يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

علی اکبر بروجردی

علی اکبر بروجردی
مجتهد، سیاستمدار و موافق مشروطه مشروعه، در حدود 1270 ه.ق در تهران متولد شد. پدرش حاج آقا جمال مجتهد كه مردى متعین و سال‏ها پیشنماز و صاحب محراب و منبر مدرسه‏ى دوستعلى خان معیرالممالك بود و در نطق و بیان شهرتى داشت، در 1302 ه.ق درگذشت. شیخ على‏اكبر تحصیلات مقدماتى را در تهران به اتمام رسانید، سپس به تحصیل معارف اسلامى پرداخت و به طور كامل دوره‏ى سطح را فراگرفت. آنگاه براى ادامه‏ى تحصیلات به عتبات رفت و قریب 6 سال درس خارج گرفت و به درجه‏ى اجتهاد نایل آمد و به ایران بازگشت و به تدریس مشغول شد. در 1302 ه.ق پس از درگذشت پدرش تمام مناصب و مراتب وى حسب‏الارث به فرزندش كه او هم مرد فاضل و خطیب و ملائى بود تعلق گرفت و شیخ على‏اكبر مدرس و پیشنماز و صاحب منبر و مدرسه دوستعلى خان معیرالممالك شد و چون مردى بااستعداد بود، بزودى جاى پدرش را گرفت و از روحانیون متنفذ تهران شد و با درباریان و امناى دولت نزدیكى یافت و با میرزا على‏اصغر خان امین‏السلطان كه تازه به وزیر اعظمى رسیده بود، نزدیك گردید. ناصرالدین شاه در 1309 ه.ق امتیاز دخانیات را به یك كمپانى انگلیسى داد و مردم از این عمل ناراضى شدند و در نتیجه به مرحوم حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانى مراجعه و دادخواهى نمودند. مشارالیه فتواى تحریم آن را از حاج میرزا محمدحسن شیرازى گرفته و در ایران منتشر ساخت و مردم تماماً ترك استعمال دخانیات نمودند. ناصرالدین شاه براى شكستن فتوى، عده‏اى را نزد میراز حسن فرستاد كه یا باید غلیان بكشید و یا از ایران خارج شوید. در آن روز كه نمایندگان شاه چنین تكلیفى نمودند، عده‏اى از علماء تهران نزد حاج میرزا حسن آشتیانى بودند، از جمله حاج میرزا على‏اكبر بروجردى از علماى مجاهد بود و چند بار اعتمادالسلطنه از طرف امین‏السلطان و ناصرالدین شاه براى رفع تحریم به او متوسل شده بود ولى نتیجه‏اى نداد و میرزا حسن تصمیم به ترك ایران گرفت. مردم پس از اطلاع در اطراف منزل او گرد آمدند و مانع خروج ایشان از تهران شدند. در این موقع مردم به نمایندگان شاه كه عبارت بودند از میرزا عیسى وزیر و عبداللَّه خان والى و مجدالدوله داماد شاه را از بین ببرند كه شیخ على‏اكبر مجتهد بروجردى وارد میدان شد و دست مجدالدوله را گرفته و به مردم گفت كه الان من و مجدالدوله به ارك مى‏رویم و موضوع را فیصله مى‏دهیم و بدین ترتیب، جان مجدالدوله را نجات داد. وقتى حاج شیخ على‏اكبر و مجدالدوله راه افتادند، عده‏ى كثیرى از مردم نیز پشت سر آنها حركت كردند. چون نزدیك ارك رسیدند، كامران میرزا دستور داد درهاى ارك را بستند و به روى مردم آتش گشودند و در نتیجه عده‏اى مقتول و مجروح شدند. در جلسه‏اى كه فرداى آن روز براى فسخ قرارداد رژى در ارك تشكیل شد، عده‏اى از روحانیون دعوت به آن جلسه شدند. شیخ على‏اكبر نیز جزء مدعوین بود و رأى