چکیده: احساس شادکامی ترکیبی از حس رضایت و نشاط است. در این نوشتار به بررسی نگاه اسلام به شادکامی می پردازیم. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 922 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
تعداد کلمات 922 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
شادکامی در اسلام
برای به دست آوردن تعریف شادکامی، نخست به تحلیل واژگانی می پردازیم و سپس معنای سعادت در اسلام را بررسی میکنیم
الف. معنای لغوی
یک. واژه سعادت
لغت شناسان با تعبیرها و روش های گوناگونی به تعریف واژه «سعد» پرداخته اند. برخی مانند خلیل ابن احمد فراهیدی و فیومی، با استفاده از روش تعریف به تضاد، سعادت را «ضد نحوست» دانسته اند.[1] برخی نیز مانند طریحی، با استفاده از همین روش، آن را «ضد شقاوت» معرفی کرده اند.[2] برخی مانند ابن منظور، هم از روش پیش گفته استفاده کرده اند و هم واژه ای مثبت برای تبیین معنای این واژه به کار برده اند. وی با استفاده از واژة «یمن» و همچنین با استفاده از ضد آن (نحوست و شقارت)، سعادت را به معنای «میمنت و ضد نحوست و شقاوت» تعریف می کند.[3]
ابن فارس نیز با استفاده از همین دو روش، به تعریف سعادت پرداخته است، با این تفاوت که در بخش مثبت، علاوه بر یمن، از واژه های «خیر» و «سرور» نیز استفاده کرده است. وی معتقد است که سعادت، ضد نحوست و به معنای خیر و سرور و میمنت (یمن) است. از تعریف وی چنین به دست می آید که سعادت، ترکیبی از خیر و سرور و میمنت است. وی معتقد است که به همین دلیل، به یکی از بهترین گیاهان چراگاه، «سعدان» و به ستاره های خوش یمن، «سعد» گفته می شود. وی این را معنای اصلی واژه دانسته و معتقد است که پس از این، در معنای تقویت و معاونت (همیاری) نیز به کار رفته است، مانند: ساعد (برای بخشی از دست) و مساعدت (برای معاونت).[4]
راغب اصفهانی نیز با همین دو روش، به تعریف این واژه پرداخته با این تفاوت که از «خیر» استفاده نموده و همچنین «معاونت» را نیز در معنای آن دخیل می داند. از این رو، سعادت را به معنای همیاری امور الهی با انسان برای رسیدن به خیر دانسته که ضد شقاوت است و به همین جهت، مساعدت، معنای معاونت می دهد؛ یعنی معاونت برای کسب آنچه مایه سعادت است و بخشی از دست را نیز بدان جهت ساعد می گویند که در انجام دادن کارها مساعدت می کند. لذا به دو بال پرنده نیز «سعدان» می گویند، همان گونه که به آنها «یدان» (دو دست) نیز می گویند.[5]
هر چند ابن منظور و طریحی، به صورت صریح، معاونت را در معنای سعادت دخیل ندانسته اند، با این حال، هنگام بررسی معنای واژه های «اسعاد و مساعدت» از آن استفاده نموده اند و این لغات را به معنای معاونت دانسته اند.[6] همچنین این منظور و فیومی، معتقدند که بخشی از دست را نیز به این جهت ساعد نامیده اند که در انجام دادن کارها معاونت دارد.[7] شاید بر همین اساس است که عرب ها، برخی از کارهایی را که مجرای یمن برای آنها بوده، با مشتقات این واژه نامیده اند که در این صورت، هم یمن در آن نهفته است و هم معاونت. از این واژگان می توان به موارد زیر اشاره کرد: «سعدان»: برای گیاهی پوشیده از خار که از بهترین چراگاه های گوسفندان است.[8] «سواعد»: برای مجرای مخ در استخوان؛ مجرای آب به نهر و دریا؛ راه های خروج آب و مجرای چشمه های آن؛ مجرای خروج شیر؛ مجرای آب به دشت و دریا. «سعید»: برای نهری که مزرعه را آبیاری می کند. «سعد»: برای آب غیر منتظره ای که بدون طلب، به دست آمده.
