سویچیرو هوندا
سویچیرو هوندا، مهندس، کارآفرین و صنعتگر مشهور ژاپنی است که تمام دنیا او را با نام شرکت موفقش یعنی Honda Motor میشناسند.
سویچیرا هوندا (Soichiro Honda) در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۰۶ در روستایی از توابع هاماماتسو از توابع شهر شیزوکا ژاپن به دنیا آمد. او موسس شرکت بزرگ هوندا موتور، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان موتورسیکلت و خودرو در ژاپن بود. شرکت هوندا از سال ۱۹۴۸ به تولید موتورسیکلت پرداخت. سویچیرو، شرکت خود را به سازمانی بینالمللی با ارزش میلیارد دلاری تبدیل کرد که بهترین و پرفروشترین موتورسیکلتهای جهان را تولید میکند. به خاطر علم مهندسی قوی و هنر مدیریت هوندا، شرکت او توانست رقیبان بزرگی همچون Triumph در انگلستان و Harley-Davidson در آمریکا را در بازار کشورهای خودشان شکست دهد. شرکت هوندا موتور از سال ۱۹۶۳ تولید اتومبیل را نیز در دستور کار خود قرار داد و در دههی ۱۹۸۰ به سومین تولیدکنندهی بزرگ خودرو در ژاپن تبدیل شد.
سویچیرو هوندا به ریسکپذیری و سبک خاص مدیریتی مشهور است. سبک مدیریتی او تمرکز بالایی بر ابتکار عمل شخصی کارمندان و ارتباط نزدیک مدیران با کارمندان و کارگران داشت. هوندا تا سال ۱۹۷۳ به عنوان مدیر اصلی هوندا موتور فعالیت کرد و سپس بازنشسته شد. از آن سال تا سال ۱۹۸۳، باز هم وظایف مدیریتی جزئی بر عهدهی سویچیرو بود تا این که در سال ۱۹۸۳ او تنها به عنوان مشاور ارشد در هوندا فعالیت میکرد. مجلهی People در سال ۱۹۸۰ او را در میان ۲۵ فرد جذاب سال انتخاب کرده و لقب هنری فورد ژاپن را به او داد.
روستایی که سویچیرو در آن متولد شد، کومیو (Komyo) نام داشت و امروزه با نام شهر تنریو (Tenryu) شناخته میشود. او بزرگترین فرزند خانواده بود. پدر او گیهی هوندا (Gihei Honda) یک آهنگر حرفهای بود و مادرش میکا (Mika) در کارگاه بافندگی کار میکرد. گیهی هوندا آهنگری بود که کارهای متنوع زیادی انجام میداد. او برخی اوقات دندانپزشک محلی نیز بود. پس از مدتی تجارت اصلی گیهی، به تعمیر و فروش دوچرخه تبدیل شد.
در سالهایی که گیهی هوندا فروشگاه دوچرخهی خود را تاسیس کرد، استقبال از این وسایل نقلیه در ژاپن زیاد شده بود. او که مهارت بالایی در آهنگری و تعمیرات داشت، همیشه سفارشاتی برای تعمیر دوچرخههای مردم دریافت میکرد. پس از مدتی گیهی متوجه پتانسیل بالای این کسب و کار شد و تصمیم گرفت دوچرخههای دست دوم را خریداری کرده، تعمیر کند و آنها را به قیمتی مناسب بفروشد. این فعالیت هوشمندانه باعث شد فروشگاه آنها به بهترین فروشگاه دوچرخهی محلی تبدیل شود.
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۱۳ به مدرسهی ابتدایی رفت. او دانشآموز درسخوانی نبود اما همواره کنجکاوی و تلاش برای پیدا کردن راهحلهای جدیدی در رفتار او دیده میشد. او در سالهای تحصیل یک بار تلاشی برای جعل مهر و امضای خانوادهها انجام داد و این کار را برای همکلاسیهای خود نیز انجام میداد. پس از آن که معلمان مدرسه متوجه کار او شدند، پدرش سویچیرو را یک روز تمام تنبیه کرد. سویچیروی ۸ ساله برای اولین بار در سال ۱۹۱۴ یک اتومبیل را مشاهده کرد. او همیشه از این لحظه به عنوان نقطهی عطف زندگیاش یاد کرده است. وقتی هوندا اتومبیل در حال حرکت را در جاده میبینید، بدون دلیل و تنها از روی کنجکاوی به دنبال آن میدود. حرکت اتومبیل بدون نیاز به نیروی محرکه مانند اسب و تنها با نیروی خودش، او را شگفتزده کرده بود. سویچیرو با تمام وجود به دنیال اتومبیل دوید تا این که آن را در مسیر جاده گم کرد. او در صحبتهایش از لحظهای یاد میکند که لکهی روغن چکیده شده از خودرو روی زمین را مانند فردی که در بیابان آب پیدا کرده، بوییده است.
روحیهی ماجراجویی، توسعهی فناوریهای جدید و تلاش برای کشف ناشناختهها، ریشه در کودکی سویچیرو داشت. خانوادهی آنها فقیر بود اما پدرش، فرزندان خود را با عشق برای کار زیاد و سر و کله زدن با قطعات مکانیکی بزرگ کرد. سویچیرو خیلی زود کار با ابزارها را از پدرش یاد گرفت. یکی از علایق بچگی او شنیدن صدای موتور کوچک آسیاب برنج بود. لقب او در مدرسه، «دماغ سیاه» بود چرا که سویچیرو همیشه در حال کمک به پدرش در آهنگری و فروشگاه دوچرخه بود و دستان و بدنش همیشه از کار کثیف بود.
