يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

حسن تقی زاده

حسن تقی زاده
(1347 -1256 ش)، مورخ، نویسنده و روزنامه‏نگار. در تبریز متولد شد. اجدادش در قریه‏اى به اسم ونند، از توابع قصبه‏ى اردوباد، به دنیا آمده بودند. پدرش پس از تحصیل در نجف در شهر خود مدت بیست و چهار سال حوزه‏ى درس و مقام مقتدایى روحانى داشته است. تقى‏زاده در چهارده سالگى شروع به تحصیل كرد، ابتدا كتابهاى فارسى معمول آن زمان و مقدمات عربى و بعد منطق و فقه و اول را نزد علماى تبریز آموخت. وى در بین سنین چهارده تا هجده سالگى به تدریج تحولى در رشته‏ى تحصیلات و افكار او پدید آمد. نخست شوق زیاد به علوم ریاضى قدیم پیدا كرد و بعد به علم كلام و حكمت و طب قدیم روى آورد، و دور از چشم پدر در راه علوم خفیه و تصوف و عرفان قدم نهاد؛ و در بعضى مسلكهاى دینى خلاف مشهور، مانند طریقه‏ى شیخیه و غیره، مطالعه و تحقیق كرد. بعد از فوت پدر، در هجده سالگى آزادانه به تحصیل علوم جدید پرداخت و طب و تشریح و غیره را ابتدا نزد میرزا نصرالله سیف الاطبا و بعد نزد دكتر محمد كرمانشاهى، معروف به كفرى، آموخت و هم به قدر كافى در زبان فرانسه پیشرفت كرد. در این اوقات در مدرسه‏ى دارالفنون مظفرى تحصیل مى‏كرد و در آنجا فیزیك نیز درس مى‏داد. تقى‏زاده در سال 1316 ق با همدستى چند نفر، مدرسه‏اى به نام تربیت تاسیس كرد. وى در سالهاى 1318 ق و بعد از آن در مدرسه‏ى آمریكایى تبریز به فراگرفتن زبان انگلیسى پرداخت و نزد یكى از معلمان آمریكایى قدرى از درجات عالیه‏ى علوم طبیعى را از روى كتابهاى انگلیسى فراگرفت. در سال 1320 ق به همراهى میرزا محمدعلى خان تربیت و میرزا سید حسین خان عدالت و میرزا یوسف خان آشتیانى اعتصام مجله‏اى علمى و ادبى، به اسم «گنجینه‏ى فنون» كه ماهى دو شماره منتشر مى‏شد و یك سال دوام یافت، تاسیس كرد. تقى‏زاده پس از امضاى فرمان مشروطیت چندین دوره به وكالت مجلس از طرف مردم تبریز برگزیده شد و بعد از به توپ بستن مجلس به اروپا رفت و مجله‏ى «كاوه» را در آلمان منتشر ساخت. او با انتقال حكومت از قاجاریه به پهلوى مخالف بود، اما بعد از انتقال حكومت از قاجاریه به خانواده‏ى پهلوى، چندین مرتبه به وزارت‏هاى مختلف منصوب شد. تقى‏زاده مدتى نیز در دانشگاه كمبریج و مدرسه‏ى مطالعات شرقى زبان و ادبیات فارسى تدریس مى‏كرد. بالاخره در تهران وفات یافت. از آثار وى: «مقدمه‏ى تعلیم عمومى یكى از سرفصلهاى تمدن»؛ «از پرویز تا چنگیز»؛ «گاه‏شمارى در ایران قدیم»؛ «بیست مقاله»؛ «تمدنات قدیمه»؛ «مانى و دین او»؛ «تاریخ انقلاب ایران»؛ «تحفه الملوك»، یكى از متون قدیم مجهول المولف؛ «تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام».[1] فرزند سید تقى، متولد 1256 در تبریز. پدرش در كسوت روحانیت بود. تقى‏زاده از پنج سالگى به تحصیل پرداخت و علاوه بر زبان فارسى و عربى و معارف اسلامى، ریاضیات و فلسفه نیز خواند و تحصیلات رایج مدرسى را خیلى زود پایان برد. مدتى نیز در مدرسه‏ى آمریكائى تبریز به آموختن زبان انگلیسى پرداخت. در بیست سالگى با كمك چند تن از دوستان خود مدرسه‏ى تربیت و كتابخانه‏اى در تبریز دایر كرد. نشریات كشورهاى عربى و مخصوصاً عثمانى آن روز در آن كتابخانه توزیع مى‏شد. در اوایل 1320 ه.