توماس ادوارد لارنس
(ملقب به لورنس عربستان) ، ليسانس باستانشناسي، فارغ التحصيل نظامي «باستان شناس نظامي و سياستمدار انگليسي، تولد 1888 در «ترمادوك» (دومين پسر از پنج فرزند نامشروع «سرتوماس رابرت لارنس» از پرستار دخترانش خانم «سارامادن» ) ، تحصيلات «جِسوس كالج» دانشگاه آكسفورد.
هنگام تحصيل در دانشگاه اكسفورد مسافرت پژوهشي به سوريه و فلسطين (براي بازديد آثار تاريخي) ، عضويت هيات اعزامي موزه بريتانيا به كرانه هاي فرات (عراق) براي بررسي آثار باستاني «كركميش» (به اتفاق دكتر «هوگارت» خاورشناس انگليسي) ، و نيز فراگيري زبان عربي در يك مدرسه مسيحي در لبنان 10-11، عضويت هيات اعزامي باستانشناسي انگليسي به صحراي سينا براي پژوهش و مطالعه درباره مسير مهاجرت قوم بني اسراييل از مصر به سرزمين فلسطين (هدف واقعي گروه مذكور انجام مطالعات و پيش بيني هاي لازم براي تقسيم سرزمينهاي امپراتوري فرتوت و در حال فروپاشي عثماني بود، و نه واقعاً فعاليت هاي باستان شناسي علمي!) قبل از شروع ج.ج.ا (-14) ، تهيه نقشه راههاي استراتژريك براي حركت سربازان در صحراي سينا توسط لارنس بنا به درخواست مقامات سياسي-امنيتي انگلستان بعد از شروع ج.ج.ا، افسر اطلاعات و ضد اطلاعات ركن دو ارتش انگلستان در قاهره-16، پس از پاگيري و سازماندهي جريان «انقلاب عربي» با تحريك و برنامه ريزي سازمان جاسوسي انگلستان، (عمدتاً به رهبري مك ماهون-ر.ك-كميسر عالي انگلستان در مصر با هدف ايجاد تشنج و نهايتاً زمينه سازي فروپاشي امپراتوري عثماني از درون، ژوئن 1916) اعزام از قاهره به جده براي اجراي ماموريت ويژه هماهنگي در تحريك و سازماندهي قيام اعراب ساكن قلمرو عثماني عليه حكومت عثمانيها (كه در ابعاد كوچكتري از حدود شش ماه پيش از آن شروع شده بود!) دسامبر 16، مهندس انقلاب عربي و طراح حملات نظامي نيروهاي قبايل عرب عليه نيروهاي عثماني (با همكاري و فرماندهي اميرفيصل و اميرعبدالله پسران شريف حسين حاكم مكه) در طول راه آهن دمشق به مدينه و ضمناً بعداً زمينه سازي براي ايجاد يك جناح راست متحرك بمنظور تهاجم نظامي بزرگ «ژنرال آلنبي» انگليسي به فلسطين و سوريه (در سپتامبر 1918) 16-18، افسر رابط ميان مقامات سياسي-امنيتي انگليسي و نيروهاي عربي 16-18، در اواخر جنگ: هدايت و انتقال نيروهاي عرب از بندر جدّه (در كنار درياي سرخ) تا ورود به دمشق در سوريه و نيز ترتيب همكاري نيروهاي مذكور با «نيروهاي خاورميانه اي انگلستان» در جناح راست جبهه 17-18 (نيروهاي عربي و انگليسي در تاريخ 30 سپتامبر 1918 پيروزمندانه وارد دمشق شدند و پرچم انقلاب عربي را بجاي پرچم عثماني در آنجا برافراشتند) ، سخنگو و نماينده اعراب در كنفرانس صلح پاريس 19، مشاور «وينستون چرچيل» وزير مستعمرات انگلستان در امور اعراب 21-23، سفر پنهاني به ايران در زمان سلطنت رضاشاه و دستگير و زنداني شدن و سپس فرار از زندان در ماجراي «سيد فرهاد» ، مسافرت به قاهره و فلسطين بهمراه چريل براي حل مسائل و مشكلات مابين اعراب و يهوديان در سرزمين فلسطين (تحت قيمومت انگلستان پس از ارج ج.1) 21-23، عدم قبول نشان «شواليه دارنده نشان درجه اول حمام» (C.G.B) از سوي جرج پنجم (: 1865-1936، پادشاه انگلستان و ايرلند و امپراتور هندوستان: 1910-1936) ، و نيز عدم قبول «صليب جنگ» از سوي فرانسوي ها به پاس زحمات و خدماتش به انگلستان و فرانسه در خلال «ج.ج.ا» اشتغال به خدمت (به عنوان مكانيك) در «نيروي هوايي سلطنتي» انگلستان (R.A.F) با نام جعلي «راس» 22-، پس از آشكارشدن هويت واقعي وي، اشتغال در لشكر زرهي انگلستان-25، و بعداً اشتغال مجدد در نيروي هوايي انگلستان با نام جعلي جديد «توماس ادواردشاو» به عنوان خلبان (و ضمناً خدمت در هندوستان به مدت بيش از دو سال) 25-35، بازگشت از هندوستان به انگلستان و كناره گيري از خدمات دولتي و نظامي 35؛ سه روز پس از ورود به انگلستان: مجروح شدن به هنگام موتور سواري با سرعت زياد و نزديك خانه اش در «دورست» در لندن و سپس فوت به علت شدت جراحات وارده 16 ماه مه 35.
آثار:
شورش در صحرا، هفت ستون خرد (فرزانگي) (در سالهاي 19-20 نگارش شد، ولي پس از مرگش منتشر شد) .