کاردینال ریشلیو
آرمان ژان دو پلسی دو ریشلیو (۱۵۸۵–۱۶۴۲) یا کاردینال ریشلیو که به نام عالیجناب سرخپوش شناخته میشود، بزرگزاده، سیاستمدار و روحانی فرانسوی بود. او به عنوان یک اسقف در (۱۶۰۷) تقدیس داده شد. ریشلیو به زودی در کلیسای کاتولیک و دولت فرانسه پیشرفت کرد و در سال (۱۶۲۴)یک کاردینال شد و در سال (۱۶۲۴)نیز به عنوان صدر اعظم لویی سیزدهم و نخستین صدراعظم فرانسه انتخاب شد و تا زمان مرگش در سال (۱۶۴۲) در این مقام باقی ماند. در مقام صدارتاعظم، کاردینال ریشیلو با تأثیرگذاری در جنگ سی ساله ابزارهای لازم برای کنش مؤثر فرانسه در عرصه بینالملل را فراهم آورد و فرانسه را به ضامن آزادیهای شاهزادهنشینهای آلمانی تبدیل کرد. پس از درگذشت ریشلیو، مقام صدرات اعظمی فرانسه به شاگرد ایتالیایی وی مازارن رسید.
در مورد کارآمدی و زیرکی وی داستانها سراییده شده و در بسیاری داستانهای نقل شده از این دوره نقش منفی را برعهده دارد. او و ماری مدیچی، مادر شاه جوان در جنگی دایمی برای قدرت به سر میبردند.
در فرانسهٔ سدهٔ هفدهم میلادی بدو لقب عالیجناب سرخپوش دادهبودند. کاردینال ریشلیو یکی از شخصیتهای اصلی رمان سه تفنگدار نوشته الکساندر دوما است.
خلاصه ی رمان کاردینال ریشیلیو اثر الکساندر دوما.
آرمان ژان دو پلسی دو ریشیلیو (به فرانسوی: Armand Jean du Plessis de Richelieu)(۱۵۸۵–۱۶۴۲) یا کاردینال ریشلیو که در ایران به نام عالیجناب سرخپوش (به فرانسوی: L’Eminence rouge) شناخته میشود، بزرگزاده، سیاستمدار و روحانی فرانسوی بود. .
ریشیلیو در ۱۵۸۵ در خانواده ای اشرافی متولد شد.
او در پاریس به تحصیل پرداخت و سپس به آکادمی نظامی رفت.
پس از خروج از آنجا ، به کالج کالوی نقل مکان کرد و الهیات آموخت.
او در آوریل ۱۶۰۷ طی فرمانی به عنوان اسقف تعیین شد.
تلاش ریشیلیو همواره در طمع دست یابی به قدرت بیشتر بود ؛ بنابراین ، موفق شد با استفاده از انگیزه و استعداد خویش ، پلههای ترقی را طی کند.
او به دلیل قدرت سخنوری خود ، میان بقیه اسقفها سرآمد شد؛ لذا ، ملکه ماری مدیچی او را در نوامبر ۱۶۱۵ به دربار فرا خواند و مشاور خود کرد.
ریشیلیو در سایه اعتبار روزافزونش ، به مقام وزارت جنگ و امور خارجه رسید.
نقش او هنگامی به چشم آمد که در ۱۶۱۷ ، ملکه مادر ماری مدیچی توسط پسرش – لویی سیزدهم – تبعید شد.
ریشیلیو به مدت چند سال ارتباط خود را با هر دو طرف حفظ کرد.
مذاکرات او به لویی سیزدهم منجر به رفع تبعید ملکه مادر و بازگشت وی به دربار شد.
ملکه مادر ، شاه لویی را متقاعد کرد که ریشیلیو به دلیل استعداد خاص خود می تواند فرد مناسبی برای اتخاذ مقام نخست وزیری باشد. سرانجام کاردینال ریشیلیو در آگوست ۱۶۲۴ به فرمان شاه به عنوان نخست وزیر تعیین شد.
