یکی از مهمترین ابعاد تربیت دینی در دورة کودکی، تربیت عبادی است.
چکیده : تربیت عبادی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد. تحقیقات نشان میدهد بسیاری از افرادی که در بزرگسالی نسبت به عبادات سستی از خود نشان میدهند، بی اعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند، بلکه عواملی چون بیتوجهی و یا عدم تقید والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی، عدم ورزیدگی کودکان در انجام عبادات در کودکی و ناآگاهی آنان از فلسفه و اهمیّت عبادات، در این زمینه نقش دارند.
تعداد کلمات 1379 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1379 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مقدمه
بر اساس آیات و روایات، فلسفة وجودی انسان رسیدن به سعادت و قرب اللهی است. بدین منظور، دین اسلام برنامههای جامع و کاملی در قالب تربیت دینی دربردارد. از جملة این برنامهها، «عبادت و بندگی» است. عبادت یکی از نیازهای واقعی و اساسی است که ریشه در اعماق جان و فطرت بشر دارد و اسلام آن را به منزلة یک برنامة جامع تربیتی برای پرورش و تکامل روح و روان انسان برنامهریزی کرده است. تربیت دینی مفهومی عام است که شامل حوزههای مختلفی همچون تربیت عقلانی، سیاسی، اجتماعی، جنسی، عاطفی، اعتقادی، اخلاقی و عبادی میباشد. تربیت دینی «عبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدفدار، به منظور آموزش گزارههای معتبر یک دین به افراد دیگر؛ به نحوی که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزهها متعهد و پایبند گردند».1
یکی از مهمترین ابعاد تربیت دینی در دورة کودکی، تربیت عبادی است. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوی و ایجاد زمینة ارتباط با خداوند است، بسیار مورد تأکید پیشوایان دینی(ع) میباشد. داوودی تربیت عبادی را: «آموزش عبادات به متربیان و متعهد کردن آنان به انجام آنها»2 میداند. به طور کلی، تربیت عبادی بُعدی از تربیت دینی است که متربّی را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا، و آنان را با انگیزة راسخ، مکلّف به انجام آن میکند.
بحث تربیت عبادی یکی از مهمترین مسائل در محافل علمی و آموزشی در جامعة دینی است، که توجه بسیاری از پدران و مادران دینمدار و مربیان متعهّد و دلسوز را به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، تربیت عبادی دنباله و مکمّل تربیت اعتقادی است و تربیت اعتقادی بدون آن بار ارزشی ندارد؛ زیرا لازمة شناخت یک دین، عمل به آموزههای آن است.
حال این پرسش مطرح است که چه کنیم تا فرزندانمان مؤمن، متعهّد و عامل به تعالیم دینی و تکالیف عبادی رشد کنند؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله حول سه محور اساسی بحث میشود:
الف) ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی؛
ب) ضرورت بیان فلسفة اعمال عبادی در حد درک کودکان؛
ج) مسئولیت و محدودة زمانی والدین در تعلیم و تربیت مسائل دینی و عبادی کودکان.
یکی از مهمترین ابعاد تربیت دینی در دورة کودکی، تربیت عبادی است. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوی و ایجاد زمینة ارتباط با خداوند است، بسیار مورد تأکید پیشوایان دینی(ع) میباشد. داوودی تربیت عبادی را: «آموزش عبادات به متربیان و متعهد کردن آنان به انجام آنها»2 میداند. به طور کلی، تربیت عبادی بُعدی از تربیت دینی است که متربّی را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا، و آنان را با انگیزة راسخ، مکلّف به انجام آن میکند.
بحث تربیت عبادی یکی از مهمترین مسائل در محافل علمی و آموزشی در جامعة دینی است، که توجه بسیاری از پدران و مادران دینمدار و مربیان متعهّد و دلسوز را به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، تربیت عبادی دنباله و مکمّل تربیت اعتقادی است و تربیت اعتقادی بدون آن بار ارزشی ندارد؛ زیرا لازمة شناخت یک دین، عمل به آموزههای آن است.
