آتلانتیدها ātlāntidhā
1- نامی که به پلیادها (Pleiades) نسبت دادند. آنها شامل مجموع هفت دختر افسانهای اطلس (Altas) و پلیونه (Pleione) به نامهای آلسیونه (Alcyone)، الکترا(Electra)، سلائنو (Celaeno)، مایا (Maia)، تایگته (Taygete)، استروپه(3) (Sterope) و مروپه (Merope) بودند.
2- افلاطون چنین روایت میکند که: «سولون (Solon) هنگام سفر خویش به مصر، از کاهنین مصری تحقیقاتی کرده و یکی از آنها را با یکی از قدیمترین اخبار مربوط به جنگی که در گذشته، میان آتن و اقوام آتلانتید درگرفته بود، آشنا ساخت. کاهن مزبور به وی گفته بود که آتلانتیدها در جزیرهای مقابل دروازههای هراکلس (Heracles)، یعنی محلی که از مدیترانه داخل اقیانوس اطلس میشوند، زندگی میکنند. هنگامی که خدایان، زمین را میان خود تقسیم کردند، آتن به آتنا (Athena) و هفائستوس (Hephaestus) تعلق گرفته و آتلانتید سهم پوزئیدون (Poseidon) شد. در آنجا دختر جوانی به نام کلئیتو (Cleito) که پدرش اونور(4)(Evenor) و مادرش لئوسیپه(Leucippe) را از دست داده بود، زندگی میکرد. پوزئیدون عاشق وی شده و چون دختر در کوهستان مرکزی جزیره سکنی داشت، پوزئیدون اطراف مسکن او را با حصاری که از دیوارهای بلند و خندقهای پر از آب تشکیل یافته بود، محصور کرده و خود مدت مدیدی در آنجا با او به سر برد. در این مدت کلئیتو پنج بار حامله شده و هر بار دوقلو به دنیا آورد. پوزئیدون قلمروی خود را به ده بخش تقسیم کرده و اولویت را به بزرگترین بچهها که اطلس (Altas) نام داشت، اعطا نمود. بنابراین سلطنت بر فراز کوهستان مرکزی به اطلس رسید. جزیرهی آتلانتید ثروت و منابع اقتصادی بیشماری از لحاظ نباتات و منابع معدنی داشت. نه تنها طلا، مس و آهن فراوان در آنجا یافت میشد، بلکه فلز اوریکالکوم (Orichalcum) نیز از آن جزیره به دست میآمد. سلاطین آتلانتید، شهرهای باشکوهی به وجود آوردند که در آنها نقبها و راههای زیرزمینی، پلها، کانالها و معابر پرپیچ و خمی که تجارت و دفاع را آسان میکرد، تعبیه شده بود. در هر یک از ده ناحیهی این سرزمین، اعقاب ده پادشاه اولیه که فرزندان پوزئیدون و کلیتو بودند، سلطنت داشته و فرزند اطلس ولی نعمت همهی آنها محسوب میشد. هر سال افراد این خانوادهها در پایتخت جمع شده، ضمن تشریفات دینی مخصوص، گاوی را شکار کرده و پس از بریدن سرش، با آشامیدن خون او، خود را متبرک میکردند. سپس شب هنگام، در حالی که لباس بلندی به رنگ لاجوردی تیره در بر داشتند، بر خاکستر گرم قربانی نشسته، چراغها را خاموش میکردند و به داوری دربارهی یکدیگر میپرداختند. آتلانتیدها درصدد آن بودند که سراسر دنیا را به اختیار خویش درآورند، اما آتنیها نُه هزار سال پیش از زمان افلاطون، آنها را شکست داده بودند». بنا به روایتی دیگر که نقل از دیودوروس سیسیلی (Diodorus Siculus) آمده: «آتلانتیدها همسایهی لیبی بوده و از طرف آمازونها (Amozons) مورد حمله قرار گرفتند». افلاطون چنین میپنداشت که آتلانتیدها و جزیرهی آنها بر اثر یک فاجعهی عظیم و بلای آسمانی از بین رمفته و معدوم شده است. (¬آتلانتیس)