دوره نخست وزیری ریشیلیو از چند جهت حائز اهمیت است:
* او نفوذ پروتستانها را در نظام اداری کشور کاهش داد.
* اصلاحات مهمی در ارتش و نیروی دریایی به انجام رساند.
* شورشهای مردمی را سرکوب کرد و قدرت مطلقه شاه را افزایش داد.
* با سیاستهای بهجا و مناسب او ، اقتدار فرانسه در اروپا رو به فزونی نهاد. او در جنگ سی ساله ، ارتش فرانسه را به پیروزیهای مهمی هدایت کرد.
درگذشت کاردینال:
ریشیلیو در آغاز سال ۱۶۴۲ در بستر بیماری افتاد. او عاقبت در نوامبر همان سال درگذشت. اندکی بعد نیز شاه لویی سیزدهم در مه ۱۶۴۳ از دنیا رفت.
کاردینال ریشیلیو اعتبار فرانسه را در اروپا بالا برد.
در داخل کشور نیز با سرکوب اشرافی که مخالف شاه بودند ، سلطنت استبدادی را به پیش برد.
دستاوردهای او هنگامی مشخص شد که شاه لویی چهاردهم – پسر و جانشین لویی سیزدهم – سیاستهای ریشیلیو را ادامه داد و سلطنت مطلقه بوربونها را به نهایت اقتدار و نفوذ رسانید.
وقتی لوییِ سیزدهم، پادشاهِ فرانسه و ملکهاش، دیگر هیچ امیدی به بچهدار شدن نداشتند، کاردینال ریشلیو، نخستوزیرِ قدرتمندِ لویی، توانست ملکه را راضی کند که ولیعهدِ فرانسه را بدون کمکِ پادشاه به دنیا بیاورد…
این یکی از صدها حکایتِ عجیب و غریبی است که حول شخصیتِ پیچیدهی کاردینال ریشلیو شکل گرفته؛ حکایتی که ممکن است راست یا دروغ باشد، اما چیزی از اهمیتِ او کم نمیکند: مردی چندوجهی و سرشار از پارادوکس: مردی که حتا سعی وافری کرد تا ایران را به منطقهی نفوذِ فرانسه تبدیل کند، مردی که در کشتارِ پروتستانها درنگ نمیکرد، مردی که مایل بود مستعمراتِ فرانسه در قارهی تازه کشف شدهی آمریکا، بدون خونریزی، و در صلحِ بومیان و فرانسویها اداره شود؛ همان مردی که به خاطرِ قبایِ سرخِ کاردینالیاش، عالیجنابِ سرخپوش نامیده میشد
منبع:
fa.wikipedia.org
http://www.samenea.com
http://mohammadhashemi317.com
ar.wikipedia.org
در مورد کارآمدی و زیرکی وی داستانها سراییده شده و در بسیاری داستانهای نقل شده از این دوره نقش منفی را برعهده دارد. او و ماری مدیچی، مادر شاه جوان در جنگی دایمی برای قدرت به سر میبردند.
در فرانسهٔ سدهٔ هفدهم میلادی بدو لقب عالیجناب سرخپوش دادهبودند. کاردینال ریشلیو یکی از شخصیتهای اصلی رمان سه تفنگدار نوشته الکساندر دوما است.
خلاصه ی رمان کاردینال ریشیلیو اثر الکساندر دوما.
آرمان ژان دو پلسی دو ریشیلیو (به فرانسوی: Armand Jean du Plessis de Richelieu)(۱۵۸۵–۱۶۴۲) یا کاردینال ریشلیو که در ایران به نام عالیجناب سرخپوش (به فرانسوی: L’Eminence rouge) شناخته میشود، بزرگزاده، سیاستمدار و روحانی فرانسوی بود. .
ریشیلیو در ۱۵۸۵ در خانواده ای اشرافی متولد شد.
او در پاریس به تحصیل پرداخت و سپس به آکادمی نظامی رفت.
پس از خروج از آنجا ، به کالج کالوی نقل مکان کرد و الهیات آموخت.
او در آوریل ۱۶۰۷ طی فرمانی به عنوان اسقف تعیین شد.