ق مجله‏اى به نام گنجینه‏ى فنون انتشار داد. مقالات این مجله كه غالباً ترجمه از نشریات خارجى بود در تنویر افكار عمومى و ایجاد فكر آزادى در مردم تأثیر بسزائى داشت. تقى‏زاده مدتى نیز به سیر و سیاحت پرداخت و از قفقاز و استانبول و مصر و بیروت دیدن نمود و در تمام این مسافرت‏ها بر دانش خود افزود. در وقایع مشروطیت، فعالیت بسیار زیادى داشت و از بارزترین مبارزان راه آزادى و مشروطه در آذربایجان بود. بعد از صدور فرمان مشروطیت و تشكیل مجلس شوراى ملى، از طرف تجار تبریز به نمایندگى مجلس انتخاب شد. در آن تاریخ بسیار جوان بود. در خاطرات خود نوشته: «در همان روز كه به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماینده‏ى مجلس به مرحوم حاج سید مرتضى مرتضوى به شوخى گفت: در تبریز شما آدم حسابى قحط بود كه این پسر را به عنوان نماینده به مجلس فرستادید! اما مرحوم حاج سید مرتضى گفت صبر كنید تا همین آقا پسر به حرف بیاید آنوقت خواهى فهمید كه تبریزى‏ها چه كسى را به نام نماینده‏ى خود به مجلس اول روانه كرده‏اند.» تقى‏زاده با احاطه به نطق و بیان و افكار روشن و منظم و دقیق خیلى زود در مجلس گل كرد و در مدت كوتاهى توانست خود را بشناساند و مورد توجه مردم قرار گیرد. اقدامات مجلس اول علیه محمدعلى شاه كه بالاخره منجر به توپ بستن مجلس شد، تا اندازه‏ى زیادى مولود اقدامات تقى‏زاده و چند نفر دیگر بود. چون در این وقایع جانش كاملاً در خطر بود، ناچار شد به سفارت انگلیس پناه برد. پس از مدتى به اروپا رفت و در آنجا براى سقوط محمدعلى شاه فعالیت كرد و با نشر مقالات متعدد به زبان‏هاى مختلف، افكار عمومى مردم و دولت‏هاى بعضى از كشورها را متوجه ایران ساخت. بعد از استبداد صغیر، به ایران بازگشت و در انتخابات دوره‏ى دوم از تهران و تبریز وكیل شد ولى وكالت تبریز را پذیرفت. بعد از خاتمه‏ى انتخابات به اروپا و آمریكا سفر نمود و در 1334 ه.ق به انتشار مجله‏ى كاوه در برلن مبادرت كرد و مدت شش سالى كه این مجله به زبان فارسى در برلن انتشار مى‏یافت، حاوى مقالات بسیار سودمندى بود. در دوره‏ى سوم نیز وكیل شد، ولى در مجلس شركت نكرد. در انتخابات دوره‏ى چهارم كه همزمان با قرارداد 1919 در زمان نخست‏وزیرى وثوق‏الدوله بود، بار دیگر از طرف مردم تبریز به نمایندگى مجلس انتخاب شد. ولى مجلس در دوران نخست‏وزیرى مشیرالدوله، سپهدار رشتى و سید ضیاءالدین تشكیل نشد تا سرانجام قوام‏السلطنه در 1300 به تشكیل مجلس چهارم مبادرت ورزید. در ادوار پنجم و ششم هم نماینده‏ى مجلس بود، ولى دیگر آن شور و احساس جوانى را نداشت و به استقبال ماجرا نمى‏رفت. در دوره‏ى پنجم از مخالفین تغییر سلطنت بود. مستوفى‏الممالك در 1305 او را براى وزارت خارجه در نظر گرفت ولى از قبول وزارت عذر خواست و نمایندگى مجلس را ترجیح داد. در 1307 ش والى خراسان شد و كمتر از یك سال در این سمت انجام وظیفه نمود. سپس وزیرمختار ایران در انگلستان شد و تا اواسط 1308 در لندن بود. در آن سال مخبرالسلطنه هدایت، رئیس دولت تغییراتى در كابینه‏ى خود داد؛ از جمله وزارت فوائد عامه را منحل و به جاى آن وزارت طرق و شوارع و وزارت اقتصاد ملى را تشكیل داد. ذكاءالملك فروغى به وزارت اقتصاد و تقى‏زاده به وزارت طرق منصوب شدند. یك سال بعد پس از كنار رفتن مشارالملك از وزارت دارائى، تقى‏زاده وزیر دارائى و سرپرست وزارت راه شد و مهذب‏الدوله كاظمى را از جانب خود كفیل وزارت راه نمود. تا پایان كابینه‏ى حاج مخبرالسلطنه، در وزارت دارائى بود. ولى در شهریور 1312 پس از سقوط كابینه‏ى مزبور، او هم بالطبع از عضویت دولت كنار رفت و به سمت وزیرمختار ایران در پاریس تعیین گردید و تا 1313 در آن سمت بود. در آن