اریتارسس eritārses
در اساطیر و افسانههای یونان باستان، اریتارسس (Eritharses)، پدر همسر اسمیکروس (Smicrus) و پدر بزرگ برانکوس (Branchus) بود. هنگامی که اسمیکروس سیزده سال داشت، همراه پدرش، دموکلوس (Domoclus)، به میلتوس (Miletus) رفت. اما پدر، هنگام مراجعت، اسمیکروس را در آسیا فراموش کرد. یکی از پسران اریتارسس، که نگهبان گلّهی بزی بود، او را نزد پدر برد و اریتارسس او را به فرزندی پذیرفت و در خانهی خود نگه داشت. یک روز اسمیکروس و برادر خواندهی او، قویی را در صحرا پیدا کردند و بر سر تصاحب آن با جوانان دهکدهی مجاور، به نزاع پرداختند. در این حال، ربةالنوع لئوکوتئا (Leucothea) بر آنها ظاهر شد و به وسیلهی آن دو به اهالی میلتوس پیغام داد که مسابقات ورزشی ترتیب داده و اطفال را نیز در آن شرکت دهند. چندی بعد، اسمیکروس دختر یکی از نجبای میلتوس را به ازدواج درآورد و صاحب پسری به نام برانکوس شد. بنابر روایت دیگر، ربةالنوع مزبور به پدرخواندهی اسمیکروس ظاهر شده و به او دستور مراقبت و محافظت طفل را داده بود. اریتارسس، به همین مناسبت، دختر خود را به وی داد و برانکوس از این وصلت و ازدواج به وجود آمد.