هوندا پس از ۸ سال تحصیل، یک آگهی استخدام برای شرکتی در توکیو مشاهده کرد که نظر او را به خودش جلب کرد. او که تحصیلات عالیه نداشت تنها به خاطر علاقهی فراوان به کارهای مکانیکی و فنی، به پایتخت ژاپن رفت و در ۱۵ سالگی بهعنوان جوانترین کارمند شرکت Art Shokai، تولیدکننده و تعمیرکنندهی اتومبیل و موتورسیکلت استخدام شد.
سویچیرو هوندا در سالهای ابتدایی وظایف خدماتی سادهای مانند نظافت و پذیرایی برعهده داشت. پس از مدتی، یوزو ساکاکیبارا (Yuzo Sakakibara) صاحب کارخانه که متوجه علاقهی شدید و توانایی یادگیری بالای هوندا شده بود، تعمیرات مکانیکی را به او یاد داد. علاوه بر آن، یوزو مهارتهای ارتباط با مشتری و حفظ دیسیپلین تخصصی را نیز به سویچیرو آموزش داد. در آن زمان، خرید اتومبیل تنها محدود به طبقهی مرفه جامعه بود و بیشتر خودروهای بازار ژاپن نیز ساخت کشورهای خارجی بودند.
شرکت شوکای به تولید خودروهای مسابقهای نیز مشغول بود. آنها در سال ۱۹۲۳ شروع به ساخت اولین خودروهای خود کردند. اولین مدل آنها که آرت دایملر نام داشت، از یک موتور دست دوم دایملر استفاده میکرد. خودروی بعدی آنها که بسیار مشهور شد، Curtiss نام داشت. این خودرو از ترکیب موتور هواپیمای Curtiss و شاسی آمریکایی Mitchell ساخته شده بود. شرکت در پروژهی ساخت این خودرو، تجربیات بسیار مفیدی را در اختیار هوندا گذاشت. خودروی آنها در ۲ نوامبر سال ۱۹۲۴ برندهی مسابقهی اتومبیلرانی شد.
مشتریهای کارخانهی شوکای خودروهای مختلفی از کارخانههای معتبر مرسدس، لینکلن و دایملر را برای تعمیر به آنها میسپردند و همین امر، باعث افزایش مهارتهای سویچیرو شد. او در سن ۲۰ سالگی برای اعزام به خدمت سربازی فراخوانده شد اما به خاطر کوررنگی از رفتن به خدمت معاف شد.
هوندا در ۲۵ آوریل سال ۱۹۲۸، شعبهای از شرکت آرت شوکای را در شهر هاماتسو تاسیس کرد. او تنها شاگرد ساکاکیبارا بود که توانست کسب و کاری مستقل تاسیس کند. هوندا هیچگاه به دنبال فتح بازارهای داخلی نبود. او اعتقاد داشت اگر بتواند بازارهای جهانی را تصاحب کند، بهتبع آنها در ژاپن نیز موفق خواهد بود. شعبهی هاماماتسوی شرکت آرت شوکای تحت رهبری هوندا بهسرعت پیشرفت کرد و توانست ۳۰ کارمند استخدام کند. آنها کامیونهای کمپرس تولید میکردند و در کنار آن، به بهینهسازی اتوبوسها برای حمل مسافران بیشتر مشغول بودند.
در سال ۱۹۳۶، هوندا که از شغل تعمیرات ماشینآلات خسته شده بود، تصمیم گرفت تا کسب و کاری جدید تاسیس کند. او شرکت Tokai Seiki Heavy Industry را به همراه Shichiro Kato تاسیس کرد. آنها پروژهای جدید به نام مرکز تحقیقات رینگ پیستون شروع کردند. هوندا روزها در کارخانهی قدیمی وشبها به طراحی و تولید رینگ پیستون مشغول بود. هوندا پس از شکستهای متعدد در این پروژه تصمیم گرفت تا اطلاعات آکادمیک خود در علم مواد را افزایش دهد. به همین دلیل او در موسسهی آموزشهای صنعتی هاماتسو ثبت نام کرد. پس از ۲ سال تحصیل، او آموزشهای فنی لازم را دیده بود. در همین زمان هوندا تصمیم گرفت که نمایندگی آرت شوکای را به شاگردان خود اهدا کرده و خود به عنوان مدیر اصلی توکای سیکی فعالیت کند.
شرکت توکای سیکی به تولید رینگ پیستون مشغول شد؛ اما باز هم موفقیت زیادی کسب نکرد. آنها قراردادی با شرکت تویوتا امضا کردند؛ اما از میان ۵۰ نمونهای که برای این شرکت ارسال کردند، تنها ۳ نمونه توانست استانداردهای کنترل کیفیت این شرکت را با موفقیت پشت سر بگذارد. پس از ۲ سال تحقیق و مطالعهی بیشتر، شرکت تولید پیستون توکای سیکی به موفقیت رسید و به عنوان تولیدکنندهی بزرگ قطعات برای شرکتهای تویوتا و هواپیماسازی ناکاجیما انتخاب شد.