حال این پرسش مطرح است که چه کنیم تا فرزندانمان مؤمن، متعهّد و عامل به تعالیم دینی و تکالیف عبادی رشد کنند؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله حول سه محور اساسی بحث میشود:
الف) ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی؛
ب) ضرورت بیان فلسفة اعمال عبادی در حد درک کودکان؛
ج) مسئولیت و محدودة زمانی والدین در تعلیم و تربیت مسائل دینی و عبادی کودکان.
ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی
متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطة شروع پرورش مذهبی و آموزش برنامههای معنوی و تعلیمات دینی، دو نظر بیان کردهاند:
گروهی معتقدند: «کودک تا به حدّ بلوغ و رشد نرسد، استعداد درک آموزشهای دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی قرار گیرد؛ گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مربیان میتوانند مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند و آنان را وادار سازند که برنامههای آسان دین را انجام دهند تا با افکار و اعمال دینی نشو و نما یابند».3
اسلام در این باره دیدگاههای متقن و دقیقی ارائه کرده است. در تفکر اسلامی، انسان در مقام جانشین خدا، خلافت اللهی بر روی زمین به عهدهدار است. برای کسب این مقام، باید از دوران خردسالی و چه بسا قبل از آن، اقدامهای لازم را به عمل آورد، تا کودک آمادگی پذیرش تکالیف الاهی را در زمان بلوغ پیدا کند. بر اساس سنّت و رهنمودهای معصومان(ع)، آموزش دینی و عبادی از هنگام تولّد شروع میشود؛ زیرا تربیت در دورة کودکی پایه و اساس رشد و بالندگی معنوی در دورههای بعدی خواهد بود. دلایل روایی زیادی در تأیید نظریة دوم وجود دارد.
غزالی معتقد است: «تربیت دینی باید از سنین پایین آغاز شود؛ زیرا در این سن کودک بدون طلب دلیل و برهان، آمادة پذیرش عقاید دینی است. از طرف دیگر، نهادینه کردن معانی دینی با تلقین و تقلید آغاز میشود و سپس با توجه به مراحل گوناگون رشد، دستورات مناسب هر مرحله به تدریج عرضه میشود و در پایان به پدید آمدن باورهای عمیق و محکم در ذهن انسان میانجامد».4
بر اساس نظر شرع مقدس اسلام، کودکان تا به سن بلوغ نرسند، تکلیفی متوجه آنان نیست؛ اما هنگامی که به سن تکلیف میرسند و با مجموعه تکالیف شرعی مواجه میشوند، در صورت نداشتن آشنایی و آمادگی پیشین، پذیرش و انجام تکالیف دینی برای آنان دشوار میباشد و چه بسا رغبتی نسبت به اعمال عبادی از خود نشان ندهند. یکی از فلسفههای تعلیم تکالیف عبادی به کودکان در دورة خردسالی این است که کودکان بر اثر مداومت، انجام آن اعمال برای آنان ملکه شود، تا در زمان سن تکلیف، برای آنان دشوار نباشد. بیشک اگر کودکان در آغاز دوران کودکی و سالهای نوجوانی از آموزههای دینی بهرهای نبرند، قطعاً در جوانی و بزرگسالی با یک رکود معنوی و در نهایت خسارت روحی مواجه خواهند شد. امینی معتقد است:
درست است که پسر بعد از پانزده سال و دختر بعد از نه سال به تکلیف میرسند و قبل از آن تکلیفی ندارند؛ اما انجام تکالیف دینی را نمیتوان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادت کند تا در سن بلوغ به آنها رغبت داشته باشد...، [و الا] انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارش نمیرود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانهای ممکن است آن را ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود.5
