گئورگی ژوکوف
گِئورگی کُنستانتینوویچ ژوکوف (زادهٔ ۱ دسامبر ۱۸۹۶ - درگذشتهٔ ۱۸ ژوئن ۱۹۷۴)، معروف به «مارشال ژوکوف»، فرمانده نظامی و سیاستمدار اتحاد جماهیر شوروی بود. بسیاری او را موفقترین فرمانده زمینیِ جنگ جهانی دوم میدانند. شهر برلین به دست او گشوده شد. نیروهای او نخست رایشتاگ را بهدست آوردند و شکست آلمان نازی را اعلام کردند. پس از آن، ژوکوف بهعنوان ژنرال پیروز در شهر مسکو رژه پیروزی رفت.
پس از جنگ، استالین او را به مأموریتهای بیارزشی که درخور او نبود فرستاد. با به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف، ژوکوف، که به او در حذف لاورنتی بریا کمک کردهبود، دوباره به ساختار قدرت بازگشت.
زندگی او در روستای استرلکوفکا در شهرستان کالوگا بهدنیا آمد. پدرش کشاورز و پینهدوزی بود که مدتی در مسکو کارگری کردهبود. مادرش، اوستینیا، زنی قوی بود که برای کمک به گذران خانواده کار میکرد. ژوکوف بعد از رسیدن به نوجوانی برای کار در کارگاه یکی از خویشاوندان دور ولی متمولِ خانواده به مسکو رفت. با شروع جنگ جهانی اول، او مانند سایر جوانان برای خدمت در ارتش تزار نیکلای دوم فراخوانده شد.
او به دلیل پیشینه فقیر خود در زمان انقلاب اکتبر به بلشویکها پیوست و پس از نجات از بیماری تیفوس از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ در جنگ داخلی شرکت نمود. ژوکف یک بار به دلیل سرکوبی شورش تامبوف در سال ۱۹۲۱ روبان سرخ دریافت نمود. در سال ۱۹۲۳ ژوکف فرمانده هنگ شد و در سال ۱۹۳۰ فرمانده تیپ گردید. او فردی باهوش و معتقد به دیسیپلین و بسیار سخت گیر و مقرراتی بود. او معتقد به استفاده از سختافزار زرهی در جنگ بود. وی در سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۹ از تصفیههای خونین استالین جان به در برد.
در سال ۱۹۳۸ ارتش مغولی شوروی را ایجاد کرد و در مرز مغولستان و ایالت منچوکوی چین که تحت تصرف ژاپن بود با ارتش چینی ژاپن به نام ارتش کوانتونگ به شکلی غیررسمی به جنگ مشغول شد. با این عمل او ارتش ژاپن نیروئی به استعداد ۸۰ هزار نفر و ۱۸۰ تانک و ۴۵۰ هواپیما به نیروی خود افزود. ژوکف درخواست نیروی کمکی نمود و در ۱۵ اوت ۱۹۳۹ در حالی که جنگ در اروپا شعله کشیده بود در نبرد خالخین گل به نقاط ضعف ارتش ژاپن حمله کرد و در ظرف مدت کوتاهی موفق به شکست ارتش ژاپن شد.
به دلیل همزمانی این رویداد با جنگ دوم و تحتالشعاع قرار گرفتن آن، این رویداد هرگز مورد توجه قرار نگرفت اما ژوکف نشان اتحاد شوروی را دریافت نمود و در سال ۱۹۴۰ به مقام ژنرالی رسید اما با مخالفت استالین با وی او از مقام فرماندهی ستاد ارتش سرخ برکنار شد و جایش را به مارشال شاپوشنیکف داد. درژوئن سال ۱۹۴۱ وقتی آلمان نازی به روسیه حمله کرد ژوکف اولین فرماندهی بود که با صدور فرمان موسوم به نقشه شماره ۳ کمیسر دفاع خلق دستور حمله متقابل به ارتش آلمان و نابودی دشمن را صادر نمود درحالی که دیگر فرماندهان شوروی در وضعیتی انفعالی قرار داشتند. او دستور پیشروی بسوی شوالکی و تصرف آن را صادر نمود هر چند این عملیات با ناکامی مواجه شد.
در ۲۹ ژوئیه ۱۹۴۱ او به دلیل ارائه طرحی مبنی بر تخلیه اکرائین به دلیل غیرقابل دفاع بودن آن و مخالفت با استالین که خواهان دفاع از آن بود از فرماندهی بطور موقت برکنار شد. اما با حمله آلمان به مسکو او جایگزین تیموشنکو گردید و فرماندهی ارتش مرکز را برای دفاع از مسکو به عهده گرفت. او با انتقال ارتش آسیائی شوروی به جبهه مسکو موفق شد حمله ارتش آلمان به مسکو را دفع نماید و آنها را شکست دهد.