در سال ۱۹۴۱، ژاپن وارد جنگ شد و شرکت توکای سیکی تحت کنترل وزارت دفاع و مهمات این کشور درآمد. در سال ۱۹۴۲، تویوتا ۴۵ درصد از سهام شرکت را خرید و هوندا را از مقام مدیریت به سطحی پایینتر تنزل داد. با شدت گرفتن حملات هوایی به ژاپن، خطرات جدی صنایع این کشور را تهدید میکردند. شهر هاماماتسو نیز زیر آتش حملات هوایی قرار گرفت و کارخانهی توکای در این شهر نابود شد. در ۱۳ ژانویهی سال ۱۹۴۵ نیز حادثهی طبیعی زلزله، خسارتهای زیادی به این شرکت وارد کرد و کارخانهی آنها در ایواتا نیز از بین رفت.
تاسیس شرکت هوندا (Honda Motor Co)
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۴۵ تمام سهام توکای سیکی را به تویوتا فروخت و مرکز تحقیقات فنی هوندا را تاسیس کرد. ۳ سال بعد و در سال ۱۹۴۸، این شرکت به Honda Motor تغییر نام داد. سویچیرو در شرکت جدید تمام تمرکز و انژی خود را روی مهندسی گذاشته بود تا از تمام تجربیات سخت گذشته و تلاشهای متعدد برای ساخت رینگ پیستون، برای تولید محصولات جدید استفاده کند.
هوندا در سال ۱۹۴۸ با تاکئو فوجیساوا (Takeo Fujisawa) دیدار کرد. آنها در این دیدار به علایق مشترکشان در صنعت پی بردند و تصمیم گرفتند با بکدیگر همکاری کنند. فوجیساوا در شرکت جدید سرمایهگذاری کرده و بخشهای مالی و تبلیغات را بر عهده گرفت. از آنجایی که هر ۲ موسس شرکت هوندا افرادی ریسکپذیر بودند، این شرکت در سالهای ابتدایی بارها تا مرز ورشکستگی پیش رفت. اولین محصول این همکاری، یک موتورسیکلت ۹۸ سیسی با موتور ۲ مرحلهای بود. نام این موتورسیکلت Dream گذاشته شد. ۲ سال بعد، نسخهای دیگر از این موتورسیکلت با موتور ۴ مرحلهای تولید شد.
در سال ۱۹۵۸، اولین مدل از تولیدات شرکت هوندا با نام Super Cub وارد ایالات متحدهی آمریکا شد. در این زمان شرکت هوندا بزرگترین تولیدکنندهی موتورسیکلت در ژاپن بود که با پشت سر گذاشتن ۵۰ رقیب ژاپنی و ۲۰۰ رقیب خارجی به این رتبه رسیده بود.
شرکت هوندا که با سرعت زیادی در حال رشد بود، نیاز به روشهای مدیریتی جدید داشت. پیشرفتهایی که در این سالها در هوندا انجام گرفت، بهنوعی مدیریت در تمام شرکتها را دگرگون کرد. دپارتمانهای هوندا به طور مستقل تعریف میشدند و هرکدام برای توسعههای فنی و علمی خود مسئولیت مجزا داشتند. مرکز تحقیقات هوندا مدیریتی کاملا مستقل و خارج از هرم مدیریتی هوندا داشت. ترفیع طراحان در این شرکت به موقعیتهای خالی بستگی نداشت؛ بلکه آنها تنها با پیشرفتهای شخصی میتوانستند ترفیع بگیرند. سویچیرو هیچگاه به سلسله مراتب اعتقاد نداشت. او معتقد بود وقتی فشار و نیروی مستقیم از کارمندان برداشته شود، آنها بهتر کار میکنند. سیستمی که هوندا طراحی کرده بود، برای تربیت افراد نخبه عالی بود و افرادی را آماده میکرد که زود یا دیر به مدیران کارخانه تبدیل میشدند.
در ژانویهی سال ۱۹۵۶، شرکت هوندا شالودهی دستورات و ساختارهای مدیریتی خود را با نام «اصول شرکتی» اعلام کرد. این اصول در ۴ بخش خلاصه میشوند: ساخت بازارهای جدید، همکاری تمام کارمندان در امر مدیریت، بینالمللی کردن تولیدات و حل کردن مشکلات فنی بدون توجه به گذشته، رسم و رسوم و دیدگاههای رایج.
سرعت رشد شرکت هوندا به قدری بود که آنها در سال ۱۹۶۱ به آمار تولید ۱۰۰ هزار دستگاه موتورسیکلت رسیدند و در سال ۱۹۶۸ این آمار را به یک میلیون دستگاه در سال افزایش دادند. در میانهی دههی ۸۰، حدود ۶۰ درصد از بازار جهانی در دستان هوندا بود. در دههی ۱۹۹۰، تولید شرکت هوندا به ۳ میلیون دستگاه موتورسیکلت در سال رسید.
پس از این که شرکت هوندا به رتبهی اول تولید موتورسیکلت در جهان رسید، سویچیرو تصمیم گرفت که به رویای کودکی خود یعنی تولید اتومبیل بپردازد. هوندا در این صنعت نیز نوآوریهای خاص خود را داشت و توانست سیستم اگزوزی با پایینترین نرخ تولید آلودگی در آن زمان تولید کند. او این سیستم را در اولین خودروی خود یعنی Honda Civic پیاده کرد که در سال ۱۹۷۵ به بازار عرضه شد. اولین خودروی هوندا با استقبال بالایی در بازارها روبرو شد.
در ابتدای دههی ۱۹۸۰، هوندا به سومین تولیدکنندهی خودرو در ژاپن تبدیل شد. تا پایان این دهه، این شرکت به مقام سوم بزرگترین تولیدکنندگان خودرو در جهان رسید.
