حلم و بردباری امام حسن مجتبی (علیه السلام)

از درس هایی که می توان از مکتب امام حسن(علیه السلام) گرفت و خود را در آینه تمام نمای آن امام همام برانداز نمود، درس حلم و بردباری است که بدون تردید، یکی از مهم ترین ارزش های اخلاقی در فرهنگ الهی اسلام می باشد. حلم و بردباری از نشانه های شخصیت و علامت بزرگی و بزرگواری انسان است. در این مطلب با صفت حلم و بردباری امام حسن مجتبی (علیه السلام) آشنا خواهیم شد.
سه‌شنبه، 9 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حلم و بردباری امام حسن مجتبی (علیه السلام)
امام مجتبی (علیه السلام) همانند جد بزگوار و پدر ارجمندش، الگوی تمام فضایل و مکارم اخلاقی، از جمله حلم و بردباری است.
 

مقدمه

از درس هایی که می توان از مکتب امام حسن(ع) گرفت و خود را در آینۀ تمام نمای آن امام همام برانداز نمود، درس حلم و بردباری است که بدون تردید، یکی از مهم ترین ارزش های اخلاقی در فرهنگ الهی اسلام می باشد. حلم و بردباری از نشانه های شخصیت و علامت بزرگی و بزرگواری انسان است. شیخ صدوق(ره) در «امالی» از قول امیرمؤمنان علی(ع) نقل کرده است که فرمودند: «>لَا عِزَّ أَرْفَعُ مِنَ الْحلْم؛[1] عزتی برتر از حلم نیست.» همچنین شیخ طبرسی(ره) در «مشکاة الانوار» نقل کرده است که وجود مبارک امام رضا(ع) به مردی از اهالی قم فرمودند: «>لَا یکون الرَّجلُ عَابِداً حَتَّی یکونَ حَلِیماً؛[2] شخصی عابد نمی شود، مگر زمانی که بردبار باشد.»

همچنین از قول امام صادق(ع) نقل شده است که می فرمایند: «>الْحلْمُ سِرَاجُ اللَّهِ یسْتَضِی ءُ بِهِ صاحِبُهُ إِلَی جوَارِهِ وَ لَا یکونُ حلِیماً إِلَّا الْمؤَیدُ بأَنْوَارِ اللَّهِ وَ بِأَنْوَارِ الْمَعْرِفَةِ وَ التَّوْحِیدِ؛ حلم، چراغ الهی است که صاحبش به وسیله آن به جوار رحمت الهی راه می یابد. شخصی به حلم نمی رسد، مگر آنکه با انوار الهی و انوار معرفت و توحید تأیید شود.» خدای متعال نیز در قرآن، رسول اکرم(ص) را به استقامت و پایداری که از لوازم آن داشتن حلم و بردباری است سفارش کرده، می فرماید: «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ...»[3] ؛ «پس همان گونه که دستور یافته ای، ایستادگی کن!»


حلم و بردباری امام حسن مجتبی (علیه السلام)

1. حلم حسنی
امام مجتبی (ع) همانند جد بزگوار و پدر ارجمندش، الگوی تمام فضایل و مکارم اخلاقی، از جمله حلم و بردباری است. در روایت است که امام حسن(ع) آنچنان خویشتن دار بود که در تمام عمرش کلمۀ ناپسندی از او شنیده نشد.[4]

در مورد حلم و بردباری ایشان نیز آمده است: روزی پیرمردی از اهالی شام آن حضرت را که سوار بر مرکبی بود، دید و آنچه خواست به آن حضرت دشنام گفت؛ ولی امام (ع) سکوت کرد. وقتی ناسزاگویی او تمام شد، امام با آغوش باز به سوی او توجه کرد و در حالی که خنده بر لب داشت، بر او سلام کرد و فرمود: «>أَیهَا الشَّیخُ أَظُنُّک غرِیباً وَ لَعلَّک شبِّهْتَ فلَوِ استَعْتَبْتَنَا أَعتَبْنَاک وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَینَاک وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاک وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاک وَ إِنْ کنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاک وَ إِنْ کنْتَ عُرْیاناً کسَوْنَاک وَ إِنْ کنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَینَاک وَ إِنْ کنْتَ طَرِیداً آوَینَاک وَ إِنْ کانَ لَک حَاجَةٌ قَضَینَاهَا لَک فلَوْ حَرَّکتَ رَحْلَک إِلَینَا وَ کنْتَ ضَیفَنَا إِلَی وَقْتِ ارْتِحَالِک کانَ أَعْوَدَ عَلَیک لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِیضاً وَ مَالًا کبِیراً؛ ای پیرمرد! به گمانم غریبی و گویا به اشتباه افتاده ای! اگر از ما بخواهی مشکلات را حل کنیم، سختی ها را از تو برطرف می کنیم و اگر از ما کمک بخواهی به تو عطا می کنیم، و اگر از ما راهنمایی بخواهی، تو را راهنمایی می نماییم، و اگر بخواهی برایت بردباری کنیم چنین می کنیم، و اگر گرسنه هستی، تو را سیر می کنیم، و اگر برهنه هستی، تو را می پوشانیم، و اگر نیازمندی، تو را بی نیاز می کنیم، و اگر رانده شده ای، به تو پناه می دهیم، و اگر حاجتی داری، برای تو بر می آوریم، و اگر به سوی ما سفر نموده ای، تا وقت بازگشت میهمان ما هستی، و این برای تو بهتر است؛ زیرا ما خانۀ وسیعی برای پذیرایی داریم و منزلت و مال فراوان در اختیار ماست.»

