مهارت حل تعارض می توانند نجات دهنده روابط میان افراد باشد.
کاربردهای واژه تعارض
با توجه به مصادیق واژه «تعارض» می توان دو کاربرد را برای آن تصور کرد. این دو کاربرد عبارتند از:
- درون روانی: نوعی ناهمسویی بین نیروهای درون روانی به ناهمگونی و اختلاف در درون می انجامد که می تواند به صورت هشیار[1] و یا ناهشیار[2] خودنمایی کند. تمام اختلالات روانی، واکنش به تعارض های درون روانی حل نشده هستند. به عنوان نمونه خشم به پدر در تعارض با احساس گناه، می تواند تبدیل به افسردگی و اختلالات روانی تنی[3] (سایکوسوماتیک)[4] شود.
همه آدم ها کم و بیش تعارض های درون روانی را تجربه می کنند ولی آنچه آسیب زاست زمانی می باشد که فراوانی آن افزایش یابد و با بالا رفتن تعداد این تعارضات با ضعف ایگوی شخص، مدیریت میان نهاد و سوپرایگو با مشکل روبه رو شده و فرد از نظر درونی دچار فروپاشی می شود. و درنهایت برای حل مشکل او باید روان درمانی با هدف تقویت ایگو صورت بگیرد.[5]
با این توضیحاتی که بیان شد، مشخص می شود که مهارت های درون روانی، موضوع بحث درمان است نه مهارت های زندگی. از همین روی این کاربرد مورد بحث ما واقع نمی شود.
- تعارضات بین فردی: این دسته از تعارضات، تعارضاتی است که میان افراد و در رابطه با دیگران اتفاق می افتد. این تعارضات می تواند میان زن و شوهر، والدین و فرزندان، خواهر و برادر، دوستان، همکاران، مدیر و زیردست و ... روی دهد. به سخن دیگر مادامی که انسان ها در ارتباط با دیگری هستند (طبق نیازی که دارند) دیر یا زود ممکن است به تعارض برسند.
علل زمینه ساز تعارضات
از آن روی که انسان، موجودی است که نیازمند ارتباط با دیگران است، ممکن است در ارتباط با دیگران دچار تعارضاتی شود. حال سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه عواملی می تواند زمینه ساز این تعارضات باشد؟ در پاسخ به این سئوال می توان این عوامل را نام برد:
- دیدگاه های متفاوت: انسان ها از آن روی که دارای جنسیت های متفاوت، سنین متفاوت، نقش های متفاوت، محیط های تربیتی متفاوت و ... با هم تفاوت دارند، این موضوع می تواند زمینه ساز تفاوت در دیدگاه ها شود. از همین روی این تفاوت دیدگاه ها امر ناگزیری است که در روابط با دیگران رخ می نماید. پس عمده تعارضات در روابط با دیگران می تواند از همین دیدگاه های متفاوت شکل بگیرد.
- خواسته های متفاوت: دیدگاه های متفاوت می تواند خواسته های متفاوتی را بیافریند. در صورت تعارض دو خواسته متفاوت میان دو نفر یا بیشتر، می تواند تعارضاتی میان ایشان پدید آورد.
- ترجیحات رفتاری متفاوت: یکی از نمونه های این تعارضات را میان والدین در تربیت فرزندان دید. پدر به خاطر تربیت سختی که در پیش گرفته است، الگوی خاصی را برای تربیت فرزند برگزیده است و مادر چون این الگوی رفتاری را مناسب فرزند خود نمی داند، ترجیحات دیگری را بر می گزیند و این باعث تعارض میان همسران در تربیت فرزندان می شود.
- انتخاب های متفاوت: برای خرید ماشین، شما به همراه همسرتان به نمایشگاه اتومبیل فروشی می روید. همسرتان بر اساس نگاهی که دارد ممکن است ماشینی را انتخاب کند که شما آن را در شان خانواده خود ندانیم. این انتخاب های متفاوت که بر اساس دیدگاه ها و سلایق شکل می گیرد می تواند زمینه ساز تعارضات میان شما و دیگری شود.
هنگام تعارض چه باید کرد؟
در هنگام تعارض می توان دو حالت را پدید آورد. می توان این تعارض به وجود آمده را تبدیل به فرصت کرد و یا می توان با رفتارهای نادرست، آن را تبدیل به تهدید کرد و صمیمیت و رابطه های میان افراد را از بین برد.
هنگامی می توانیم بگوییم که تعارض به وجود آمده را تبدیل به فرصت کرده ایم که از آن در راه خودشناسی و دیگرشناسی بهره گرفته باشیم. ما در تعارضات، می فهمیم که چقدر منطقی، منعطف هستیم؛ می فهمیم که چه نقاط ضعف و قوتی را در وجود خود داریم که تا به حال بدان ها توجه نکرده ایم. این امر در مورد دیگران نیز صادق است. در هنگام تعارضات، می توان پی برد شخصی که با او در رابطه دوستی، همکاری و ... هستید، چقدر منطقیست؟ چه نقاط ضعف و قوتی دارد.