هوندا تجارت خود را به آمریکا نیز گسترش داد. او یک کارخانهی تولیدی در مارسویل اوهایو تاسیس کرد. این کارخانه برای تولید خودروهایی با استاندارد ژاپنی تاسیس شد و محصول اصلی آن یعنی Honda Accord در پایان دههی ۸۰ به پرفروشترین خودروی آمریکا تبدیل شد. این پیشرفتها باعث شد که سویچیرو هوندا به عنوان اولین رهبر ژاپنی صنعت خودرو در تالار مشاهیر صنعت اتومبیل آمریکا حاضر شود.
هوندا در تمام مدت مدیریت و مهندسی خود به استراتژی «سعی و خطا» اعتقاد داشت و معتقد بود کارمندان نیز باید اهدافی بزرگ برای خود تعیین کنند تا در کنار پیشرفت شرکت، خودشان نیز پیشرفت کنند. از دیدگاه او، خصوصیت بزرگ یک تاجر، ریسکپذیری بود. او همهچیز را برای رسیدن به موفقیت در معرض ریسک قرار میداد.
سویچیرو هوندا همواره با خصوصیات رفتاری عجیب شناخته میشود. او مدیری مهربان اما در عین حال سختگیر بود. کارمندان او را با نام صاعقه میشناختند که با وجود پذیرا یودن شکست آنها، فشار زیادی برای رسیدن به موفقیت اعمال میکرد. او تاجری سرکش بود که با سیاستهای کلی ژاپن مخالفت میکرد و به همین دلیل هیچگاه محبوب تاجران و فعالان بزرگ ژاپنی نبود. در سالهایی که تصمیم کلی صنعت ژاپن به کاهش تولید و افزایش قیمت بود، او تولید را افزایش و قیمتها را کاهش داد و در این راه موفق نیز بود.
این تاجر سرکش در تمام مدت فعالیت و زندگی، با رسوم گذشته مبارزه کرد. به عنوان مثال اون در بسیاری از مواقع از استخدام افراد با تحصیلات عالی خودداری میکرد. سویچیرو اعتقاد داشت آنها تفکرات متعصبانه دارند و نمیتوانند برای پیشرفت برنامهریزی کنند. هوندا بارها در صحبتهای خود به شکستهای گذشته در مسیر کاری اعتراف کرده است:
وقتی به گذشتهی خود نگاه میکنم، میبینم که چیزی به جز اشتباه کردن انجام ندادهام. اما من به دستاوردهای خود افتخار میکنم. اگرچه اشتباهات و شکستهای متعددی داشتهام، اما هیچکدام از آنها دلیل مشترکی نداشتند.
سویچیرو به مدت ۶۵ سال در شرکت خود کار کرد و تمام خودروهای جدید را آزمایش کرد. او هیجگاه آشنایان و نزدیکان خود را به مقام مدیریت نرساند. هوندا در جایی گفته بود: «هرچقدر هم موسس یک شرکت خوب باشد، تضمینی نخواهد بود که پسرش مدیر مناسبی برای شرکت باشد. مدیریت باید به دست کسانی باشد که خصوصیات ویژهی رهبری را داشته باشند.»
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۷۳ از مدیریت شرکت بازنشسته شد. اما او هنوز انرژی زیادی داشت و نمیتوانست خانهنشین شود. به همین دلیل هوندا به سمت معاونت اتاق بازرگانی توکیو و سازمان صنعت اتومبیلرانی ژاپن منصوب شد. او در این مدت ۲ سازمان مردمنهاد را در زمینهی امنیت و محیط زیست تاسیس کرد.
این تاجر افسانهای در ۵ آگوست سال ۱۹۹۱ از دنیا رفت. او در دوران زندگی خود به موفقیتها و افتخارات متعددی دست یافت. او ۴۷۰ اختراع و ۱۵۰ پتنت ثبت شده دارد. دکترای افتخاری دانشگاه فنی میشیگان و دانشگاه ایالتی اوهایو از افتخارات دیگر او هستند. هوندا به بالاترین درجهی افتخاری در کشورش یعنی روبان آبی ژاپن نیز دست یافته است. او تجارتی با ۳۲۰۰ دلار شروع کرد و شرکتی بزرگ ساخت که به درآمدی بیش از ۳۰ میلیارد دلار رسیده است.
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۳۵ با ساچی هوندا ازدواج کرد. همسر او به عنوان حسابدار در شرکت مشغول به کار شد و در تمام سفرهای کاری با او همراه بود. ثمرهی ازدواج آنها ۲ پسر و ۲ دختر بودند که مشهورترین آنها، هیروتوشی هوندا، موسس شرکت Mugen است.
نقل قولهای مشهور سویچیرو هوندا
موفقیت یعنی یک درصد از کار شما که نتیجهی ۹۹ درصد دیگر یعنی شکستها است.
اگر فقط افرادی که دوست دارید را استخدام کنید، هیچگاه پیشرفت نمیکنید. اکثر اوقات، افراد خارقالعاده در میان آنهایی هستند که دوستشان ندارید.
لذت بردن از کار، حیاتی است. اگر کار شما نمود عینی ایدههای خودتان باشد، حتما از آن لذت میبرید.
افراد باید برای خودشان کار کنند. کارمندان شما خودشان را برای شرکت فدا نمیکنند. آنها به سر کار میآیند تا در نهایت خودشان لذت ببرند.
هیچ شرکتی با افراد و مدیرانش شناخته نمیشود. این محصولات هستند که شرکت شما را معرفی میکنند.
