يکشنبه، 4 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ادوارد آلبی

ادوارد آلبی
ادوارد فرانکلین آلبی (به انگلیسی: Edward Albee) (زاده ۱۲ مارس ۱۹۲۸-درگذشته ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۶) نمایشنامه نویس شهیر آمریکایی و برنده ۳ جایزه پولیتزر بود. وی را که بیشتر به خاطر نگارش چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟، داستان باغ وحش و رویای آمریکایی معروف است، وجدان بیدار آمریکا می‌نامیدند. کارهای اولیه او به شکلی گونهٔ آمریکایی تئاتر پوچی و تأثیر پذیرفته از افرادی چون ژان ژنه، ساموئل بکت و اوژن یونسکو بود اما در واقع نمایش‌های وی نقد جامعه آمریکا می‌باشند. نمایشنامه معروف چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ سوای اهمیتش در عرصه نمایش و سینما، به عنوان یک متن مرجع در دروس روانشناسی و علوم ارتباطات دانشگاه‌های جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.
 
ادوارد فرانکلین آلبی در تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۲۸ به دنیا آمد. دو هفته پس از تولد این کودک که ادوارد نام داشت را مدیر ثروتمند تئاتری در نیویورک به نام رید آلبی و همسرش فرانسیس به فرزندخواندگی قبول کردند و نام کوچک دوم فرانکلین را بر وی نهادند. پدر واقعی ادوارد مادرش را ترک کرده بود و مادرش لوئیس هاروی او را به خانواده آلبی سپرد. به این ترتیب ادوارد فرانکلین در ناز و نعمت بزرگ شد و در بهترین مدارس تحصیل کرد. ادوارد در شش سالگی دریافت که آلبی‌ها پدر و مادر واقعی او نیستند و او به فرزندخواندگی پذیرفته شده است. رابطه ادوارد با پدر و مادر خوانده‌اش چندان گرم و صمیمانه نبود، مادرش سلطه‌گر و از لحاظ احساسی سرد بود و پدر خود را درگیر تربیت ادوارد نمی‌کرد. صمیمانه‌ترین رابطه‌هایش در آن سال‌ها را با پرستارش آنیتا و مادربزرگش داشت. ادوارد آلبی گفته که او در ابتدا در برابر خانواده و رفتار متعصبانه و افاده‌ای آنها شورش کرد اما بعدها رفتار آنها را در قالب شخصیت‌های نمایش‌نامه‌هایش به هجو کشید. وی اگر چه در مدارس خصوصی و معتبری ثبت‌نام می‌شد اما سه بار از این مدارس در نیویورک، نیوجرسی و پنسیلوانیا اخراج شد. با این حال او علاقه خود را در نوشتن شعر و داستان پیدا کرد و در دوره نوجوانی برخی از نوشته‌هایش در مجله ادبی مدرسه چاپ شد. پس از فارغ‌التحصیلی به کالج ترینیتی در کانکتیکت رفت و در آنجا در چندین تئاتر بازی کرد و متن‌هایش را در مجله‌ای ادبی به چاپ سپرد اما دیری نپایید که به علت عدم حضور در کلاس از کالج اخراج شد. در همان سال بود که پس از دعوایی که با پدر و مادرش داشت خانه را ترک کرد.
 
ترک خانه
آلبی دهه ۱۹۵۰ را در دهکده گرینویچ سپری کرد و در آنجا به کارهای سطح پایینی چون دستفروشی و پادویی پرداخت و ۱۰ سال زندگی با مشقت را تجربه کرد. در آنجا با ویلیام فلانگن منتقد موسیقی هرالد تریبون آشنا شد و این آشنایی رابطه عمیق عاطفی بین آنها به وجود آورد. فلانگن علاوه بر نقشی که به عنوان یار برای ادوارد جوان داشت به نوعی راهنما و مرشد او نیز به شمار می‌رفت. گرینویچ که در آن سال‌ها شباهت‌هایی با پاریس دهه ۱۹۲۰ داشت، مدام میزبان افراد و رویدادهای متعدد هنری بود. در همین ایام بود که آلبی توانست یوجین اونیل و تی اس الیوت را ملاقات کند. آلبی که به شدت علاقه‌مند بود نویسنده شود در طول یک حدود یک دهه، ۹ نمایشنامه چندین داستان و بیش از ۱۰۰ شعر نوشت اما هیچ‌یک آنها توفیق چاپ نیافت.
در آن سالها بود که با تورنتون وایلدر آشنا شد. وی که خود از نمایشنامه نویسان مشهور آن دوران بود، آلبی را تشویق به نوشتن نمایشنامه کرد که نتیجه آن داستان باغ وحش (۱۹۵۸) شد و آلبی آن را به عنوان هدیه تولد ۳۰ سالگی به خودش تقدیم کرد.
 
فعالیت حرفه‌ای
موفقیت هنری و مالی داستان باغ وحش، موقعیت آلبی را به عنوان نمایشنامه‌نویس حرفه‌ای تثبیت کرد.
 
مرگ
ادوارد آلبی در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۶ و پس از دوره کوتاهی بیماری در ۸۸ سالگی درگذشت.
 