او در سال ۱۹۴۲ به استالینگراد فرستاده شد و موفق شد ارتش ششم آلمان را در آنجا محاصره و سپس به تسلیم وادار نماید. در سال ۱۹۴۳ او موفق به ایجاد رخنه در خط محاصره لنینگراد شد که از این رخنه به این شهر کمکهای غذائی ارسال میشد. ژوکف در سال ۱۹۴۳ در نبرد کورسک موفق شد آخرین حمله آلمان نازی در شرق را درهم بکوبد و توان تهاجمی آن کشور را نابود نماید.
ژوکف در سال ۱۹۴۴ فرماندهی عملیات بزرگ باگریشن را برعهده گرفت که نتیجه آن آزادسازی بلاروس و شرق لهستان از اشغال آلمان نازی بود. در سال ۱۹۴۵ او ارتش سرخ شوروی را در فتح برلین پایتخت آلمان فرماندهی نمود و در جلسه امضاء پیمان تسلیم و پایان جنگ به نمایندگی از شوروی حضور داشت.
پس از پایان جنگ او فرماندهی ارتش سرخ در اروپای اشغالی را بر عهده داشت ولی مغضوب استالین گردید و به فرماندهی یک بخش کوچک گمارده شد. با مرگ استالین او ریاست دادگاه بریا رئیس پلیس مخفی استالین را برعهده گرفت و بریا در این دادگاه به مرگ محکوم گردید. در دوره خروشچف او فرماندهی عملیات حمله به پراگ که در جریان آن شورش مردم مجارستان ضد رژیم کمونیستی توسط ارتش سرخ با بیرحمی سرکوب گردید و با نام بهار پراگ موسوم شد را برعهده داشت.
وی در دوره خروشچف ابتدا به کمیته مرکزی حزب کمونیست پیوست اما با ادعای خروشچف مبنی بر اینکه قصد داشتهاست ضد او کودتا نماید او را برکنار نمود. پس از خروشچف، برژنف او را دوباره به قدرت برگرداند اما نقش کوچکی به وی داد. ژوکف در سال ۱۹۷۴ در مسکو درگذشت.
منابع:
http://lahzehnama.ir/fa/news
شوروی در جنگ دوم جهانی ،خاطرات مارشال ژوکوف، ترجمهٔ ابوالقاسم گلستانی، تهران: انتشارات فکر روز، چاپ اول، ۱۳۷۷
پس از جنگ، استالین او را به مأموریتهای بیارزشی که درخور او نبود فرستاد. با به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف، ژوکوف، که به او در حذف لاورنتی بریا کمک کردهبود، دوباره به ساختار قدرت بازگشت.
زندگی او در روستای استرلکوفکا در شهرستان کالوگا بهدنیا آمد. پدرش کشاورز و پینهدوزی بود که مدتی در مسکو کارگری کردهبود. مادرش، اوستینیا، زنی قوی بود که برای کمک به گذران خانواده کار میکرد. ژوکوف بعد از رسیدن به نوجوانی برای کار در کارگاه یکی از خویشاوندان دور ولی متمولِ خانواده به مسکو رفت. با شروع جنگ جهانی اول، او مانند سایر جوانان برای خدمت در ارتش تزار نیکلای دوم فراخوانده شد.
او به دلیل پیشینه فقیر خود در زمان انقلاب اکتبر به بلشویکها پیوست و پس از نجات از بیماری تیفوس از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ در جنگ داخلی شرکت نمود. ژوکف یک بار به دلیل سرکوبی شورش تامبوف در سال ۱۹۲۱ روبان سرخ دریافت نمود. در سال ۱۹۲۳ ژوکف فرمانده هنگ شد و در سال ۱۹۳۰ فرمانده تیپ گردید. او فردی باهوش و معتقد به دیسیپلین و بسیار سخت گیر و مقرراتی بود. او معتقد به استفاده از سختافزار زرهی در جنگ بود. وی در سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۹ از تصفیههای خونین استالین جان به در برد.
