آئدون āedon
پولی تکنوس در راه با شلیدون بدیها کرده، پس از آنکه لباس غلامی بر تن وی پوشانیده و سرش را تراشید، او را تهدید کرد که اگر خود را به خواهرش بشناساند، کشته خواهد شد. پولی تکنوس، دختر را به عنوان خدمتکار در اختیار آئدون قرار داد و شلیدون بدون آنکه شناخته شود، مدتی به خدمت خواهر مشغول بود. سرانجام یک روز که شلیدون بر سیه روزی خویش میگریست، آئدون او را شناخته و هر دو مصمم شدند که از پولی تکنوس انتقام بگیرند. پس هر دو خواهر، ایتیس را کشته، گوشت او را به پولی تکنوس خوراندند و خود به جانب میلتوس (Miletus) گریختند. پولی تکنوس توسط یکی از همسایگان از موضوع مطلع شده و بدون درنگ به تعقیب آنها پرداخت. اما پاندارئوس که قضیه را از دختران خود شنیده بود، دستور داد تا غلامانش دست و پای او را بسته، مقداری عسل به بدنش مالیده و در مزرعهای رها کنند تا زنبورها به وی حمله کنند. پولی تکنوس که از حملهی زنبورها سخت به عذاب افتاده بود، از آئدون کمک خواست، پس او نیز زنبورها را از شوهر خود دور کرد. اما برادران و پدر پولی تکنوس قصد کشتن آئدون را کردند. بنابراین زئوس بر این خانوادهی پریشان و پراکنده رحم آورده و همهی آنها را به پرندگانی تبدیل کرد. پاندارئوس به صورت عقاب دریا، مادر آئدون که هارموتو (Harmothoe) نام داشت به شکل سیمرغ یا هما، پولی تکنوس به صورت دارکوب (1)، برادر آئدون به شکل کاکلی، آئدون به شکل بلبل و شلیدون (در زبان یونانی به معنای چلچله میباشد) به پرستو تبدیل شدند. شلیدون که مورد محبت خاص آرتمیس (Artemis) قرار داشت (شلیدون هنگامی که گرفتار خشونت شوهر خواهرش بود، آز آرتمیس تقاضای کمک کرد) اجازه یافت که در اجتماعات انسانی زندگی کند.