البته باید بکوشیم حس و رغبت کودکان نسبت به تکالیف عبادی، به انگیزه و خواست درونی تبدیل شود و این علاقه از درون بجوشد، نه اینکه صرفاً در حد اطلاعات دینی باقی بماند. بنابراین، باید افزون بر بعد شناختی، با بهرهگیری از بُعد عاطفی کودکان، از ابتدا تصویری زیبا از دین و تکالیف دینی برای آنان ترسیم کرد، تا شور و انگیزة گرایش و عمل به تکالیف و مناسک عبادی در کودکان درونی شود. برای تحقّق این هدف، ضرورت دارد در دورة کودکی، آمادگیهای لازم، برای انجام یک مجموعه از اعمال عبادی (نماز، روزه) را در آنان ایجاد کرد؛ این مطلب به خوبی از روایات فهمیده میشود. برای نمونه، در روایتی پیامبراکرم(ص) میفرماید: «نماز را در هفت سالگی به فرزندان تان تعلیم دهید».6 نظیر همین روایت از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت میفرماید: «از هفت سالگی فرزندان تان را به نماز امر کنید».7
در این زمینه امام باقر(ع) میفرماید:
ما اهل بیت، هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند دستور میدهیم نماز بخوانند؛ ولی شما از هفت سالگی آنان را به نماز خواندن امر کنید، و ما در هفت سالگی امر میکنیم به اندازة تواناییشان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور میدهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگی به اندازة تواناییشان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند.8
از این روایات بر میآید که باید کودکان را در خردسالی به فراگیری و اقامة نماز و گرفتن روزه تمرین داد تا به تدریج برای آنان عادت و ملکه شود، و هنگام سن تکلیف، به خوبی آماده باشند. حتی با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنی منع شدهاند، اما در مورد زمینهسازی و تحریک و وادار کردن آنان به نماز، گاهی ائمه(ع) امر به تنبیه فرمودهاند. فقیهان نیز معتقدند در تمرین دادن کودک به نماز، در صورت لزوم، به مقداری که دیه واجب نشود، میتوان او را تنبیه کرد. از روایات بر میآید که اگر کودکان در خواندن نماز سستی کنند، میتوان آنان را با رعایت موازین شرعی، تنبیه (از زبانی تا عملی) کرد. البته در روایات، از نظر زمان و سن بازخواست اختلاف وجود دارد. از اینرو، نمیتوان دقیقاً مشخص کرد که در چه سنی میتوان آنان را با تنبیه به نماز واداشت. در تعدادی از روایات زمان بازخواست و تنبیه از شش یا هفت سالگی آمده است. برای مثال، پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «وقتی فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند؛ وقتی هفت ساله شدند، (در صورت لزوم) میتوانید آنها را بزنید».9
ادامه دارد ...
گردآوردی : آقایان حسن ملکی _ عباسعلی شاملی _ مهدی شکراللهی
گروهی معتقدند: «کودک تا به حدّ بلوغ و رشد نرسد، استعداد درک آموزشهای دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی قرار گیرد؛ گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مربیان میتوانند مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند و آنان را وادار سازند که برنامههای آسان دین را انجام دهند تا با افکار و اعمال دینی نشو و نما یابند».3
اسلام در این باره دیدگاههای متقن و دقیقی ارائه کرده است. در تفکر اسلامی، انسان در مقام جانشین خدا، خلافت اللهی بر روی زمین به عهدهدار است. برای کسب این مقام، باید از دوران خردسالی و چه بسا قبل از آن، اقدامهای لازم را به عمل آورد، تا کودک آمادگی پذیرش تکالیف الاهی را در زمان بلوغ پیدا کند. بر اساس سنّت و رهنمودهای معصومان(ع)، آموزش دینی و عبادی از هنگام تولّد شروع میشود؛ زیرا تربیت در دورة کودکی پایه و اساس رشد و بالندگی معنوی در دورههای بعدی خواهد بود. دلایل روایی زیادی در تأیید نظریة دوم وجود دارد.