آنچه که از شکستها میآموزیم بسیار باارزش است. شکستها ما را قویتر میکنند.
منبع:
www.zoomit.ir
سویچیرا هوندا (Soichiro Honda) در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۰۶ در روستایی از توابع هاماماتسو از توابع شهر شیزوکا ژاپن به دنیا آمد. او موسس شرکت بزرگ هوندا موتور، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان موتورسیکلت و خودرو در ژاپن بود. شرکت هوندا از سال ۱۹۴۸ به تولید موتورسیکلت پرداخت. سویچیرو، شرکت خود را به سازمانی بینالمللی با ارزش میلیارد دلاری تبدیل کرد که بهترین و پرفروشترین موتورسیکلتهای جهان را تولید میکند. به خاطر علم مهندسی قوی و هنر مدیریت هوندا، شرکت او توانست رقیبان بزرگی همچون Triumph در انگلستان و Harley-Davidson در آمریکا را در بازار کشورهای خودشان شکست دهد. شرکت هوندا موتور از سال ۱۹۶۳ تولید اتومبیل را نیز در دستور کار خود قرار داد و در دههی ۱۹۸۰ به سومین تولیدکنندهی بزرگ خودرو در ژاپن تبدیل شد.
سویچیرو هوندا به ریسکپذیری و سبک خاص مدیریتی مشهور است. سبک مدیریتی او تمرکز بالایی بر ابتکار عمل شخصی کارمندان و ارتباط نزدیک مدیران با کارمندان و کارگران داشت. هوندا تا سال ۱۹۷۳ به عنوان مدیر اصلی هوندا موتور فعالیت کرد و سپس بازنشسته شد. از آن سال تا سال ۱۹۸۳، باز هم وظایف مدیریتی جزئی بر عهدهی سویچیرو بود تا این که در سال ۱۹۸۳ او تنها به عنوان مشاور ارشد در هوندا فعالیت میکرد. مجلهی People در سال ۱۹۸۰ او را در میان ۲۵ فرد جذاب سال انتخاب کرده و لقب هنری فورد ژاپن را به او داد.
روستایی که سویچیرو در آن متولد شد، کومیو (Komyo) نام داشت و امروزه با نام شهر تنریو (Tenryu) شناخته میشود. او بزرگترین فرزند خانواده بود. پدر او گیهی هوندا (Gihei Honda) یک آهنگر حرفهای بود و مادرش میکا (Mika) در کارگاه بافندگی کار میکرد. گیهی هوندا آهنگری بود که کارهای متنوع زیادی انجام میداد. او برخی اوقات دندانپزشک محلی نیز بود. پس از مدتی تجارت اصلی گیهی، به تعمیر و فروش دوچرخه تبدیل شد.
در سالهایی که گیهی هوندا فروشگاه دوچرخهی خود را تاسیس کرد، استقبال از این وسایل نقلیه در ژاپن زیاد شده بود. او که مهارت بالایی در آهنگری و تعمیرات داشت، همیشه سفارشاتی برای تعمیر دوچرخههای مردم دریافت میکرد. پس از مدتی گیهی متوجه پتانسیل بالای این کسب و کار شد و تصمیم گرفت دوچرخههای دست دوم را خریداری کرده، تعمیر کند و آنها را به قیمتی مناسب بفروشد. این فعالیت هوشمندانه باعث شد فروشگاه آنها به بهترین فروشگاه دوچرخهی محلی تبدیل شود.
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۱۳ به مدرسهی ابتدایی رفت. او دانشآموز درسخوانی نبود اما همواره کنجکاوی و تلاش برای پیدا کردن راهحلهای جدیدی در رفتار او دیده میشد. او در سالهای تحصیل یک بار تلاشی برای جعل مهر و امضای خانوادهها انجام داد و این کار را برای همکلاسیهای خود نیز انجام میداد. پس از آن که معلمان مدرسه متوجه کار او شدند، پدرش سویچیرو را یک روز تمام تنبیه کرد. سویچیروی ۸ ساله برای اولین بار در سال ۱۹۱۴ یک اتومبیل را مشاهده کرد. او همیشه از این لحظه به عنوان نقطهی عطف زندگیاش یاد کرده است. وقتی هوندا اتومبیل در حال حرکت را در جاده میبینید، بدون دلیل و تنها از روی کنجکاوی به دنبال آن میدود. حرکت اتومبیل بدون نیاز به نیروی محرکه مانند اسب و تنها با نیروی خودش، او را شگفتزده کرده بود. سویچیرو با تمام وجود به دنیال اتومبیل دوید تا این که آن را در مسیر جاده گم کرد. او در صحبتهایش از لحظهای یاد میکند که لکهی روغن چکیده شده از خودرو روی زمین را مانند فردی که در بیابان آب پیدا کرده، بوییده است.
روحیهی ماجراجویی، توسعهی فناوریهای جدید و تلاش برای کشف ناشناختهها، ریشه در کودکی سویچیرو داشت. خانوادهی آنها فقیر بود اما پدرش، فرزندان خود را با عشق برای کار زیاد و سر و کله زدن با قطعات مکانیکی بزرگ کرد. سویچیرو خیلی زود کار با ابزارها را از پدرش یاد گرفت. یکی از علایق بچگی او شنیدن صدای موتور کوچک آسیاب برنج بود. لقب او در مدرسه، «دماغ سیاه» بود چرا که سویچیرو همیشه در حال کمک به پدرش در آهنگری و فروشگاه دوچرخه بود و دستان و بدنش همیشه از کار کثیف بود.