هنگامی که آن مرد شامی این گفتار پر مهر امام حسن(ع) را شنید، گریست و آنچنان دگرگون شد که در همان لحظه عرض کرد: «>اشْهَدُ انَّک خَلَیفَةُ اللَّهِ فی ارْضِهِ "وَاللَّهُ اعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ"»؛[5] گواهی می دهم که تو خلیفۀ خدا در زمینش هستی و خدای متعال آگاه تر است که رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد.»

آنگاه گفت: من تو و پدرت را دشمن ترین مخلوقات نزد خود می پنداشتم؛ اما اکنون دریافتم که محبوب ترین خلق خدا نزد من می باشید. آن مرد اثاث خود را به منزل امام انتقال داد و تا در مدینه بود، میهمان آن حضرت بود، سپس به سوی شام بازگشت، در حالی که صادقانه به ولایت خاندان رسالت معتقد شده بود.[6]
 
2. مدارا با همسایه
امام حسن (ع) همسایه ای یهودی داشت که دیوار خانه اش خراب شده و فاضلاب منزلش به منزل امام ریخته بود. امام چیزی به او نفرمود تا اینکه روزی همسر مرد یهودی به منزل امام آمد و متوجه شد و به شوهرش خبر داد. مرد یهودی برای عذرخواهی نزد حضرت آمد؛ اما حضرت در جواب سؤال مرد یهودی که پرسید: چرا به من اعتراض نکردید، فرمودند: جدم رسول خدا (ص) به من دستور داده است که همسایه را تکریم کنم. این برخورد حضرت سبب شد تا آن مرد یهودی مسلمان شود.[7]
 
3. مثل کوه
هنگامی که حضرت به شهادت رسید و بدن مبارکش را از خانه اش بیرون آوردند (پس از غائلۀ تیرباران کردن بدن حضرت) قرار شد که در قبرستان بقیع دفن شود. «مروان بن حکم» که از دشمنان سرسخت اهل بیت(ع) بود، گوشۀ تابوت را در هنگام تشییع به طرف بقیع بر دوش گرفت. در این هنگام امام حسین(ع) (در حالی که اشک می ریخت) فرمود: «;تحْمِلُ الْیومَ جِنازَتَهُ وَ کنتَ بِاْلَامسِ تُجَرِّعهُ الغَیظَ؛ امروز جنازۀ او را حمل می کنی، با اینکه دیروز آب غم و اندوه بر گلوی او می ریختی؟» کنایه از اینکه در گذشته شدیدترین عداوت، کینه و ظلم ها را به برادرم کردی. مروان گفت: «نَعَم، کنتُ افعَلُ بمَن یوازِنُ حِلمُهُ الجِبالَ؛ آری، این کار را در مورد کسی کردم که حلم و بردباری او هم وزن کوه ها بود.»[8]

پی نوشت ها :
[1] أمالی، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص 321.
[2] مشکاة الانوار، علی طبرسی، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ اول، 1385ق، ص 216.
[3] هود/ 112.
[4] مناقب آل ابی طالب(ع)، محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ سوم، 1429ق، ج 4، ص19.
[5] انعام/ 124.
[6] مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص19؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 43، ص 344.
[7] احقاق الحق، ج 11، ص 112.
[8] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق، ج 16، ص 12؛ بحار الانوار، ج 44، ص 145، باب 22.

منبع : مبلغان » اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 , ظهیری، علی اصغر


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.