غزالی معتقد است: «تربیت دینی باید از سنین پایین آغاز شود؛ زیرا در این سن کودک بدون طلب دلیل و برهان، آمادة پذیرش عقاید دینی است. از طرف دیگر، نهادینه کردن معانی دینی با تلقین و تقلید آغاز میشود و سپس با توجه به مراحل گوناگون رشد، دستورات مناسب هر مرحله به تدریج عرضه میشود و در پایان به پدید آمدن باورهای عمیق و محکم در ذهن انسان میانجامد».4
بر اساس نظر شرع مقدس اسلام، کودکان تا به سن بلوغ نرسند، تکلیفی متوجه آنان نیست؛ اما هنگامی که به سن تکلیف میرسند و با مجموعه تکالیف شرعی مواجه میشوند، در صورت نداشتن آشنایی و آمادگی پیشین، پذیرش و انجام تکالیف دینی برای آنان دشوار میباشد و چه بسا رغبتی نسبت به اعمال عبادی از خود نشان ندهند. یکی از فلسفههای تعلیم تکالیف عبادی به کودکان در دورة خردسالی این است که کودکان بر اثر مداومت، انجام آن اعمال برای آنان ملکه شود، تا در زمان سن تکلیف، برای آنان دشوار نباشد. بیشک اگر کودکان در آغاز دوران کودکی و سالهای نوجوانی از آموزههای دینی بهرهای نبرند، قطعاً در جوانی و بزرگسالی با یک رکود معنوی و در نهایت خسارت روحی مواجه خواهند شد. امینی معتقد است:
درست است که پسر بعد از پانزده سال و دختر بعد از نه سال به تکلیف میرسند و قبل از آن تکلیفی ندارند؛ اما انجام تکالیف دینی را نمیتوان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادت کند تا در سن بلوغ به آنها رغبت داشته باشد...، [و الا] انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارش نمیرود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانهای ممکن است آن را ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود.5
البته باید بکوشیم حس و رغبت کودکان نسبت به تکالیف عبادی، به انگیزه و خواست درونی تبدیل شود و این علاقه از درون بجوشد، نه اینکه صرفاً در حد اطلاعات دینی باقی بماند. بنابراین، باید افزون بر بعد شناختی، با بهرهگیری از بُعد عاطفی کودکان، از ابتدا تصویری زیبا از دین و تکالیف دینی برای آنان ترسیم کرد، تا شور و انگیزة گرایش و عمل به تکالیف و مناسک عبادی در کودکان درونی شود. برای تحقّق این هدف، ضرورت دارد در دورة کودکی، آمادگیهای لازم، برای انجام یک مجموعه از اعمال عبادی (نماز، روزه) را در آنان ایجاد کرد؛ این مطلب به خوبی از روایات فهمیده میشود. برای نمونه، در روایتی پیامبراکرم(ص) میفرماید: «نماز را در هفت سالگی به فرزندان تان تعلیم دهید».6 نظیر همین روایت از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت میفرماید: «از هفت سالگی فرزندان تان را به نماز امر کنید».7
در این زمینه امام باقر(ع) میفرماید:
ما اهل بیت، هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند دستور میدهیم نماز بخوانند؛ ولی شما از هفت سالگی آنان را به نماز خواندن امر کنید، و ما در هفت سالگی امر میکنیم به اندازة تواناییشان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور میدهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگی به اندازة تواناییشان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند.8
از این روایات بر میآید که باید کودکان را در خردسالی به فراگیری و اقامة نماز و گرفتن روزه تمرین داد تا به تدریج برای آنان عادت و ملکه شود، و هنگام سن تکلیف، به خوبی آماده باشند. حتی با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنی منع شدهاند، اما در مورد زمینهسازی و تحریک و وادار کردن آنان به نماز، گاهی ائمه(ع) امر به تنبیه فرمودهاند. فقیهان نیز معتقدند در تمرین دادن کودک به نماز، در صورت لزوم، به مقداری که دیه واجب نشود، میتوان او را تنبیه کرد. از روایات بر میآید که اگر کودکان در خواندن نماز سستی کنند، میتوان آنان را با رعایت موازین شرعی، تنبیه (از زبانی تا عملی) کرد. البته در روایات، از نظر زمان و سن بازخواست اختلاف وجود دارد. از اینرو، نمیتوان دقیقاً مشخص کرد که در چه سنی میتوان آنان را با تنبیه به نماز واداشت. در تعدادی از روایات زمان بازخواست و تنبیه از شش یا هفت سالگی آمده است. برای مثال، پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «وقتی فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند؛ وقتی هفت ساله شدند، (در صورت لزوم) میتوانید آنها را بزنید».9
ادامه دارد ...
گردآوردی : آقایان حسن ملکی _ عباسعلی شاملی _ مهدی شکراللهی
بیشتر بخوانید :
روش تربیت دینی کودکان
روش های تربیت دینی کودک در خانواده
راه کارهای تربیت معنوی کودک
نقش مادران در تربیت دینی فرزندان
نقش پدر در تربیت دینی فرزندان
تربیت معنوی کودکان