ابن فارس نیز با استفاده از همین دو روش، به تعریف سعادت پرداخته است، با این تفاوت که در بخش مثبت، علاوه بر یمن، از واژه های «خیر» و «سرور» نیز استفاده کرده است. وی معتقد است که سعادت، ضد نحوست و به معنای خیر و سرور و میمنت (یمن) است. از تعریف وی چنین به دست می آید که سعادت، ترکیبی از خیر و سرور و میمنت است. وی معتقد است که به همین دلیل، به یکی از بهترین گیاهان چراگاه، «سعدان» و به ستاره های خوش یمن، «سعد» گفته می شود. وی این را معنای اصلی واژه دانسته و معتقد است که پس از این، در معنای تقویت و معاونت (همیاری) نیز به کار رفته است، مانند: ساعد (برای بخشی از دست) و مساعدت (برای معاونت).[4]
راغب اصفهانی نیز با همین دو روش، به تعریف این واژه پرداخته با این تفاوت که از «خیر» استفاده نموده و همچنین «معاونت» را نیز در معنای آن دخیل می داند. از این رو، سعادت را به معنای همیاری امور الهی با انسان برای رسیدن به خیر دانسته که ضد شقاوت است و به همین جهت، مساعدت، معنای معاونت می دهد؛ یعنی معاونت برای کسب آنچه مایه سعادت است و بخشی از دست را نیز بدان جهت ساعد می گویند که در انجام دادن کارها مساعدت می کند. لذا به دو بال پرنده نیز «سعدان» می گویند، همان گونه که به آنها «یدان» (دو دست) نیز می گویند.[5]
هر چند ابن منظور و طریحی، به صورت صریح، معاونت را در معنای سعادت دخیل ندانسته اند، با این حال، هنگام بررسی معنای واژه های «اسعاد و مساعدت» از آن استفاده نموده اند و این لغات را به معنای معاونت دانسته اند.[6] همچنین این منظور و فیومی، معتقدند که بخشی از دست را نیز به این جهت ساعد نامیده اند که در انجام دادن کارها معاونت دارد.[7] شاید بر همین اساس است که عرب ها، برخی از کارهایی را که مجرای یمن برای آنها بوده، با مشتقات این واژه نامیده اند که در این صورت، هم یمن در آن نهفته است و هم معاونت. از این واژگان می توان به موارد زیر اشاره کرد: «سعدان»: برای گیاهی پوشیده از خار که از بهترین چراگاه های گوسفندان است.[8] «سواعد»: برای مجرای مخ در استخوان؛ مجرای آب به نهر و دریا؛ راه های خروج آب و مجرای چشمه های آن؛ مجرای خروج شیر؛ مجرای آب به دشت و دریا. «سعید»: برای نهری که مزرعه را آبیاری می کند. «سعد»: برای آب غیر منتظره ای که بدون طلب، به دست آمده.
دو. واژه های متضاد
از آنجا که در برخی از تعاریف، از واژه های ضد سعادت استفاده شده، لازم است برای تبیین معنای دقیق سعادت، آنها نیز معنا شوند. یکی از واژه هایی که در برابر سعادت قرار داده شده، شقاوت است. ابن منظور، شقاوت را به «شدت و سختی»،[9] ابن فارس به «رنج و سختی» - که ضد سهولت و آسانی است-[10] و راغب به «تعب و رنج»[11] معنا کرده اند. همچنین واژه متضاد دیگر، «نحوست» است. ابن منظور، نحوست را به معنای سختی و زیان دانسته است.[12] لذا عرب ها برای برخی از چیزها که چنین ویژگی هایی دارند، این واژه را به کار می برند، مانند: دود آتش، باد سرد شدید، هوای غبارآلود[13]و مانند اینها.