در سال ۱۹۳۸ ارتش مغولی شوروی را ایجاد کرد و در مرز مغولستان و ایالت منچوکوی چین که تحت تصرف ژاپن بود با ارتش چینی ژاپن به نام ارتش کوانتونگ به شکلی غیررسمی به جنگ مشغول شد. با این عمل او ارتش ژاپن نیروئی به استعداد ۸۰ هزار نفر و ۱۸۰ تانک و ۴۵۰ هواپیما به نیروی خود افزود. ژوکف درخواست نیروی کمکی نمود و در ۱۵ اوت ۱۹۳۹ در حالی که جنگ در اروپا شعله کشیده بود در نبرد خالخین گل به نقاط ضعف ارتش ژاپن حمله کرد و در ظرف مدت کوتاهی موفق به شکست ارتش ژاپن شد.
به دلیل همزمانی این رویداد با جنگ دوم و تحتالشعاع قرار گرفتن آن، این رویداد هرگز مورد توجه قرار نگرفت اما ژوکف نشان اتحاد شوروی را دریافت نمود و در سال ۱۹۴۰ به مقام ژنرالی رسید اما با مخالفت استالین با وی او از مقام فرماندهی ستاد ارتش سرخ برکنار شد و جایش را به مارشال شاپوشنیکف داد. درژوئن سال ۱۹۴۱ وقتی آلمان نازی به روسیه حمله کرد ژوکف اولین فرماندهی بود که با صدور فرمان موسوم به نقشه شماره ۳ کمیسر دفاع خلق دستور حمله متقابل به ارتش آلمان و نابودی دشمن را صادر نمود درحالی که دیگر فرماندهان شوروی در وضعیتی انفعالی قرار داشتند. او دستور پیشروی بسوی شوالکی و تصرف آن را صادر نمود هر چند این عملیات با ناکامی مواجه شد.
در ۲۹ ژوئیه ۱۹۴۱ او به دلیل ارائه طرحی مبنی بر تخلیه اکرائین به دلیل غیرقابل دفاع بودن آن و مخالفت با استالین که خواهان دفاع از آن بود از فرماندهی بطور موقت برکنار شد. اما با حمله آلمان به مسکو او جایگزین تیموشنکو گردید و فرماندهی ارتش مرکز را برای دفاع از مسکو به عهده گرفت. او با انتقال ارتش آسیائی شوروی به جبهه مسکو موفق شد حمله ارتش آلمان به مسکو را دفع نماید و آنها را شکست دهد.
او در سال ۱۹۴۲ به استالینگراد فرستاده شد و موفق شد ارتش ششم آلمان را در آنجا محاصره و سپس به تسلیم وادار نماید. در سال ۱۹۴۳ او موفق به ایجاد رخنه در خط محاصره لنینگراد شد که از این رخنه به این شهر کمکهای غذائی ارسال میشد. ژوکف در سال ۱۹۴۳ در نبرد کورسک موفق شد آخرین حمله آلمان نازی در شرق را درهم بکوبد و توان تهاجمی آن کشور را نابود نماید.
ژوکف در سال ۱۹۴۴ فرماندهی عملیات بزرگ باگریشن را برعهده گرفت که نتیجه آن آزادسازی بلاروس و شرق لهستان از اشغال آلمان نازی بود. در سال ۱۹۴۵ او ارتش سرخ شوروی را در فتح برلین پایتخت آلمان فرماندهی نمود و در جلسه امضاء پیمان تسلیم و پایان جنگ به نمایندگی از شوروی حضور داشت.
پس از پایان جنگ او فرماندهی ارتش سرخ در اروپای اشغالی را بر عهده داشت ولی مغضوب استالین گردید و به فرماندهی یک بخش کوچک گمارده شد. با مرگ استالین او ریاست دادگاه بریا رئیس پلیس مخفی استالین را برعهده گرفت و بریا در این دادگاه به مرگ محکوم گردید. در دوره خروشچف او فرماندهی عملیات حمله به پراگ که در جریان آن شورش مردم مجارستان ضد رژیم کمونیستی توسط ارتش سرخ با بیرحمی سرکوب گردید و با نام بهار پراگ موسوم شد را برعهده داشت.
وی در دوره خروشچف ابتدا به کمیته مرکزی حزب کمونیست پیوست اما با ادعای خروشچف مبنی بر اینکه قصد داشتهاست ضد او کودتا نماید او را برکنار نمود. پس از خروشچف، برژنف او را دوباره به قدرت برگرداند اما نقش کوچکی به وی داد. ژوکف در سال ۱۹۷۴ در مسکو درگذشت.
منابع:
http://lahzehnama.ir/fa/news
شوروی در جنگ دوم جهانی ،خاطرات مارشال ژوکوف، ترجمهٔ ابوالقاسم گلستانی، تهران: انتشارات فکر روز، چاپ اول، ۱۳۷۷