زنان ومردان هر کدام نیازهای متفاوتی دارند.
زنان واقعا چه می خواهند؟
باس در بررسی جهانی اش به این نکته دست یافت که دقیقا سه کیفیت رده بالا که زنان در مردان می جویند، همان است که مردان در زنان به دنبالش هستند: یعنی هوش، مهربانی و عشق. یک بار دیگر می بینیم که مردان و زنان اصالتا مشابهند! ولی از این که بگذریم، آنچه زنان می خواهند، از آنچه خواسته مردان است، جدا می شود. هنگامی که زنان از هوش، مهربانی و عشق در مرد باخبر می شوند، سپس به توانایی مرد در حمایت از زن و کودکانش، ظرفیت مرد جهت تأمین و اشتیاقش به ایجاد تعهد نسبت به رابطه، نظر می افکنند.
زنان در همه جهان مردانی را جستجو می کنند که نیرومند و بلند قد باشند. حتی زنانی که کاملا قادر به اداره خود هستند نیز جلب مردان نیرومند و بلند بالا می شوند. گروه زنان، مردان بلندقد را مطلوب تر از کوتاه قدها می دانند. در آگهی های زوج یابی ایالات متحده که در آن، زنان قد مردان دلخواه خود را اعلام می کنند، ۸۰ درصد آنان مردی را می طلبند که ۶ فوت یا بلندتر باشد. خوشبختانه، همه زنان این روند را دنبال نمی کنند. اگر تفاوت های فردی وجود نداشت، تمامی مردان هم قد من، مجردهایی تنها می شدند.
همچنین، زنان به سوی مردانی کشیده می شوند که ظرفیت کسب درآمد خوبی داشته باشند. این مسئله در سطح جهان صادق است و به نظر می رسد که به وضع مالی خوب خود زنان وابسته نباشد. مثلا خانم دکترها، به سوی مردان پزشکی که درآمدی بالاتر دارند (و نه به پرستاران مرد) جلب می شوند.
در همه جهان، زنان به سوی مردانی جلب می شوند که سنی بالاتر از خودشان داشته باشند، چندان تعجب آور نیست. چون در بیشتر فرهنگ ها مردان مسن تر مقامی بالاتر داشته و درآمد بیشتری کسب می کنند. در ایالات متحده مردان سی ساله، در سال به طور متوسط ۱۴۰۰۰ دلار بیش از ۲۰ ساله ها و 7000 دلار کمتر از مردان چهل ساله، درآمد دارند.
این الگو حتی برای زنانی که با تأکید می گویند که ثروت، مقام، نیروی بلند، تفاوتی ندارد نیز صادق است. «زمزمه درون» که مسبب موفقیت تولید مثل در تاریخ تکاملی بوده، اغلب قوی تر از ذهن منطقی ماست.
نهایتا زنان مردانی را می خواهند که به صرف منابعشان در راه مراقبت و حمایت از زن و فرزندانشان متعهد باشند. باس نتیجه گرفت که علت توجه کمتر زنان به وفاداری جنسی مرد و توجه بیشتر به وفاداری عاطفی جفت، ترسی بود مبنی بر اینکه دلبستگی عاطفی بیشتر، احتمال دارد به متارکه و از دست دادن منابع مرد بیانجامد.
این خواسته ها اغلب آگاهانه نیستند. زنان به خود نمی گویند که: «من آن مرد را می خواهم چون می خواهد منابعش را برای من و فرزندان احتمالی ام خرج کند». او فقط می گوید: «من آن مرد را دوست دارم. می توانم به او اعتماد کنم». زن نمی گوید: «من مرد نیرومند و بلند قدی را می خواهم که از من در مقابل حیوانات درنده محافظت کند». او تنها می گوید: «او مرا به شوق می آورد، جذاب است».
به همین ترتیب، مردان نمی گویند زنی می خواهم که: «از نظر تولیدمثل خوب باشد و فرزندان احتمالی ام را پرورش دهد». مرد زنی را در یک میهمانی می بیند و با این اندیشه به سویش می رود: «خدایا، او زیباست». او نمی گوید: «من زنی را می خواهم که حافظ سرمایه گذاری ژنتیک من باشد». بلکه می گوید: «عاشق طریق دوست داشتنت هستم. تو باعث احساس خاصی در من می شوی».
گرچه برای بسیاری از زنان دلسردکننده است، ولی خواسته های مردان متفاوت است، نه به علت اینکه آن ها از سیاره دیگری هستند، بلکه به علت مواجه شدن آنان با فشارهای تکاملی متفاوت با زنان روی این سیاره است.
زنان در همه جهان مردانی را جستجو می کنند که نیرومند و بلند قد باشند. حتی زنانی که کاملا قادر به اداره خود هستند نیز جلب مردان نیرومند و بلند بالا می شوند. گروه زنان، مردان بلندقد را مطلوب تر از کوتاه قدها می دانند. در آگهی های زوج یابی ایالات متحده که در آن، زنان قد مردان دلخواه خود را اعلام می کنند، ۸۰ درصد آنان مردی را می طلبند که ۶ فوت یا بلندتر باشد. خوشبختانه، همه زنان این روند را دنبال نمی کنند. اگر تفاوت های فردی وجود نداشت، تمامی مردان هم قد من، مجردهایی تنها می شدند.
