و بدین وسیله او را نسبت به عقاید خویش قانع کنند. بنابر این، مناظره گفتوگویی دو طرفه است که توأم با استدلال و ارائهی براهین بوده تا فرد مخالف خود را مجاب و مغلوب نماید.
همانگونه که ملاحظه گردید، در ظاهر تفاوتی بین مناظره و محاجه نیست و همین مسئله نیز باعث شده است که برخی در تعریف این دو واژه هر دو را معادل یکدیگر تلقی میکنند. مانند علامه طباطبائی که این دو مفهوم را با هم به کار میبرد، اما آنها را بر دو قسم تقسیم میکند: «آنها(یهودیان) دو گونه محاجّه و مناظره داشتهاند؛ الف. استدلال عالمانه و منطقى که قرآن کریم چنین محاجّه و استدلالى را درست مىداند. ب. احتجاج جاهلانه و استدلال غیر منطقى».[12]
با توجه به آنچه بیان شد میتوان گفت؛ از طرفی محاجه متکی بر برهان و استدلال است و هریک از طرفین بر منطقی بودن گفتههایشان تردید به خود راه نمیدهند. هر چند استدلال آنان از نظر دیگران منطقی نباشد. از سویی دیگر گروهی درصدد هستند عقاید باطل خود را با براهین سست بر طرف مقابل تحمیل نمایند، هر چند به این شیوه نیز محاجه گفته میشود، اما احتجاج آنها صحیح نبوده و جاهلانه است. اما مناظره اعتقادات و باورهای به اثبات نرسیده را نیز در بر میگیرد و به لحاظ استواری بیان و منطق از محاجه ضعیفتر است.
ویژگیهای مناظرات حضرت ابراهیم(ع)
حضرت ابراهیم(ع) با چهار دسته از کافران و مشرکان مناظره و مباحثه نموده است:
۱. با عمویش آذر که در قرآن کریم با عنوان پدر ذکر شده است.
۲. با نمرود.
۳. کسانى که اجرام آسمانى؛ مانند ماه، خورشید و ستاره را مىپرستیدند.
۴. کسانى که سنگ و چوبهاى با دست خود تراشیده(بت) را مىپرستیدند.
در مناظرات حضرت ابراهیم(ع) با مخالفان و دشمنانش، به ویژگیهای خاصی برخورد مینماییم که در اینجا به تعداد محدودی از آنها اشاره میشود.
۱. پرسش های منطقی: بر اساس آیات قرآن، حضرت ابراهیم با پرسشهای منطقی تلاش میکرد بر وجدان خفته مشرکان اثرگذار باشد. او با تأکید بر نواقص بسیار آشکار بتها و سایر موجوداتی که میپرستیدند، به آنان یادآور میشد که سازندهی جهان هستی و آفریننده زمین و آسمان را بپرستند. قرآن در این باره میفرماید: «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئا»؛[13] هنگامى که به پدرش گفت اى پدر! چرا چیزى را پرستش مىکنى که نمىشنود و نمىبیند و هیچ مشکلى را از تو حل نمىکند»؟! در این عبارت حضرت ابراهیم(ع) سودمندی عمل آزر را که امری طبیعتاً منطقی و عقلانی است، مطرح میکند و مبانی سستش را در معرض تشکیک جدی قرار میدهد.
۲. بیزاری و برائت از کفر و شرک: یکى از بارزترین جلوههاى سیرهی تبلیغى حضرت ابراهیم، همان برائت و بیزارى جستن از شرک و بتپرستى و اعتقاد به تعدد الهه است. او در اینراه تا آنجا پیش رفت که بتهای شهر را با تبر شکست و با اینکه میدانست جانش در خطر است و مرگ او حتمی است، اما با صدای بلند و با صراحتی بینظیر از بتها اعلام برائت میکرد: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه»؛[14] ما از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم، ما نسبت به شما کافریم، و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است، و این وضع هم چنان ادامه دارد تا به خداى یگانه ایمان بیاورید.