از همین روی در روایات آمده است که دوست خود را باید در سفر شناخت؛ چرا که در سفر تعارضات خودنمایی می کنند و در این حالت می توانید به ویژگی های شخصیتی همراه خود پی ببرید.
با این سخنی که گذشت، با دو هدف باید مهارت حل تعارض را آموخت:
هنگامی می توانیم بگوییم که تعارض به وجود آمده را تبدیل به فرصت کرده ایم که از آن در راه خودشناسی و دیگرشناسی بهره گرفته باشیم. ما در تعارضات، می فهمیم که چقدر منطقی، منعطف هستیم؛ می فهمیم که چه نقاط ضعف و قوتی را در وجود خود داریم که تا به حال بدان ها توجه نکرده ایم. این امر در مورد دیگران نیز صادق است. در هنگام تعارضات، می توان پی برد شخصی که با او در رابطه دوستی، همکاری و ... هستید، چقدر منطقیست؟ چه نقاط ضعف و قوتی دارد.
از همین روی در روایات آمده است که دوست خود را باید در سفر شناخت؛ چرا که در سفر تعارضات خودنمایی می کنند و در این حالت می توانید به ویژگی های شخصیتی همراه خود پی ببرید.
با این سخنی که گذشت، با دو هدف باید مهارت حل تعارض را آموخت:
- اجازه ندهیم این تعارضات، روابط را مورد تهدید قرار دهد.
- و نیز بیاموزیم این تعارضات بین فردی را تبدیل به فرصت کنیم.
پی نوشت:
[1] . به عنوان نمونه دوست دارم روز جمعه، هم تا ظهر بخوابم و هم دوست دارم که به کوهنوردی بروم.
[2] . تعارض ناهشیار، تعارضی است که در ظاهر از خودجلوه ای ندارد و باید آن را از روی نشانه هایش شناخت.
[3] . اختلال روانتنی یا اختلال سایکوسوماتیک به صورت اختلال بدنی که تحت تأثیر ذهن قرار دارد یا در شدیدترین حالت، توسط ذهن ایجاد میشود، تعریف شدهاست. (دیوید روزنهان و مارتین سلیگمن؛ آسیبشناسی روانی، مترجم: بحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، 1379، چاپ اول، ج 1، ص 452)
[4] . Psychosomatic
[5] . بنا بر نظریه زیگموند فروید، شخصیت انسان از سه عنصر تشکیل شدهاست: «نهاد» (اید)، «خود» (ایگو) و «فراخود» (سوپرایگو). این سه عنصر در تعامل با یکدیگر، رفتارهای پیچیده انسانی را به وجود میآورند.
«نهاد»، تنها مؤلفه شخصیت است که از بدوِ زایش انسان حضور دارد. «خود»، آن مؤلفه از شخصیت است که مسئول برخورد با واقعیت است. «فراخود»، آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب میکنیم. یکی از مهم ترین کارهایی که «خود» انجام می دهد، تعادل برقرار کردن میان «نهاد» و «فراخود» می باشد و این امر از رفتارهای نابهنجار و یا احساس عذاب وجدان جلوگیری می کند. (جس فیست و گریگوری جی فیست، نظریه های شخصیت، مترجم: یحیی سیدمحمدی، تهران: نشر روان، 1391، هفتم، ص 41-43)
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که می فرمایند: "هیچ کس را دوست خود مخوان، مگر آن که در سه چیز او را بیازمایی: او را به خشم آوری و ببینی که آیا این خشم او را از حقّ به باطل می کشاند؛ در درهم و دینار و در سفر کردن با او”. (بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۸۴)
«نهاد»، تنها مؤلفه شخصیت است که از بدوِ زایش انسان حضور دارد. «خود»، آن مؤلفه از شخصیت است که مسئول برخورد با واقعیت است. «فراخود»، آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب میکنیم. یکی از مهم ترین کارهایی که «خود» انجام می دهد، تعادل برقرار کردن میان «نهاد» و «فراخود» می باشد و این امر از رفتارهای نابهنجار و یا احساس عذاب وجدان جلوگیری می کند. (جس فیست و گریگوری جی فیست، نظریه های شخصیت، مترجم: یحیی سیدمحمدی، تهران: نشر روان، 1391، هفتم، ص 41-43)
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که می فرمایند: "هیچ کس را دوست خود مخوان، مگر آن که در سه چیز او را بیازمایی: او را به خشم آوری و ببینی که آیا این خشم او را از حقّ به باطل می کشاند؛ در درهم و دینار و در سفر کردن با او”. (بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۸۴)