هوندا پس از ۸ سال تحصیل، یک آگهی استخدام برای شرکتی در توکیو مشاهده کرد که نظر او را به خودش جلب کرد. او که تحصیلات عالیه نداشت تنها به خاطر علاقهی فراوان به کارهای مکانیکی و فنی، به پایتخت ژاپن رفت و در ۱۵ سالگی بهعنوان جوانترین کارمند شرکت Art Shokai، تولیدکننده و تعمیرکنندهی اتومبیل و موتورسیکلت استخدام شد.
سویچیرو هوندا در سالهای ابتدایی وظایف خدماتی سادهای مانند نظافت و پذیرایی برعهده داشت. پس از مدتی، یوزو ساکاکیبارا (Yuzo Sakakibara) صاحب کارخانه که متوجه علاقهی شدید و توانایی یادگیری بالای هوندا شده بود، تعمیرات مکانیکی را به او یاد داد. علاوه بر آن، یوزو مهارتهای ارتباط با مشتری و حفظ دیسیپلین تخصصی را نیز به سویچیرو آموزش داد. در آن زمان، خرید اتومبیل تنها محدود به طبقهی مرفه جامعه بود و بیشتر خودروهای بازار ژاپن نیز ساخت کشورهای خارجی بودند.
شرکت شوکای به تولید خودروهای مسابقهای نیز مشغول بود. آنها در سال ۱۹۲۳ شروع به ساخت اولین خودروهای خود کردند. اولین مدل آنها که آرت دایملر نام داشت، از یک موتور دست دوم دایملر استفاده میکرد. خودروی بعدی آنها که بسیار مشهور شد، Curtiss نام داشت. این خودرو از ترکیب موتور هواپیمای Curtiss و شاسی آمریکایی Mitchell ساخته شده بود. شرکت در پروژهی ساخت این خودرو، تجربیات بسیار مفیدی را در اختیار هوندا گذاشت. خودروی آنها در ۲ نوامبر سال ۱۹۲۴ برندهی مسابقهی اتومبیلرانی شد.
مشتریهای کارخانهی شوکای خودروهای مختلفی از کارخانههای معتبر مرسدس، لینکلن و دایملر را برای تعمیر به آنها میسپردند و همین امر، باعث افزایش مهارتهای سویچیرو شد. او در سن ۲۰ سالگی برای اعزام به خدمت سربازی فراخوانده شد اما به خاطر کوررنگی از رفتن به خدمت معاف شد.
هوندا در ۲۵ آوریل سال ۱۹۲۸، شعبهای از شرکت آرت شوکای را در شهر هاماتسو تاسیس کرد. او تنها شاگرد ساکاکیبارا بود که توانست کسب و کاری مستقل تاسیس کند. هوندا هیچگاه به دنبال فتح بازارهای داخلی نبود. او اعتقاد داشت اگر بتواند بازارهای جهانی را تصاحب کند، بهتبع آنها در ژاپن نیز موفق خواهد بود. شعبهی هاماماتسوی شرکت آرت شوکای تحت رهبری هوندا بهسرعت پیشرفت کرد و توانست ۳۰ کارمند استخدام کند. آنها کامیونهای کمپرس تولید میکردند و در کنار آن، به بهینهسازی اتوبوسها برای حمل مسافران بیشتر مشغول بودند.
در سال ۱۹۳۶، هوندا که از شغل تعمیرات ماشینآلات خسته شده بود، تصمیم گرفت تا کسب و کاری جدید تاسیس کند. او شرکت Tokai Seiki Heavy Industry را به همراه Shichiro Kato تاسیس کرد. آنها پروژهای جدید به نام مرکز تحقیقات رینگ پیستون شروع کردند. هوندا روزها در کارخانهی قدیمی وشبها به طراحی و تولید رینگ پیستون مشغول بود. هوندا پس از شکستهای متعدد در این پروژه تصمیم گرفت تا اطلاعات آکادمیک خود در علم مواد را افزایش دهد. به همین دلیل او در موسسهی آموزشهای صنعتی هاماتسو ثبت نام کرد. پس از ۲ سال تحصیل، او آموزشهای فنی لازم را دیده بود. در همین زمان هوندا تصمیم گرفت که نمایندگی آرت شوکای را به شاگردان خود اهدا کرده و خود به عنوان مدیر اصلی توکای سیکی فعالیت کند.
شرکت توکای سیکی به تولید رینگ پیستون مشغول شد؛ اما باز هم موفقیت زیادی کسب نکرد. آنها قراردادی با شرکت تویوتا امضا کردند؛ اما از میان ۵۰ نمونهای که برای این شرکت ارسال کردند، تنها ۳ نمونه توانست استانداردهای کنترل کیفیت این شرکت را با موفقیت پشت سر بگذارد. پس از ۲ سال تحقیق و مطالعهی بیشتر، شرکت تولید پیستون توکای سیکی به موفقیت رسید و به عنوان تولیدکنندهی بزرگ قطعات برای شرکتهای تویوتا و هواپیماسازی ناکاجیما انتخاب شد.
در سال ۱۹۴۱، ژاپن وارد جنگ شد و شرکت توکای سیکی تحت کنترل وزارت دفاع و مهمات این کشور درآمد. در سال ۱۹۴۲، تویوتا ۴۵ درصد از سهام شرکت را خرید و هوندا را از مقام مدیریت به سطحی پایینتر تنزل داد. با شدت گرفتن حملات هوایی به ژاپن، خطرات جدی صنایع این کشور را تهدید میکردند. شهر هاماماتسو نیز زیر آتش حملات هوایی قرار گرفت و کارخانهی توکای در این شهر نابود شد. در ۱۳ ژانویهی سال ۱۹۴۵ نیز حادثهی طبیعی زلزله، خسارتهای زیادی به این شرکت وارد کرد و کارخانهی آنها در ایواتا نیز از بین رفت.