۳. بیان شجاعانه پیام الهی: حضرت ابراهیم(ع) در حالی در مقابل دنیای شرک و کفر آن زمان ایستاد که فضای جامعه آن روز همه شرک آلود بود و بیان چنین سخنانی مرگ حتمی را در پی داشت؛ زیرا باعث آشفتگی قدرتهای حاکم آن زمان بود. بنابر این حضرت ابراهیم با علم به این مسئله، با شجاعتی شگرف در مقابل مشرکان ایستاد: «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُون»؛[15] آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت این مجسمههاى بیروحى را که شما همواره پرستش مىکنید چیست»؟
۴. بکارگیری روشهای مختلف: از دیگر ویژگیهای مناظرات حضرت ابراهیم(ع) به کارگیری روشهای مختلف برای بیان پیام توحید بود. ایشان از روش اقناعی که تلاشی است تدریجی برای جذب گمراهان سود میجست؛ همچنین از روش مقایسه، روش استدلال با یاری جستن از محسوسات، خطاب به مشرکان توأم با تحریک وجدان آنها و ... بهره میجست.[16]
۵. دعوت به توحید: از جمله ویژگیهای برجسته در مناظرات حضرت ابراهیم(ع) تأکید این پیامبر الهی بر یکتاپرستی و توحید است. فضای اجتماعی آن زمان به گونهای بود که مردم به جای پرستش خداوند، به عبادت اجرام زمینی و آسمانی روی آورده بودند. تلاش حضرت ابراهیم براى ترویج حاکمیت توحید از نزدیکترین فرد به خود که عمویش آزر بود، گرفته تا عموم مردم و حتی نمرود پادشاه زمان خود را در بر میگیرد. او به هنگام مناظره با خورشید و ماه پرستان گفت: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِین»؛[17] من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم.
۶. استقامت و بردباری: حضرت ابراهیم(ع) با بردبارى و صبر خود در ترویج آئین الهی بر آزار قوم صبر میکرد. او حتی در برابر توهین، تحقیر و تهدید حاکم زمان خویش، به این امید که روزى هدایت یابند، بردبار بود. او همواره در آرزوی هدایت مردم بود. و به درگاه الهی تضرّع مىکرد و دعا مىنمود تا قومش هدایت شوند و از خدا میخواست تا فرصتى دیگر به آنان دهد تا به راه بیایند. او به قدری در راه هدایت مردم زمانش بردبار بود که قرآن کریم هم به این حلم و بردباری اشاره کرده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیب»؛[18] ابراهیم بردبار و نازکدل و فرمانبردار است.
۷. پرسش و ایجاد تردید: این شیوه حضرت ابراهیم در دعوت مردم به توحید در نوع خود جالب است! بدین صورت که ایشان برای اینکه عنصر عقل و فطرت را در مشرکان بیدار نماید، با یک سؤال آغاز میکرد، اما در پاسخ نمیتوانند بر منطق محکم او که همان توحید است ایستادگی نمایند و دچار تردید جدی میشوند. هنگامی که تردیدها و دو دلی درباره کار عبث خویش ایجاد شد، آنگاه عقل و وجدانشان بیدار میشود. به تعبیر دیگر، چنین شیوهای علاوه بر اینکه در دل خود استدلال به همراه دارد، موجب تحریک وجدان مشرکان و به خود آمدن آنان مىگردد و قلب آنان را آماده پذیرش حقایق عطا مینماید. قرآن کریم میفرماید: «هنگامى که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را مىپرستید؟!»، گفتند: «بتهایى را مىپرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم». گفت: «آیا هنگامى که آنها را مىخوانید صداى شما را مىشنوند؟! یا سود و زیانى به شما مىرسانند؟!» گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین مىکنند». گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایى را که پیوسته پرستش مىکردید ...».[19]
۸. استفاده از روشهای اقناعی: در برخى از مناظرههاى حضرت ابراهیم(ع)، ابتدا او با مشرکان به انگیزه تلاش براى جذب آنان به سوى حقیقت به نوعی همراهی دارد. در این روش حضرت ابراهیم با وجود اعتقاد قاطع به توحید، موقتاً خود را در مقام بحث، همراه و هم عقیده مخاطب مىکند. بدین ترتیب نوعى همبستگى و همدلى میان او و طرف مقابل به وجود مىآید. با این شیوه مشرکان با بیان ایشان به گونه خصمانه برخورد نمیکردند و بدین ترتیب نوای حقیقت در جانشان عمیقتر رسوخ میکرد.