رفتار خانواده آلبی با ادوارد چندان خوب نبود و او خیلی زود تصمیم گرفت مسیری خارج از خانواده را برای رشد پیدا کند. دستفروشی و دیگر شغل‌های دست پایین تمام چیزی بود که آمریکا برای ادوارد نوجوان تدارک دیده بود و به این ترتیب تا پیش از آن‌که آلبی به صورت تصادفی با تورنتون وایلدر روبه‌رو شود، خود به مجموعه‌ای بی‌نظیر از ضعف‌ها و تخریب‌گری‌های زیست روزمره آمریکایی برخورده بود.
 
تورنتون وایلدر یکی از کسانی بود که به صورت جدی درباره تناقض‌ها و ابعاد تمسخرآمیز رویای آمریکایی در شهرهای کوچک آمریکا می‌نوشت و کار می‌کرد. فیلمنامه «سایه یک شک» که وایلدر آن را برای هیچکاک نوشت، تصویرگر شهری کوچک بود که در آن حجم عمده‌ای از مکالمات روزمره مردم حول مسئله جنایت و شیوه‌های قتل می‌گذرد. میل سیری‌ناپذیر به خشونت که زیر لایه ضخیمی از زندگی روزمره دفن شده است، دست‌مایه اصلی فیلمنامه وایلدر بود.
 
آلبی جوان هم برای اولین نمایشنامه‌اش «داستان باغ وحش» تقریبا مضمون مشابهی را انتخاب کرده بود. مکالمه‌ای عادی و یک‌طرفه میان دو نفر که رفته رفته به سوی خشونت بیشتر حرکت می‌کند و به پایانی فاجعه‌بار منجر می‌شود. جدا از این مضمون، سبک نوشتاری آلبی بیشتر به سمت تئاتر ابزورد یونسکو و ژنه گرایش داشت، اما به‌تدریج ترجیح داد از این گرایش تنها مشخصه طنزآمیز بودن آن را به کار وایلدر اضافه کند.
 
احتمالا مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین نمایشنامه آلبی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» است که هم در اجرای صحنه‌ای و هم در اقتباس سینمایی مایک نیکولز مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. نمایشنامه درباره یک شب از زندگی زوج آمریکایی میان‌سالی است که دو تن از همکاران مرد در دانشگاه را برای شب‌نشینی به خانه دعوت کرده‌اند، اما به‌تدریج و با سلسله دیالوگ‌هایی جنون‌آمیز صحنه را به حدی از آشفتگی و تنش می‌رسانند که اجرای آن روی صحنه عملا ناممکن به نظر می‌رسد.
 
مرد که مطابق الگوی آمریکایی مرد موفق در دانشگاهی تدریس می‌کند که ریاست آن با پدر همسرش است، احساس نارضایتی عمیقی از روابط شغلی با پدر همسرش دارد. رابطه خانوادگی میان زن و مرد نیز دستخوش بحران‌هایی جدی است. اما در صحنه آغازین نمایشنامه تمامی این تنش نهفته زیر حجم انبوهی از زرق و برق زندگی یک زوج موفق آمریکایی دفن شده است.
نمایشنامه برخلاف الگوی رایج تعادل – بحران – تنش – تعادل از همان آغاز با رشدی فزاینده در تنش پیش می‌رود و بدون آن‌که هیچ عامل خارجی در بر هم زدن تعادل موقعیت آغازین موثر باشد، تنها با دیالوگ به سمت حد غیرقابل مهاری از تنش پیش می‌رود و ناگهان فرو می‌نشیند.
 
الگوی نمایشنامه و نیز میزان خشونت آمیخته به طنز در آن، به قدری نوآورانه بود که جایزه پولیتزر، که همیشه به آلبی روی خوش نشان می‌داد (او سه بار پولیتزر را به دست آورد)، از تقدیر کردن آن سر باز زد و تنها جایزه تونی بهترین نمایشنامه در سال بعد به این اثر تعلق گرفت.
 
از نظر جنون‌آمیز بودن و جنبه طنزآمیز خشونت به‌کاررفته در اثر می‌توان آن را از اولین الگوهای نمایشنامه‌های پست مدرن امروزی، نظیر آثار مارتین مک‌دونا، دانست، اما هم‌چنان به پوچ بودن رویای آمریکایی و شکست‌خوردگی آن در سطح عملی می‌پرداخت که موضوع عام نویسندگان آن دوران آمریکا نظیر آرتور میلر، تنسی ویلیامز و حتی نیل سایمون بود.
 
ناکام ماندن روابط خانوادگی و البته تربیت فرزندان (که از زندگی واقعی خود آلبی سرچشمه می‌گرفت) زیر سایه الگوی آمریکایی یافتن شادکامی در موفقیت و ثروت مضمون بسیاری از نمایشنامه‌های آمریکایی آن دوره بود. معروف است که در جریان محاکمه آرتور میلر در دادگاه‌های ژنرال مک‌کارتی، دادستان به او گفته بود در روزگاری که همه باید از رویای آمریکایی بگویند، تو و دوستانت مدام از کابوس آمریکایی حرف می‌زنید!
 
 کابوس آمریکایی
آلبی زمانی گفته بود: «باید یک چیز را درباره دموکراسی به‌خاطر داشت. می‌توانیم هر چیزی را که دلمان می‌خواهد داشته باشیم، اما در واقعیت آخر سر چیزی را به دست می‌آوریم که سزاوار آن هستیم.» وقتی از او سوال کرده بودند، به نظر او این برای دموکراسی یک حسن است یا یک عیب، جواب داده بود: «اگر می‌دانستم جمله‌ام را طور دیگری می‌گفتم.»
 
منابع:
www.bartarinha.ir
fa.wikipedia.org

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.