يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ابوالجناب احمد نجم الدین کبری

ابوالجناب احمد نجم الدین کبری
(مقتول 619 -617 ق)، عارف، صوفى، محدث و شاعر. ملقب به كبرى و شیخ ولى تراش. كنیه‏ى او را ابوالجناب و ابوالخباب نیز ذكر كرده‏اند. او مؤسس سلسله كبرویه بود. روایات مختلفى در زمینه لقب وى در بین مؤلفان وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زیركى‏اش، او را طامةالكبرى (بلاى بزرگ) نامیده‏اند و بنابر قولى دیگر چون در جوانى قدرت فوق‏العاده‏اى در بحث و احتجاج داشت، به این لقب معروف گشت. بعضى از پیروانش از باب تكریم، وى را آیةالكبرى خوانده‏اند كه كم‏كم با حذف كلمه اول او را كبرى نامیدند. اما از آن جهت به او شیخ ولى‏تراش مى‏گفتند كه بسیارى از بزرگان مشایخ صوفیه از تربیت یافتگان وى بودند. نجم‏الدین در خوارزم در شهر خیوه به دنیا آمد. از جوانى براى كسب علم حدیث به مسافرت در بلاد پرداخت. از جمله در نیشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587 ق)، در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568 ق)، در تبریز از ابومنصور حفده (م 571 ق)، در مكه از ابومحمد طباخ و در اسكندریه از ابوطاهر سلفى (م 576) استماع حدیث كرد. درباره‏ى گرایش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حدیث اختلاف بسیارى در روایات است و ملاقاتش با مشایخ صوفیه هرگز منجر به قطع علاقه‏ى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم مدتى در نیشابور، اصفهان و همدان به استماع حدیث نزد مشایخ وقت اشتغال داشت. در نیشابور با شیخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طریقت و تصوف را در تبریز نزد بابا فرج تبریزى و سپس در دزفول نزد شیخ اسماعیل قصرى و شیخ شطاح (روزبهان بقلى شیرازى) و دیگر مشایخ عصر فراگرفت و شیخ روزبهان دختر خود را به وى داد. دكتر زرین كوب در «دنباله‏ى جستجو در تصوف» آورده كه سید محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، خط وى را بر پشت نسخه‏اى از «رساله‏ى قشیریه» دیده است كه وى این رساله را در 568 ق در همدان از ابوالفضل محمد ابن یوسف همدانى استماع نموده است. نجم‏الدین كبرى در راه عزیمت به عراق و مصر از محضر عمار یاسر بدلیسى (م 582 ق) كسب فیض كرد و مشهور است كه نجم‏الدین از شیخ اسماعیل قصرى و عمار یاسر خرقه پوشید. او به پیشنهاد عمار یاسر براى نشر طریقت و ارشاد طالبان به خوارزم رفت. قبل از عزیمت به خوارزم سفرى به مكه كرد و مدتى در حلب به سر برد. به آورده‏ى «دنباله‏ى جستجو در تصوف» نجم‏الدین در «فوایح» به اقامتش در شونیزیه‏ى بغداد و مسافرتش به كربلا نیز اشاره كرده است. وى حدود 580 ق به خوارزم رفت و بنابر بعضى از روایات بین او و امام فخر رازى (م 606 ق) كه در این زمان در خوارزم به سر مى‏برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مریدان وى در خوارزم تنها محدود به صوفیه و زهاد نمى‏شدند و در رجال دولت نیز معتقدان و دوستانى داشت. اهل سنت نجم‏الدین را با وجود علاقه‏اى كه در آثار و اقوال خویش به آل على (ع) نشان مى‏دهد و با وجود مسافرت به كربلا، به تشیع منسوب نداشته‏اند و امثال یافعى، ذهبى و سبكى او را یك شیخ شافعى تلقى كرده‏اند. از شاگردان مشهور او شیخ مجدالدین بغدادى، شیخ سعدالدین حموى، شیخ رضى‏الدین لالا (م 642 ق)، شیخ سیف‏الدین باخرزى (م 659 ق) و دیگران بودند. برخى بهاءالدین ولد، پدر جلال‏الدین مولوى، و شیخ نجم‏الدین دایه رازى (م 654 ق) را نیز از شاگردان وى دانسته‏اند. ناصر بن منصور عرضى و سیف‏الدین باخرزى از وى حدیث روایت كرده‏اند. درباره‏ى وفات وى روایات مختلفى وجود دارد، اما آنچه به حقیقت نزدیكتر است، این است كه شیخ نجم‏الدین در فتنه‏ى مغول همراه با سایر مردم به دفاع از خوارزم پرداخت و توسط مغولان به قتل رسید. درباره‏ى مقبره‏ى شیخ، اختلاف وجود دارد. به آورده‏ى «دنباله‏ى جستجو در تصوف» ابن‏بطوطه مدتى بعد از تألیف «تاریخ گزیده»، در سفرى كه به خوارزم داشته به وجود قبر او در خارج از خوارزم اشاره كرده است. برخى منابع نام پدر وى را محمد نوشته‏اند. از آثارش: «عین‏الحیات»، تفسیر قرآن در دوازده مجلد؛ «فوایح الجمال و فواتح الجلال»، كه این كتاب را به صورت «فواتح الجمال» نیز ذكر كرده‏اند، «رسالة فى الخلوة»؛ «رسالة الى الهایم الخایف من لومة اللائم»؛ «رسالة السایر الحایر الى الساتر الواحد الماجد»، به فارسى؛ «رسالة الاصول العشرة»؛ «آداب المریدین»، به فارسى؛ «سكینة الصالحین»، به فارسى. اشعارى نیز بدو منسوب است.[1] احمد بن عمر بن محمد خوفى خوارزمى مكنى به ابوالجناب و ملقب به نجم‏الدین و طامةالكبرى و معروف به شیخ نجم‏الدین كبرى مؤسس سلسله‏ى كبرویه (مقت. 618 ه.ق) از مشاهیر عرفا و اكابر صوفیان قرن ششم و هفتم است؛ نجم‏الدین رازى، مجدالدین بغدادى، سعدالدین حموى، سیف‏الدین باخزرى و غیره از شاگردان او بودند و او را ولى‏تراش گفته‏اند زیرا در مدت عمر دوازده كس را به مریدى قبول كرد كه تماماً از مشایخ و اولیا شدند و در حمله‏ى مغول در خوارزم به قتل رسید. مزارش ناپیداست. از تألیفات اوست: رسالة الخائف الهائم عن لومة اللائم. فوائح‏الجمال و فواتح‏الجلال به فارسى. رباعیاتى چند هم بدو منسوب است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.