تاسیس شرکت هوندا (Honda Motor Co)
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۴۵ تمام سهام توکای سیکی را به تویوتا فروخت و مرکز تحقیقات فنی هوندا را تاسیس کرد. ۳ سال بعد و در سال ۱۹۴۸، این شرکت به Honda Motor تغییر نام داد. سویچیرو در شرکت جدید تمام تمرکز و انژی خود را روی مهندسی گذاشته بود تا از تمام تجربیات سخت گذشته و تلاشهای متعدد برای ساخت رینگ پیستون، برای تولید محصولات جدید استفاده کند.
هوندا در سال ۱۹۴۸ با تاکئو فوجیساوا (Takeo Fujisawa) دیدار کرد. آنها در این دیدار به علایق مشترکشان در صنعت پی بردند و تصمیم گرفتند با بکدیگر همکاری کنند. فوجیساوا در شرکت جدید سرمایهگذاری کرده و بخشهای مالی و تبلیغات را بر عهده گرفت. از آنجایی که هر ۲ موسس شرکت هوندا افرادی ریسکپذیر بودند، این شرکت در سالهای ابتدایی بارها تا مرز ورشکستگی پیش رفت. اولین محصول این همکاری، یک موتورسیکلت ۹۸ سیسی با موتور ۲ مرحلهای بود. نام این موتورسیکلت Dream گذاشته شد. ۲ سال بعد، نسخهای دیگر از این موتورسیکلت با موتور ۴ مرحلهای تولید شد.
در سال ۱۹۵۸، اولین مدل از تولیدات شرکت هوندا با نام Super Cub وارد ایالات متحدهی آمریکا شد. در این زمان شرکت هوندا بزرگترین تولیدکنندهی موتورسیکلت در ژاپن بود که با پشت سر گذاشتن ۵۰ رقیب ژاپنی و ۲۰۰ رقیب خارجی به این رتبه رسیده بود.
شرکت هوندا که با سرعت زیادی در حال رشد بود، نیاز به روشهای مدیریتی جدید داشت. پیشرفتهایی که در این سالها در هوندا انجام گرفت، بهنوعی مدیریت در تمام شرکتها را دگرگون کرد. دپارتمانهای هوندا به طور مستقل تعریف میشدند و هرکدام برای توسعههای فنی و علمی خود مسئولیت مجزا داشتند. مرکز تحقیقات هوندا مدیریتی کاملا مستقل و خارج از هرم مدیریتی هوندا داشت. ترفیع طراحان در این شرکت به موقعیتهای خالی بستگی نداشت؛ بلکه آنها تنها با پیشرفتهای شخصی میتوانستند ترفیع بگیرند. سویچیرو هیچگاه به سلسله مراتب اعتقاد نداشت. او معتقد بود وقتی فشار و نیروی مستقیم از کارمندان برداشته شود، آنها بهتر کار میکنند. سیستمی که هوندا طراحی کرده بود، برای تربیت افراد نخبه عالی بود و افرادی را آماده میکرد که زود یا دیر به مدیران کارخانه تبدیل میشدند.
در ژانویهی سال ۱۹۵۶، شرکت هوندا شالودهی دستورات و ساختارهای مدیریتی خود را با نام «اصول شرکتی» اعلام کرد. این اصول در ۴ بخش خلاصه میشوند: ساخت بازارهای جدید، همکاری تمام کارمندان در امر مدیریت، بینالمللی کردن تولیدات و حل کردن مشکلات فنی بدون توجه به گذشته، رسم و رسوم و دیدگاههای رایج.
سرعت رشد شرکت هوندا به قدری بود که آنها در سال ۱۹۶۱ به آمار تولید ۱۰۰ هزار دستگاه موتورسیکلت رسیدند و در سال ۱۹۶۸ این آمار را به یک میلیون دستگاه در سال افزایش دادند. در میانهی دههی ۸۰، حدود ۶۰ درصد از بازار جهانی در دستان هوندا بود. در دههی ۱۹۹۰، تولید شرکت هوندا به ۳ میلیون دستگاه موتورسیکلت در سال رسید.
پس از این که شرکت هوندا به رتبهی اول تولید موتورسیکلت در جهان رسید، سویچیرو تصمیم گرفت که به رویای کودکی خود یعنی تولید اتومبیل بپردازد. هوندا در این صنعت نیز نوآوریهای خاص خود را داشت و توانست سیستم اگزوزی با پایینترین نرخ تولید آلودگی در آن زمان تولید کند. او این سیستم را در اولین خودروی خود یعنی Honda Civic پیاده کرد که در سال ۱۹۷۵ به بازار عرضه شد. اولین خودروی هوندا با استقبال بالایی در بازارها روبرو شد.
در ابتدای دههی ۱۹۸۰، هوندا به سومین تولیدکنندهی خودرو در ژاپن تبدیل شد. تا پایان این دهه، این شرکت به مقام سوم بزرگترین تولیدکنندگان خودرو در جهان رسید.