همچنین، زنان به سوی مردانی کشیده می شوند که ظرفیت کسب درآمد خوبی داشته باشند. این مسئله در سطح جهان صادق است و به نظر می رسد که به وضع مالی خوب خود زنان وابسته نباشد. مثلا خانم دکترها، به سوی مردان پزشکی که درآمدی بالاتر دارند (و نه به پرستاران مرد) جلب می شوند.
در همه جهان، زنان به سوی مردانی جلب می شوند که سنی بالاتر از خودشان داشته باشند، چندان تعجب آور نیست. چون در بیشتر فرهنگ ها مردان مسن تر مقامی بالاتر داشته و درآمد بیشتری کسب می کنند. در ایالات متحده مردان سی ساله، در سال به طور متوسط ۱۴۰۰۰ دلار بیش از ۲۰ ساله ها و 7000 دلار کمتر از مردان چهل ساله، درآمد دارند.
این الگو حتی برای زنانی که با تأکید می گویند که ثروت، مقام، نیروی بلند، تفاوتی ندارد نیز صادق است. «زمزمه درون» که مسبب موفقیت تولید مثل در تاریخ تکاملی بوده، اغلب قوی تر از ذهن منطقی ماست.
نهایتا زنان مردانی را می خواهند که به صرف منابعشان در راه مراقبت و حمایت از زن و فرزندانشان متعهد باشند. باس نتیجه گرفت که علت توجه کمتر زنان به وفاداری جنسی مرد و توجه بیشتر به وفاداری عاطفی جفت، ترسی بود مبنی بر اینکه دلبستگی عاطفی بیشتر، احتمال دارد به متارکه و از دست دادن منابع مرد بیانجامد.
این خواسته ها اغلب آگاهانه نیستند. زنان به خود نمی گویند که: «من آن مرد را می خواهم چون می خواهد منابعش را برای من و فرزندان احتمالی ام خرج کند». او فقط می گوید: «من آن مرد را دوست دارم. می توانم به او اعتماد کنم». زن نمی گوید: «من مرد نیرومند و بلند قدی را می خواهم که از من در مقابل حیوانات درنده محافظت کند». او تنها می گوید: «او مرا به شوق می آورد، جذاب است».
به همین ترتیب، مردان نمی گویند زنی می خواهم که: «از نظر تولیدمثل خوب باشد و فرزندان احتمالی ام را پرورش دهد». مرد زنی را در یک میهمانی می بیند و با این اندیشه به سویش می رود: «خدایا، او زیباست». او نمی گوید: «من زنی را می خواهم که حافظ سرمایه گذاری ژنتیک من باشد». بلکه می گوید: «عاشق طریق دوست داشتنت هستم. تو باعث احساس خاصی در من می شوی».
گرچه برای بسیاری از زنان دلسردکننده است، ولی خواسته های مردان متفاوت است، نه به علت اینکه آن ها از سیاره دیگری هستند، بلکه به علت مواجه شدن آنان با فشارهای تکاملی متفاوت با زنان روی این سیاره است.
مردان واقعا چه می خواهند؟
همچون زنان، مردان هم به دنبال عشق، هوش و مهربانی در یک جفت هستند. ولی بعد از این خصوصیات، جلب جوانی و زیبایی می شوند. این علاقه ,فقط خواسته ای جدید تحت تأثیر تبلیغات و خواسته مرد برای کنترل زنان نیست. طبق نظر باس، این یک خواسته جهانی براساس فشارهای تکاملی برای موفقیت تولیدمثلی است.
مردانی که همسرانشان فاقد توانایی بچه دار شدن بودند، نیاکانی به جا نگذاشته اند. هر مردی که امروزه زنده است از مردی به وجود آمده که مرتکب آن اشتباه نشده بود. باس می گوید: «مردان نیاکانی، با ارجحیت دادن به زنانی که جوان و سالم بوده اند، مشکل یافتن زنان ارزشمند از نظر تولید مثل را تا حدی حل کردند». مطالعات باس نشان می دهد که در تمامی جهان، مردان به سوی زنان جوانتر جلب می شوند.
هنگامی که ناپلئون شاگنون مردم شناس، از مردان سرخپوستی یانومامو در جنگل استوایی آمازون پرسید که چه زنانی از نظر جنسی جذاب ترین هستند؟ آنها بی هیچ تردیدی گفتند: «زنانی که 'moko dude' باشند». با اشاره به میوه های حیات بخش جنگل، به شاگنون گفته شد که واژه به معنای میوه رسیده است. برای زن یعنی که او دوران پس از بلوغ را می گذراند، ولی هنوز فرزندی به دنیا نیاورده است، یا حدود پانزده تا هیجده سالگی است.