به ابطال قرارداد صادر كرد. حج شیخ على‏اكبر كه موجب نجات مجدالدوله شده بود، تدریجاً در دربار نفوذ بیشترى پیدا كرد و مورد توجه ناصرالدین شاه قرار گرفت و موقعیت ممتازى در بین جامعه‏ى روحانیت یافت و بیش از هركس با شیخ فضل‏اللَّه نورى طرح دوستى و مودت ریخت. این دوستى و نزدیكى موجب گردید شیخ فضل‏اللَّه دختر او را به حباله‏ى نكاح شیخ هادى فرزندش درآورد و این مواصلت، آنها را به هم نزدیك كرد، بطورى كه هر دو خط مشى سیاسى واحدى پیدا كردند و فوق‏العاده به عین‏الدوله صدر اعظم نزدیك شدند و تقریباً روش آنها مخالفت با جنبش مردم براى تأسیس عدالتخانه بود. در 16 شوال 1323 ه.ق عده‏اى از علماى تهران به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم مهاجرت كرده در آنجا متحصن شدند و از عین‏الدوله خواستار تأسیس عدالتخانه گردیدند. به دنبال مهاجرت علما، آقا شیخ على‏اكبر بروجردى از تهران نامه‏هائى براى مراجع تقلید به عتبات فرستاد و متذكر شد اشخاصى كه به زاویه‏ى مقدسه رفته و مطالبه‏ى عدالتخانه مى‏نمایند معدودى از طلاب مى‏باشند و ربطى به حجج اسلامیه تهران ندارند. حجج اسلامیه تهران اصلاً و ابداً از شهر خارج نشده و با عین‏الدوله نهایت دوستى را دارند و از عدالتخانه متنفر مى‏باشند و یقین دارند اگر عدالت در ایران جارى شود درب خانه‏هاى آقایان بسته خواهد شد. به دنبال ارسال این نامه‏ها، علماى نجف در این مورد از آقاى سید محمد طباطبائى موضوع را استفسار كردند و مرحوم شریف‏الواعظین قمى در تكیه درخونگاه كه مجلس روضه و بانى آن آقاى طباطبائى بود، علیه حاج شیخ على اكبر بروجردى افشاگرى كرد و در مردم هیجان ایجاد شد و شیخ ناگزیر شد تغییر جهت بدهد. لذا در مهاجرت كبرى كه در 23 جمادى‏الاولى 1324 ه.ق انجام گرفت، حاج شیخ فضل‏اللَّه و حاج شیخ على‏اكبر بروجردى نیز همراه پانصد نفر همگى مهاجرت نموده، در ابن‏بابویه به مهاجرین پیوستند. سرانجام تلاش مردم ایران به زعامت روحانیت به ثمر رسید. مظفرالدین شاه عین‏الدوله را از صدارت عزل و میرزا نصراللَّه خان مشیرالدوله را به صدر اعظمى منصوب و فرمان استقرار مشروطیت را در ایران صادر نمود و مجلس نمایندگان خود را انتخاب و شروع به كار كرد. مشیرالدوله از دوستان و نزدیكان شیخ على‏اكبر بروجردى بود و غالباً در منزل او بسر مى‏برد و هر موقع كه در مجلس حضور مى‏یافت، شیخ على‏اكبر او را همراهى مى‏نمود. پس از استقرار مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه، بین روحانیون تفرقه افتاد و شیخ فضل‏اللَّه نورى با عده‏اى از روحانیون از جمله حاج شیخ على‏اكبر بروجردى در مقابل سید عبداللَّه بهبهانى و سید محمد طباطبائى قرار گرفته، با مشروطیت به آن صورتى كه تجلى كرده بود، به مخالفت پرداخته و خواستار مشروطه مشروعه شدند. واقعه‏ى توپخانه كه در دوران رئیس‏الوزرائى ناصرالملك اتفاق افتاد و عده‏اى كشته و مجروح شدند، كارگردانى‏اش با همین شیخ على‏اكبر بروجردى بود. پس از به