تلاش ریشیلیو همواره در طمع دست یابی به قدرت بیشتر بود ؛ بنابراین ، موفق شد با استفاده از انگیزه و استعداد خویش ، پلههای ترقی را طی کند.
او به دلیل قدرت سخنوری خود ، میان بقیه اسقفها سرآمد شد؛ لذا ، ملکه ماری مدیچی او را در نوامبر ۱۶۱۵ به دربار فرا خواند و مشاور خود کرد.
ریشیلیو در سایه اعتبار روزافزونش ، به مقام وزارت جنگ و امور خارجه رسید.
نقش او هنگامی به چشم آمد که در ۱۶۱۷ ، ملکه مادر ماری مدیچی توسط پسرش – لویی سیزدهم – تبعید شد.
ریشیلیو به مدت چند سال ارتباط خود را با هر دو طرف حفظ کرد.
مذاکرات او به لویی سیزدهم منجر به رفع تبعید ملکه مادر و بازگشت وی به دربار شد.
ملکه مادر ، شاه لویی را متقاعد کرد که ریشیلیو به دلیل استعداد خاص خود می تواند فرد مناسبی برای اتخاذ مقام نخست وزیری باشد. سرانجام کاردینال ریشیلیو در آگوست ۱۶۲۴ به فرمان شاه به عنوان نخست وزیر تعیین شد.
دوره نخست وزیری ریشیلیو از چند جهت حائز اهمیت است:
* او نفوذ پروتستانها را در نظام اداری کشور کاهش داد.
* اصلاحات مهمی در ارتش و نیروی دریایی به انجام رساند.
* شورشهای مردمی را سرکوب کرد و قدرت مطلقه شاه را افزایش داد.
* با سیاستهای بهجا و مناسب او ، اقتدار فرانسه در اروپا رو به فزونی نهاد. او در جنگ سی ساله ، ارتش فرانسه را به پیروزیهای مهمی هدایت کرد.
درگذشت کاردینال:
ریشیلیو در آغاز سال ۱۶۴۲ در بستر بیماری افتاد. او عاقبت در نوامبر همان سال درگذشت. اندکی بعد نیز شاه لویی سیزدهم در مه ۱۶۴۳ از دنیا رفت.
کاردینال ریشیلیو اعتبار فرانسه را در اروپا بالا برد.
در داخل کشور نیز با سرکوب اشرافی که مخالف شاه بودند ، سلطنت استبدادی را به پیش برد.
دستاوردهای او هنگامی مشخص شد که شاه لویی چهاردهم – پسر و جانشین لویی سیزدهم – سیاستهای ریشیلیو را ادامه داد و سلطنت مطلقه بوربونها را به نهایت اقتدار و نفوذ رسانید.
وقتی لوییِ سیزدهم، پادشاهِ فرانسه و ملکهاش، دیگر هیچ امیدی به بچهدار شدن نداشتند، کاردینال ریشلیو، نخستوزیرِ قدرتمندِ لویی، توانست ملکه را راضی کند که ولیعهدِ فرانسه را بدون کمکِ پادشاه به دنیا بیاورد…
این یکی از صدها حکایتِ عجیب و غریبی است که حول شخصیتِ پیچیدهی کاردینال ریشلیو شکل گرفته؛ حکایتی که ممکن است راست یا دروغ باشد، اما چیزی از اهمیتِ او کم نمیکند: مردی چندوجهی و سرشار از پارادوکس: مردی که حتا سعی وافری کرد تا ایران را به منطقهی نفوذِ فرانسه تبدیل کند، مردی که در کشتارِ پروتستانها درنگ نمیکرد، مردی که مایل بود مستعمراتِ فرانسه در قارهی تازه کشف شدهی آمریکا، بدون خونریزی، و در صلحِ بومیان و فرانسویها اداره شود؛ همان مردی که به خاطرِ قبایِ سرخِ کاردینالیاش، عالیجنابِ سرخپوش نامیده میشد
منبع:
fa.wikipedia.org
http://www.samenea.com
http://mohammadhashemi317.com
ar.wikipedia.org