تعداد کلمات 587 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
معرفی کتاب یادت باشه
افرادی که کتابهایی همچون«اینک شوکران» شهید مدق یا مجموعه«نیمه پنهان ماه» را دنبال کردهاند، اکنون میتوانند با مطالعه این کتاب لحظه به لحظه با زندگی«فرزانه و حمید» همراه شوند، در هوای این کتاب نفسی تازه کنند و درسهای فراوانی از یک سبک زندگی اسلامی ایرانی را با مطالعه این کتاب بیاموزند.
کتاب«یادت باشد» عاشقانهترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم عقیله عقلا زینبکبری است که در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید!
طراحی جذاب جلد این کتاب گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب«یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است، عشقی که شاید در زندگی زمینی به جدایی رسیده باشد اما این تعلق خاطرها هیچگاه کهنه نمیشود.
مخاطبانی که مستند ملازمان حرم را دنبال میکنند به خوبی میدانند قسمت چهاردهم این مستند در خصوص همین شهید بزرگوار است که یکی از پربینندهترین قسمتهای این مجموعه مستند بود و بازخوردهای بسیاری درسطح کشور داشت بهگونهای که بسیاری از مردم«حمید و فرزانه» را با همین مستند میشناسند، بدون شک کتاب یادت باشد تفصیل زیبای همین مستند است که در 378 صفحه با روایتی گیرا، خط به خط خواننده را وارد یک زندگی کاملاً عاشقانه میکند.
عاشقانه های همسران شهید
روایتی از کتاب
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم:«حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت:«جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم:«پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت:«یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست«!
باید در تاریخ ثبت کرد
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری به داستانی ویژه از این کتاب اشاره می کنند. ماجرایی که به اعتقاد رهبر انقلاب آنرا باید در تاریخ ثبت کرد. ایشان در سخنی می فرمایند: « یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میشود؛ گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر -به خانمش- میگوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است. وضعیّت اینجوری است. » (۱۳۹۷/۰۶/۱۵)