چون توانایی زن برای حامله شدن و زایمان، همراه با افزایش سن کاهش می یابد، جوانی، شاخص مستقیم ظرفیت تولید مثل است. در اکثر فرهنگ های جهان، جذب مردان به زنان جوان، درک شده و محترم شمرده شده است. در جوامع مدرن و مسلط ما، مردانی که این جاذبه طبیعی را احساس می کنند سرزنش شده و حتی خجالت می کشند.
یافته باس از این قرار بود که مردان سراسر دنیا به سوی زنان زیبا جلب می شوند. «لبهای پر، پوست شفاف و نرم، چشمان شفاف، موهای براق و درخشان و حالت ماهیچه ای مناسب، در سراسر جهان طرفدار دارد».
طبق نظر جودیت لانگ لویز روانشناس، گویا جذب به زیبایی، در ترکیب بیولوژیک قرار داده شده است. در مطالعه ای، بزرگسالان به ارزیابی اسلایدهای رنگی از زنان سفید پوست و سیاه پوست پرداختند. سپس جفت هایی از این چهره ها که از نظر میزان جذابیت، متفاوت بودند، به نوزادان دو یا سه ماهه نشان داده شد. تمامی نوزادان، خواه پسر یا دختر، به چهره های جذاب تر، نگاهی طولانی تر کردند. باس می گوید: «این مدرک، ایده رایج مبتنی بر آموخته شدن مفهوم جذابیت از طریق رویارویی تدریجی با استانداردهای فرهنگی رایج را، به مبارزه می طلبد».
این تفاوت های جنسیتی محدود به ایالات متحده، یا حتی فرهنگ های غربی نیست.
باس نتیجه می گیرد که: «علی رغم جا، محل زندگی، نوع ازدواج، یا نحوه زندگی فرهنگی، مردان در تمامی سی و هفت فرهنگ که در مطالعه بین المللی شرکت داشتند... بیش از زنان، به ظاهر فیزیکی یک جفت بالقوه، ارزش می دادند».
مردانی که همسرانشان فاقد توانایی بچه دار شدن بودند، نیاکانی به جا نگذاشته اند. هر مردی که امروزه زنده است از مردی به وجود آمده که مرتکب آن اشتباه نشده بود. باس می گوید: «مردان نیاکانی، با ارجحیت دادن به زنانی که جوان و سالم بوده اند، مشکل یافتن زنان ارزشمند از نظر تولید مثل را تا حدی حل کردند». مطالعات باس نشان می دهد که در تمامی جهان، مردان به سوی زنان جوانتر جلب می شوند.
هنگامی که ناپلئون شاگنون مردم شناس، از مردان سرخپوستی یانومامو در جنگل استوایی آمازون پرسید که چه زنانی از نظر جنسی جذاب ترین هستند؟ آنها بی هیچ تردیدی گفتند: «زنانی که 'moko dude' باشند». با اشاره به میوه های حیات بخش جنگل، به شاگنون گفته شد که واژه به معنای میوه رسیده است. برای زن یعنی که او دوران پس از بلوغ را می گذراند، ولی هنوز فرزندی به دنیا نیاورده است، یا حدود پانزده تا هیجده سالگی است.
چون توانایی زن برای حامله شدن و زایمان، همراه با افزایش سن کاهش می یابد، جوانی، شاخص مستقیم ظرفیت تولید مثل است. در اکثر فرهنگ های جهان، جذب مردان به زنان جوان، درک شده و محترم شمرده شده است. در جوامع مدرن و مسلط ما، مردانی که این جاذبه طبیعی را احساس می کنند سرزنش شده و حتی خجالت می کشند.
یافته باس از این قرار بود که مردان سراسر دنیا به سوی زنان زیبا جلب می شوند. «لبهای پر، پوست شفاف و نرم، چشمان شفاف، موهای براق و درخشان و حالت ماهیچه ای مناسب، در سراسر جهان طرفدار دارد».
طبق نظر جودیت لانگ لویز روانشناس، گویا جذب به زیبایی، در ترکیب بیولوژیک قرار داده شده است. در مطالعه ای، بزرگسالان به ارزیابی اسلایدهای رنگی از زنان سفید پوست و سیاه پوست پرداختند. سپس جفت هایی از این چهره ها که از نظر میزان جذابیت، متفاوت بودند، به نوزادان دو یا سه ماهه نشان داده شد. تمامی نوزادان، خواه پسر یا دختر، به چهره های جذاب تر، نگاهی طولانی تر کردند. باس می گوید: «این مدرک، ایده رایج مبتنی بر آموخته شدن مفهوم جذابیت از طریق رویارویی تدریجی با استانداردهای فرهنگی رایج را، به مبارزه می طلبد».
این تفاوت های جنسیتی محدود به ایالات متحده، یا حتی فرهنگ های غربی نیست.
باس نتیجه می گیرد که: «علی رغم جا، محل زندگی، نوع ازدواج، یا نحوه زندگی فرهنگی، مردان در تمامی سی و هفت فرهنگ که در مطالعه بین المللی شرکت داشتند... بیش از زنان، به ظاهر فیزیکی یک جفت بالقوه، ارزش می دادند».
نویسنده: جد دایاموند
منبع: کتاب «یائسگی مردان»