همچنین مترجمان و مفسران ایرانی قرآن کریم، برای شقاوت، معادل هایی همچون بدفرجامی، بدبختی، ناکامی، تلخ کامی و ناکامیابی را به کار برده اند.[14]
نتیجه گیری
از مجموع آنچه گذشت، می توان نتیجه گرفت که چند واژه کلیدی را در معنای سعادت باید در نظر گرفت: «خیر»، «سرور»، «یمن» و «معاونت». با توجه به معنا و جایگاه هر کدام از این کلید واژه ها می توان گفت که سعادت، به معنای هر چیزی است که ترکیبی از خیر، سرور و یمن، و یا معاونت در رسیدن به آن را داشته باشد که در برابر شدت و سختی های آسیب زا و رنج آور است.
خیر + سرور + یمن = سعادت
یا
معاونت در کسب «خیر + سرور + یمن» = سعادت
خیر، عبارت است از: «هر امر مثبت و خوبی که انسان ها بدان تمایل دارند».[15] یمن نیز عبارت است از «برکت» و معنای اصلی برکت، «پایداری و دوام» است.[16] حال اگر این تعاریف را به جای آن فرمول بگذاریم، می توان گفت که سعادت، عبارت است از: «هر امر مثبت رغبت آوری که پایدار و سرور آور باشد».
همچنین مترجمان و مفسران ایرانی قرآن کریم، برای شقاوت، معادل هایی همچون بدفرجامی، بدبختی، ناکامی، تلخ کامی و ناکامیابی را به کار برده اند.[14]
نتیجه گیری
از مجموع آنچه گذشت، می توان نتیجه گرفت که چند واژه کلیدی را در معنای سعادت باید در نظر گرفت: «خیر»، «سرور»، «یمن» و «معاونت». با توجه به معنا و جایگاه هر کدام از این کلید واژه ها می توان گفت که سعادت، به معنای هر چیزی است که ترکیبی از خیر، سرور و یمن، و یا معاونت در رسیدن به آن را داشته باشد که در برابر شدت و سختی های آسیب زا و رنج آور است.
خیر + سرور + یمن = سعادت
یا
معاونت در کسب «خیر + سرور + یمن» = سعادت
خیر، عبارت است از: «هر امر مثبت و خوبی که انسان ها بدان تمایل دارند».[15] یمن نیز عبارت است از «برکت» و معنای اصلی برکت، «پایداری و دوام» است.[16] حال اگر این تعاریف را به جای آن فرمول بگذاریم، می توان گفت که سعادت، عبارت است از: «هر امر مثبت رغبت آوری که پایدار و سرور آور باشد».
پی نوشت:
[1] . العین.
[2] . مجمع البحرین.
[3] . لسان العرب.
[4] . معجم المغائیس اللغه.
[5] . مفردات الفاظ القرآن.
[6] . مجمع البحرین.
[7] . المصباح المنیر.
[8] . مجمع البحرین.
[9] . لسان العرب.
[10] . معجم المقائیس اللغه.
[11] . مفردات الفاظ القران.
[12] . لسان العرب.
[13] . همان جا.
[14] . ر.ک: فرهنگ نامه قرآنی، ج 2، ص 123 (ذیل «شقی»).
[15] . ر.ک: العین، معجم مقائیس اللغه، لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات الفاظ القرآن، ماده «خیر».
ادامه دارد ...
منبع: کتاب «الگوی اسلامی شادکامی»
نویسنده: عباس پسندیده
منبع: کتاب «الگوی اسلامی شادکامی»
نویسنده: عباس پسندیده
بیشتر بخوانید:
عوامل شادکامی
رازهای شادکامی برای شاد زیستن
راز شادکامی برای دستیابی به بالاترین لذت زندگی
جوان و شادکامی
هفت کلید دستیابی به شادمانی