نمونه کاربرد این شیوه در همان مناظره ستارهپرستان است که در برابرشان، در مرحله اول مناظره، کواکب آسمان و ماه و خورشید را خداى خود فرض مىکند: «و هنگامى که ماه را دید که (سینه افق را) مىشکافد، گفت: «این خداى من است؟»[20] اما وقتی که صبح شد و ماه از آسمان ناپدید گشت، به مشرکان یادآور میشود که خدا هرگز افول نمیکند و همواره حاضر و ناظر است. این روش اقناعی توأم با گفتاری نرم و بدون مجادلههای خصمانه است که موجب تأثیر پذیری زیاد مخاطبان میشد.
۹. شجاعت در تبلیغ توحید و خداپرستی: از جمله ویژگیهای حضرت ابراهیم شجاعت بینظیر وی در ترویج یکتاپرستی بود. او بدون واهمه از تهدیدها و خطرات، با آرامش کامل و طمأنینه خاص خود به بیان عقائد راسخ خود میپرداخت و مردم زمان خویش را دعوت به توحید مینمود. اینکار او هر چند با شیوههای مسالمت آمیز و گفتار نرم صورت میپذیرفت اما موجب لرزان شدن پایههای حاکمیت طاغوت گردید و آنها ابراهیم را بارها تهدید کردند و از ادامه کارش باز داشتند. اما حضرت ابراهیم در ترویج امر الهی راسخ بود و تردیدی به خود راه نمیداد. او شجاعانه و بدون در نظر گرفتن تهدیدات به بیان پیام الهی میپرداخت. اینکار موجب واکنش شدید ظالمان گردید تا آنجا که تصمیم گرفته شد که ابراهیم در آتش انداخته شود. خداوند در قرآن میفرماید: «اما جواب قوم او [ابراهیم] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!».[21] البته پایمردی و شجاعتی چنین در راه خداوند هرگز بیپاسخ نمیماند و خداوند این بنده خوب خود را محافظت مینماید: «ولى خداوند او را از آتش رهایى بخشید، در این ماجرا نشانههایى است براى کسانى که ایمان مىآورند».[22]
پینوشتها:
[1]. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلا»؛ و دین و آئین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد و پیرو آئین خالص و پاک ابراهیم گردد و خدا ابراهیم را بدوستى خود انتخاب کرد. نساء، 125.
[2]. «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛ ابراهیم (به تنهایى) یک امت بود مطیع فرمان خدا، و خالى از هر گونه انحراف، و هرگز از مشرکان نبود. نحل، 120.
[3]. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا»؛ در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود. مریم، 41.
[4]. ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 28، دار صادر، بیروت، 1997 م.
[5]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص ۲۱۹، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412 ق.
[6]. همان.
[7]. شوری، 16.
[8]. آل عمران، 66.
[9]. انعام، 149.
[10]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیرالمیزان، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 2، ص ۵۳۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[11]. المفردات فی غریب القرآن، ج 5، ص 358.
[12]. تفسیرالمیزان، ج 3، ص 276.
[13]. مریم، 42.
[14]. ممتحنه، 4.
[15]. انبیاء، 52.
[16]. برای تحقیق بیشتر خوانندگان محترم را به تفسیر المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیات متعددی که درباره حضرت ابراهیم(ع) در قرآن است، ارجاع میدهیم.
[17]. نحل، 120.
[18]. انعام، 79.
[19]. شعراء، 71- 75.
[20]. انعام، 77.
[21]. عنکبوت، 24.
[22]. عنکبوت، 24.
منبع: islamquest.net