اتره خسیس atraxasis
در یک اسطورهی اکدی و براساس روایتی از فهرست پادشاهان سومری که نیمه الهی هستند، اترهخسیس (Atrahasis)، پسر اوبارا – توتو (Ubara – Tutu)، پادشاه شوروپپک (Shuruppak) (در بینالنهرین) بود. او در کتیبهی یازدهم از حماسهی گیلگمش (Gilgamesh) پدر اوتنپیشتیم (Utnapishtim) قلمداد شده است. در واقع، اترهخسیس به معنای «خرد بیش از حد» و اوتنپیشتیم «کسی که زندگی یافت»، هر دو طلایهداران «نوح» تورات هستند و معادل سومری آنها نیز زیوسودره (Ziusudra)، به معنای «زندگی طولانی» است. بنابراین اترهخسیس یکی از چهرههای معروف و عمومی دوران عتیق بزرگ است. این اسطوره، به این ترتیب آغاز میشود که چون خدایان همهی کارهای سخت را انجام میدهند. پس از گذشت 3600 سال، به این نتیجه میرسند که به اندازهی کافی کار کردهاند و خود را در مقابل انلیل (Enlil) مسلّح میکنند. پس انلیل خدایان بزرگ را گرد میآورد تا حرف آنها را بشنود و آنها تصمیم میگیرند که ایزدبانوی بیلیت – ایلی (Belet Ili) – الههی زهدان – میرندگان را بیافریند و از آن پس میرندگان همهی کارهای سخت را انجام دهند. بیلیت – ایلی هفت مرد و هفت زن میآفریند. از این گروه کوچک جمعیت عظیمی پدید میآید که از نظر انلیل یبش از حد زیاد است: 600 سال، کمتر از 600 سال، گذشت و کشور بسیار پهناور، و مردم بسیار افزون شدند. هیاهوی آنها، آرامش خدا را بیش از پیش برهم زد. انلیل ناگزیر بود به سروصدای آنها گوش دهد. او خدایان بزرگ را مخاطب قرار داد و گفت: «هیاهوی انسان زیاده از حد شده است، هیاهوی آنها خواب از چشمان من ربوده است.» انلیل، طاعون، خشکسالی و قحطی را امتحان میکند. اترهخسیس سعی میکند به انلیل اطمینان دهد که آنها عمل نخواهند کرد. البته هر سه مجازات، تأثیر ویرانگر دارند. بالاخره، پس از گذشت 6 سال، مردم دختران خود را میخورند و دیگر نمیتوانند کارهای سختتر را که برای آن آفریده شدهاند، انجام دهند. انکی (Enki) و انلیل دربارهی بهترین روشی که باید در پیش گرفت، با هم به منازعه برمیخیزند.
انلیل تصمیم میگیرد یک «کردار بد» انجام دهد (طوفان)، و انکی به اترهخسیس هشدار میدهد و دربارهی قایقی که باید ساخته شود، به او رهنمودهای مشخص میدهد و به او اطلاع میدهد که طوفان به مدت هفتروز ادامه خواهد یافت. کتیبه چنین ادامه دارد: «طوفان، مانند یک گاو، غریدن آغاز کرد، بادها بسان خری وحشی که نعره میشد زوزه کشیدند، تاریکی همهجا را گرفته بود، خورشید یپدا نبود.» متأسفانه خلأ بزرگی در کتیبه وجود دارد و 58 سطر آن از بین رفته است و دوباره از جایی شروع میشود که طوفان تمام شده است و خدایان در اطراف قربانی تقدیم شده توسط اترهخسیس گرد آمدهاند و دربارهی اینکه چه کسی باید سرزنش شود، دعوا و بحث میکنند. انکی به پاس افشا کردن راز بر اترهخسیس، تحسین میشود، اما گویا توافق میشود که بر تولید انسان محدودیتی اعمال شود. مسئولیت این کار به عهدهی زنان گذاشته میشود که باروری آنها باید محدود شود؛ گاهی اوقات از طریق نازا کردن آنان و گاهی اوقات به گونهای تعمّدی. این حماسه، با یک سرود مذهبی به پایان میرسد که احتمالاً توسط انلیل خوانده شده است: «ما چگونه طوفان نازل کردیم. اما یک انسان از این فاجعه جان به در برد. شما رایزن خدایان هستید، من در فرامین شما تناقض آفریدم. بگذار ایگیگی (Igigi) – خدای سومری باروری – به این آواز گوش دهد تا شما را ستایش کند و بگذار آنها از بزرگی شما بگویند. من آواز طوفان را بر همهی مردم خواهم خواند: گوش کنید!»