توپ بستن مجلس و استقرار محمدعلى میرزا در باغشاه، شیخ على‏اكبر بروجردى نیز بدو پیوست و طرف مشورت شاه بود و از طرف محمدعلى میرزا براى حفاظت او چندین تفنگچى، خانه‏ى او را حفاظت مى‏كردند، در تمام جلساتى كه در باغشاه براى براندازى مشروطیت به زعامت شیخ فضل‏اللَّه تشكیل مى‏گردید كه منجر به صدور اعلامیه مى‏شد، شیخ على‏اكبر هم آن را امضاء مى‏كرد. اوضاع تبریز و سایر شهرها موجب شد محمدعلى میرزا فكرى براى اعاده‏ى مجلس بكند و دستور داد در دربار مجلسى تشكیل شود. وقتى در آن مجلس مذاكره درباره‏ى مشروطیت مى‏شود، سید على‏اكبر مجتهد فریاد مى‏زند: «انتخابات خلاف شرع است». عبدالحسین میرزا فرمانفرما با او به تندى سخن مى‏گوید و حاج على‏اكبر متعرض مى‏شود كه هر مجلسى كه باید تشكیل شود، به اذن علماء و دخالت علماء باشد. فرمانفرما در پاسخ مى‏گوید علماى اسلام منحصر به تو نیست. علماى عتبات و اصفهان و آذربایجان همه متفق بر اعطاى مجلس هستند. شیخ على‏اكبر به گفته‏ى فرمانفرما تعرض نموده به صورت قهر مجلس را ترك مى‏گوید و به اتفاق سید احمد بهبهانى و عده‏اى دیگر به منزل حاج سید ابوالقاسم امام جمعه رفته و مى‏گوید شاه خیال دارد مشروطه را بدهد ولى ما نمى‏خواهیم. امام جمعه مى‏گوید اگر شاه مجلس را بخواهد ما كه منتخب او هستیم نمى‏توانیم از خواسته‏ى شاه عدول نماییم. شیخ على‏اكبر متعرضاً خانه‏ى امام جمعه را ترك مى‏نماید و مجلسى به نام مجلس دوستان تشكیل مى‏دهد تا چاره‏اندیشى كند. مرحوم ناظم‏الاسلام عده‏اى از اعضاء مجلس را در تاریخ بیدارى ایرانیان آورده است، كه از آن جمله‏اند: مفاخرالملك، میرزا عباسقلى خان آدمیت، امین‏الملك، آصف‏الممالك كرمانى، میرزا عبدالمطلب یزدى، حاج اسمعیل مغازه، ارشدالسلطنه، مختارالسلطنه، میرزا احمد حیدرى، امام جمعه خلخالى، میرهاشم، شیخ حسن سنگلجى، سید مشرفه، سید واعظ اصفهانى و شیخ على‏اكبر مجتهد بروجردى. این مجلس كه ناظم‏الاسلام نام آن را مجلس منافقین گذاشته، با اعتبارى به مبلغ ده هزار تومان كه از طرف حاج اسمعیل مغازه تأمین شده بود، جلساتى تشكیل داده و اقداماتى بر ضد مشروطه انجام دادند. سرانجام تهران توسط قواى بختیارى و مجاهدین گیلان فتح شد و محمدعلى میرزا از سلطنت خلع گردید و احمد میرزا با نیابت عضدالملك به سلطنت رسید. در همان روز فتح تهران عده‏اى از مجاهدین شیخ على‏اكبر را دستگیر و به بهارستان بردند ولى مشروطه‏خواهان اعتنائى به او ننموده آزادش كردند. ولى چند روز بعد كه یازدهم رجب بود، مجاهدین حاج شیخ فضل‏اللَّه نورى، حاج ملا محمد آملى و شیخ على‏اكبر بروجردى را دستگیر و به زندان بردند. قتل شیخ على‏اكبر بروجردى صرفنظر گردد و فقط او را به مشهد تبعید كردند. شیخ على‏اكبر بروجردى تا آخر عمر در مشهد باقى ماند و با وجودى كه چندین بار از وى خواسته شد تا به تهران بازگردد زیر بار نرفت و سرانجام در 1308 در 78 سالگى درگذشت.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.