تاریخ از مشاغل دولتى معاف شد و براى تدریس به انگلستان رفت و به تدریس زبان و ادبیات فارسى و عربى در مدرسه‏ى السنه شرقى پرداخت. بعد از شهریور 1320 بار دیگر وارد میدان سیاست شد. در كابینه‏ى ذكاءالملك فروغى با كمك منشى سابق خود على سهیلى كه وزیر امور خارجه بود، به وزیرمختارى ایران در لندن برگزیده شد. علت انتخابش به آن سمت، بیشتر براى استفاده از حسن روابط او با كارگردانان حكومت انگلستان بود، زیرا شخصیت علمى و وجهه‏ى سیاسى تقى‏زاده علت معروفیت او در بین رجال انگلیس و در وزارت امور خارجه‏ى انگلستان بود. در 1321 قوام‏السلطنه او را به عنوان وزیر امور خارجه معرفى نمود، ولى تقى‏زاده تلگرافى عذر خواست و در سمت وزیرمختارى در لندن همچنان باقى ماند. بعد از آنكه نمایندگى‏هاى سیاسى ایران و انگلیس در دو كشور به سفارتخانه تبدیل شد، تقى‏زاده به مقام سفیركبیرى ارتقاء یافت. اقدام برجسته‏ى او در سفارت ایران در لندن، مربوط به وقایع آذربایجان و تخلیه‏ى ایران از قواى متجاوز ارتش شوروى است. او چون رجلى ملى و نامدار، در صدد استیفاى حقوق ملت ایران برآمد و با طرح شكایت در سازمان ملل، حقانیت ایران را به ثبوت رسانید و از این طریق بار دیگر در محافل سیاسى ایران، نام وى به عنوانى یكى از رجال سیاسى و ملى ایران بر سر زبان‏ها افتاد. با وجودى كه مخالفین وى در همان هنگام انگشت روى اشتباهات سیاسى وى مى‏گذاشتند، ولى مع‏الوصف اقدام او در كشور حسن اثر داشت. در دوره‏ى پانزدهم، به پاس خدماتش در سازمان ملل، از طرف مردم تبریز به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. در آن تاریخ منصورالملك استاندار آذربایجان و قوام‏السلطنه نخست‏وزیر بود، و در غالب نقاط كاندیداهاى حزب دموكرات ایران از صندوق‏ها بیرون مى‏آمدند. ولى تقى‏زاده عضو آن حزب نبود و مردم تبریز او را به عنوان یك شخصیت برجسته‏ى آذربایجانى و مستقل، به مجلس فرستادند. تصویب اعتبارنامه‏اش با جنجال توأم بود. عباس اسكندرى نماینده‏ى همدان، درباره‏ى صلاحیت و سوابق سیاسى او، پناهنده شدنش به سفارت انگلیس و تمدید قرارداد نفت جنوب در دوره‏ى وزارت دارائى‏اش، به تفصیل سخن گفت و او را براى نمایندگى صالح ندانست. عباس مسعودى در مقام دفاع از شخصیت تقى‏زاده، نطق مفصلى ایراد كرد و به ایرادها جواب گفت. سرانجام مجلس درباره‏ى اعتبارنامه‏ى او تصمیم به اخذ رأى نمود و اعتبارنامه‏اش با اكثریت قاطعى به تصویب رسید. در انتخابات هیئت رئیسه از طرف نمایندگان آذربایجان كاندیداى ریاست شد. سردار فاخر حكمت و ملك‏الشعراى بهار هم كاندیداى حزب دموكرات ایران بودند. ملك‏الشعرا به توصیه‏ى قوام‏السلطنه كنار رفت و حزب دموكرات ایران یك كاندیدا پیدا كرد كه سردار فاخر بود. پس از اخذ رأى، سردار فاخر با اكثریت ناچیزى بر كرسى ریاست نشست. تقى‏زاده در دوران نمایندگى در دوره‏ى پانزدهم، دو یا سه نطق مهم ایراد كرد كه در یكى از نطق‏هایش خود را از بعضى اشتباهات سیاسى كه به او نسبت مى‏دادند، مبرّا دانست. در انتخابات دوره‏ى اول سنا كه مصادف با انتخابات دوره‏ى شانزدهم مجلس شوراى ملى بود، سناتور شد. و در دوره‏ى دوم سنا نیز ریاست داشت. در دوره‏ى سوم و چهارم سنا زیر بار مسئولیت نرفت و غالباً فقط ریاست كمیسیون خارجه‏ى مجلس را عهده‏دار مى‏شد. در اواسط دوره‏ى چهارم سنا، بیمار شد و ناچار از صندلى چرخدار استفاده مى‏كرد. در جلسات سنا مرتباً شركت مى‏نمود، ولى از نطق و خطابه‏هاى شورانگیز كه در جوانى ایراد مى‏كرد، دیگر آثارى هویدا نبود. متجاوز از هفتاد سال در صحنه‏ى سیاسى ایران حضور داشت. از روزى كه با انتشار مجله‏ى گنجینه‏ى فنون در 1320 ه.