هوندا تجارت خود را به آمریکا نیز گسترش داد. او یک کارخانهی تولیدی در مارسویل اوهایو تاسیس کرد. این کارخانه برای تولید خودروهایی با استاندارد ژاپنی تاسیس شد و محصول اصلی آن یعنی Honda Accord در پایان دههی ۸۰ به پرفروشترین خودروی آمریکا تبدیل شد. این پیشرفتها باعث شد که سویچیرو هوندا به عنوان اولین رهبر ژاپنی صنعت خودرو در تالار مشاهیر صنعت اتومبیل آمریکا حاضر شود.
هوندا در تمام مدت مدیریت و مهندسی خود به استراتژی «سعی و خطا» اعتقاد داشت و معتقد بود کارمندان نیز باید اهدافی بزرگ برای خود تعیین کنند تا در کنار پیشرفت شرکت، خودشان نیز پیشرفت کنند. از دیدگاه او، خصوصیت بزرگ یک تاجر، ریسکپذیری بود. او همهچیز را برای رسیدن به موفقیت در معرض ریسک قرار میداد.
سویچیرو هوندا همواره با خصوصیات رفتاری عجیب شناخته میشود. او مدیری مهربان اما در عین حال سختگیر بود. کارمندان او را با نام صاعقه میشناختند که با وجود پذیرا یودن شکست آنها، فشار زیادی برای رسیدن به موفقیت اعمال میکرد. او تاجری سرکش بود که با سیاستهای کلی ژاپن مخالفت میکرد و به همین دلیل هیچگاه محبوب تاجران و فعالان بزرگ ژاپنی نبود. در سالهایی که تصمیم کلی صنعت ژاپن به کاهش تولید و افزایش قیمت بود، او تولید را افزایش و قیمتها را کاهش داد و در این راه موفق نیز بود.
این تاجر سرکش در تمام مدت فعالیت و زندگی، با رسوم گذشته مبارزه کرد. به عنوان مثال اون در بسیاری از مواقع از استخدام افراد با تحصیلات عالی خودداری میکرد. سویچیرو اعتقاد داشت آنها تفکرات متعصبانه دارند و نمیتوانند برای پیشرفت برنامهریزی کنند. هوندا بارها در صحبتهای خود به شکستهای گذشته در مسیر کاری اعتراف کرده است:
وقتی به گذشتهی خود نگاه میکنم، میبینم که چیزی به جز اشتباه کردن انجام ندادهام. اما من به دستاوردهای خود افتخار میکنم. اگرچه اشتباهات و شکستهای متعددی داشتهام، اما هیچکدام از آنها دلیل مشترکی نداشتند.
سویچیرو به مدت ۶۵ سال در شرکت خود کار کرد و تمام خودروهای جدید را آزمایش کرد. او هیجگاه آشنایان و نزدیکان خود را به مقام مدیریت نرساند. هوندا در جایی گفته بود: «هرچقدر هم موسس یک شرکت خوب باشد، تضمینی نخواهد بود که پسرش مدیر مناسبی برای شرکت باشد. مدیریت باید به دست کسانی باشد که خصوصیات ویژهی رهبری را داشته باشند.»
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۷۳ از مدیریت شرکت بازنشسته شد. اما او هنوز انرژی زیادی داشت و نمیتوانست خانهنشین شود. به همین دلیل هوندا به سمت معاونت اتاق بازرگانی توکیو و سازمان صنعت اتومبیلرانی ژاپن منصوب شد. او در این مدت ۲ سازمان مردمنهاد را در زمینهی امنیت و محیط زیست تاسیس کرد.
این تاجر افسانهای در ۵ آگوست سال ۱۹۹۱ از دنیا رفت. او در دوران زندگی خود به موفقیتها و افتخارات متعددی دست یافت. او ۴۷۰ اختراع و ۱۵۰ پتنت ثبت شده دارد. دکترای افتخاری دانشگاه فنی میشیگان و دانشگاه ایالتی اوهایو از افتخارات دیگر او هستند. هوندا به بالاترین درجهی افتخاری در کشورش یعنی روبان آبی ژاپن نیز دست یافته است. او تجارتی با ۳۲۰۰ دلار شروع کرد و شرکتی بزرگ ساخت که به درآمدی بیش از ۳۰ میلیارد دلار رسیده است.
سویچیرو هوندا در سال ۱۹۳۵ با ساچی هوندا ازدواج کرد. همسر او به عنوان حسابدار در شرکت مشغول به کار شد و در تمام سفرهای کاری با او همراه بود. ثمرهی ازدواج آنها ۲ پسر و ۲ دختر بودند که مشهورترین آنها، هیروتوشی هوندا، موسس شرکت Mugen است.
نقل قولهای مشهور سویچیرو هوندا
موفقیت یعنی یک درصد از کار شما که نتیجهی ۹۹ درصد دیگر یعنی شکستها است.
اگر فقط افرادی که دوست دارید را استخدام کنید، هیچگاه پیشرفت نمیکنید. اکثر اوقات، افراد خارقالعاده در میان آنهایی هستند که دوستشان ندارید.
لذت بردن از کار، حیاتی است. اگر کار شما نمود عینی ایدههای خودتان باشد، حتما از آن لذت میبرید.
افراد باید برای خودشان کار کنند. کارمندان شما خودشان را برای شرکت فدا نمیکنند. آنها به سر کار میآیند تا در نهایت خودشان لذت ببرند.
هیچ شرکتی با افراد و مدیرانش شناخته نمیشود. این محصولات هستند که شرکت شما را معرفی میکنند.
آنچه که از شکستها میآموزیم بسیار باارزش است. شکستها ما را قویتر میکنند.
منبع:
www.zoomit.ir