خانواده های بی سرپرست آسیب های زیادی بر فرزندان دارد.
خانواده ی چند همسری
در جامعه ی ما شکل دیگری از خانواده وجود دارد که چند همسری است یعنی به علت قانونی بودن تعدد زوجات مرد می تواند بیش از یک همسر داشته باشد.
چنین خانواده ای برای فرزندان در واقع نوعی خانواده ی تک والدی موقتی است زیرا معمولا پدر به صورت دائمی در خانواده ی هیچ یک از همسران خود نیست و گاهی پیش یک همسر و زمانی نزد همسر دیگری است.
چنین حالتی از آنجا که اغلب با تنش ها و اختلافات فراوان به ویژه با ناراحتی و نگرانی مادر همراه است، منشاء آسیب رسانی به فرزندان خواهد شد. اگر هر دو همسر در یک خانه به سر برند - که چنین کاری کمتر صورت می گیرد -حضور پدر خانواده همیشگی است اما ساختار غیرطبیعی خانواده چنان با خصومت و نفرت توأم است که کسی طالب چنین حضوری نیست چون به جای آرامش و امنیت، درگیری و خشونت می آفریند.
از آنجا که تعدد زوجات معمولا پس از سال ها زندگی با همسر اول صورت می گیرد و اغلب تابع منطق و دلیل موجهی نیست برای فرزندان در حکم ضربه ای روانی است که اعتماد آنان را از پدر سلب می کند و آن ها را نسبت به محبت، احترام و مسئولیت پذیری او دچار تردید می سازد. از طرف دیگر وجود برادران و خواهران تنی و ناتنی همیشه موجب رقابت، حسادت و خصومت بین فرزندان می گردد و به آرامش و سلامت روانی اعضای خانواده آسیب های جدی وارد می سازد.
چنین خانواده ای برای فرزندان در واقع نوعی خانواده ی تک والدی موقتی است زیرا معمولا پدر به صورت دائمی در خانواده ی هیچ یک از همسران خود نیست و گاهی پیش یک همسر و زمانی نزد همسر دیگری است.
چنین حالتی از آنجا که اغلب با تنش ها و اختلافات فراوان به ویژه با ناراحتی و نگرانی مادر همراه است، منشاء آسیب رسانی به فرزندان خواهد شد. اگر هر دو همسر در یک خانه به سر برند - که چنین کاری کمتر صورت می گیرد -حضور پدر خانواده همیشگی است اما ساختار غیرطبیعی خانواده چنان با خصومت و نفرت توأم است که کسی طالب چنین حضوری نیست چون به جای آرامش و امنیت، درگیری و خشونت می آفریند.
از آنجا که تعدد زوجات معمولا پس از سال ها زندگی با همسر اول صورت می گیرد و اغلب تابع منطق و دلیل موجهی نیست برای فرزندان در حکم ضربه ای روانی است که اعتماد آنان را از پدر سلب می کند و آن ها را نسبت به محبت، احترام و مسئولیت پذیری او دچار تردید می سازد. از طرف دیگر وجود برادران و خواهران تنی و ناتنی همیشه موجب رقابت، حسادت و خصومت بین فرزندان می گردد و به آرامش و سلامت روانی اعضای خانواده آسیب های جدی وارد می سازد.
خانواده ی بی سرپرست
گاهی پدر و مادر هر دو به دلایل مختلف در خانواده حضور ندارند و سرپرستی فرزندان با پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، فرزند بزرگتر و یا اقوام دیگر است.
چنین خانواده ای نسبت به ساختارهای دیگر خانواده، مشکلات بیشتری برای فرزندان دربردارد به ویژه اگر تعداد آنان زیاد باشد. نقش ها روشن و مشخص نیست. خواهر یا برادر بزرگتر، مادربزرگ یا پدربزرگ، جایگزین مادر و پدر می شوند بی آن که بتوانند به درستی نقش خود را اجرا کند. سرپرستی اغلب با بی ثباتی همراه است.
با ازدواج خواهر یا برادر بزرگتر یا فوت پدربزرگ یا مادربزرگ، خانواده دچار گسستگی می شود و ناچار فرد دیگری سرپرستی را بر عهده می گیرد. نبود تأمین عاطفی - روانی و گاه اقتصادی از ویژگی های این خانواده هاست. مشکلات درسی، عاطفی، روانی در افراد چنین خانواده هایی مشاهده می شود و گاه به بزهکاری، اعتیاد، رفتارهای ضداجتماعی و عدم موفقیت در شغل و زندگی زناشویی منجر می گردد.
گروهی از کودکان و نوجوانان حتى از داشتن چنین خانواده هایی نیز محرومند: بچه های خیابانی، کودکان و نوجوانان آواره و بی خانمان که تعداد آنها در جهان کم نیست. ۱۲ میلیون بی خانمان در جنگ های دهه ی اخیر تنها یکی از ارقام را در این زمینه نشان می دهد.[1]
تغییر ساختارهای آسیب زای خانواده و کاهش آسیب های ناشی از آن ها مستلزم بهره مندی از فرایند توسعه ی هماهنگ در دو زمینه ی اساسی است: توسعه ی اقتصادی و فرهنگی.
در کنار کوشش های فردی برای بهبود روابط خانوادگی و حفظ سلامت آن، تلاش های جمعی در خدمت کاهش فقر و عقب ماندگی فرهنگی راه گریزناپذیر دستیابی به زندگی بهتر و سالم تر است.
چنین خانواده ای نسبت به ساختارهای دیگر خانواده، مشکلات بیشتری برای فرزندان دربردارد به ویژه اگر تعداد آنان زیاد باشد. نقش ها روشن و مشخص نیست. خواهر یا برادر بزرگتر، مادربزرگ یا پدربزرگ، جایگزین مادر و پدر می شوند بی آن که بتوانند به درستی نقش خود را اجرا کند. سرپرستی اغلب با بی ثباتی همراه است.
با ازدواج خواهر یا برادر بزرگتر یا فوت پدربزرگ یا مادربزرگ، خانواده دچار گسستگی می شود و ناچار فرد دیگری سرپرستی را بر عهده می گیرد. نبود تأمین عاطفی - روانی و گاه اقتصادی از ویژگی های این خانواده هاست. مشکلات درسی، عاطفی، روانی در افراد چنین خانواده هایی مشاهده می شود و گاه به بزهکاری، اعتیاد، رفتارهای ضداجتماعی و عدم موفقیت در شغل و زندگی زناشویی منجر می گردد.
گروهی از کودکان و نوجوانان حتى از داشتن چنین خانواده هایی نیز محرومند: بچه های خیابانی، کودکان و نوجوانان آواره و بی خانمان که تعداد آنها در جهان کم نیست. ۱۲ میلیون بی خانمان در جنگ های دهه ی اخیر تنها یکی از ارقام را در این زمینه نشان می دهد.[1]
تغییر ساختارهای آسیب زای خانواده و کاهش آسیب های ناشی از آن ها مستلزم بهره مندی از فرایند توسعه ی هماهنگ در دو زمینه ی اساسی است: توسعه ی اقتصادی و فرهنگی.
در کنار کوشش های فردی برای بهبود روابط خانوادگی و حفظ سلامت آن، تلاش های جمعی در خدمت کاهش فقر و عقب ماندگی فرهنگی راه گریزناپذیر دستیابی به زندگی بهتر و سالم تر است.
نویسنده: فاطمه قاسم زاده
پی نوشت:
[1] . وضع کودکان جهان – 1996 – یونیسف.
منبع: کتاب «آری گفتن به نیازهای کودکان»