ق وارد سیاست شد، تا سال‏هاى آخر عمر همواره دست‏اندركار سیاست بود. در صدر مشروطیت و ادوار اول و دوم مجلس شوراى ملى، به عنوان نماینده‏اى پرشور و انقلابى عمل مى‏كرد و از همه حیث محبوب مردم بود، ولى مخالفین وى پناهندگى‏اش را به سفارت انگلیس نكوهش كرده‏اند و حتى بعضى از ترورهاى سیاسى آن ایام را منسوب به او دانسته و چهره‏ى سیاسى‏اش را زشت و سیاه ترسیم كرده‏اند. هرچه كه باشد، نقش او در حیات سیاسى، ملى، علمى و فرهنگى ایران به اندازه‏اى مؤثر و گسترده بوده است كه بررسى دقیق و كامل آن محتاج یك اثر مستقل است. در طول هفتاد سال فعالیت سیاسى، هیچگاه از فعالیت علمى و ادبى غافل نبوده است. لقب علامه را به لحاظ وسعت دامنه‏ى دانش و عمق و دقت اطلاعات علمى‏اش به وى داده‏اند. در ابتداى جوانى فقط تحصیلات قدیمه داشت، ولى این تحصیلات را عمیقاً انجام داده بود. حافظه‏ى بسیار قوى، هوش سرشار، مطالعات مختلف، پى‏گیرى و دقت او، وى را در زمره‏ى محققین و دانشمندان طراز اول ایران و در شمار یكى از علماى جهان قرار داد. به زبان‏هاى تركى، عربى، فرانسه، انگلیسى و آلمانى تسلط كامل داشت. گذشته از تكلم به آن السنه، در زبان و ادبیات آنها تتبع و تعمق نموده بود. گرچه فعالیت‏هاى سیاسى مجال زیادى براى مطالعه به او نمى‏داد، ولى مع‏الوصف به واسطه‏ى اقامت طولانى در كشورهاى خارجى و استفاده‏ى دقیق، منظم و با برنامه از كتابخانه‏هاى معتبر دنیا، در زمینه‏ى تحقیق در تاریخ و تمدن ایران، به یكى از صاحب‏نظران كاركشته‏ى معاصر تبدیل شد. در جنگ بین‏الملل اول با كمك چند تن از دوستان خود، از جمله علامه دهخدا و علامه قزوینى، در آلمان دست به انتشار مجله‏اى زدند كه كاوه نام داشت. كاوه كه شش سال انتشار یافت، حاوى نكات بسیار سودمند تاریخى و علمى و اجتماعى و سیاسى است. بعضى از مقاله‏هاى تحقیقى آن مجله در همان تاریخ به صورت كتاب انتشار یافت كه مجلس ملى ایران و كشف تلبیس از جمله آنهاست. كتاب‏هاى گاه‏شمارى در ایران قدیم، محاكمات تاریخى تاریخ، از پرویز تا چنگیز، مقدمه‏ى دیوان ناصرخسرو كه با مشاركت علامه قزوینى و حاج میرزا نصراللَّه تقوى تنظیم شده است، مانى و ایران، جنگ فرنگستان و چند اثر دیگر از تحقیقات انتشار یافته‏ى خود اوست. چند سال قبل درباره‏ى تاریخ مشروطیت سه خطابه در باشگاه مهرگان ایراد نمود كه در همان موقع در روزنامه‏هاى عصر انتشار یافت و بعد نیز به صورت كتابى منتشر شد. سال‏هایى كه در لندن به تدریس اشتغال داشت، متجاوز از پنجاه سخنرانى و خطابه‏ى عالمانه و محققانه درباره‏ى تاریخ و تمدن اسلام در كشورهاى مختلف جهان و دانشگاه‏ها ایراد نمود كه هركدام در حد خود یك رساله‏ى محققانه است. در ادوار اخیر در دوره‏ى دكتراى الهیات و معارف اسلامى تدریس مى‏نمود و كلاسش مركز تجمع شیفتگان علم و ادب و دانش‏پژوهان بود. رویه‏ى اداره‏ى كلاس او بر اساس دموكراسى كامل بود و شاگردان در حین درس استاد، حق داشتند به بحث و سؤال بپردازند. در هر دانشجوئى كه مایه و علاقه‏اى مى‏دید، از هیچ‏گونه كمكى به او دریغ نمى‏ورزید. به مبانى مذهبى و ملى اعتقاد داشت. در جوانى با یك خانم آلمانى ازدواج كرد و تا آخر عمر با او زندگى مى‏كرد. صاحب اولادى نشد و در 1349 در 92 سالگى در تهران درگذشت.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.