يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

حسن مستوفی

حسن مستوفی
آقاى مورخ‏الدوله در كتاب ایران در جنگ بزرگ درباره حسن مستوفى چنین مى‏نویسد: «مستوفى‏الممالك از معروفترین و قدیمى‏ترین خانواده‏هاى ایران و به آزادیخواهى و وطن‏دوستى و درستى معروف بود. در ده سالگى به مقام مستوفى‏الممالكى رسید و همواره شاه و مردم او را مورد احترام و عزت قرار داده‏اند. پدرش میرزا یوسف مستوفى‏الممالك آشتیانى صدراعظم ناصرالدین شاه فرزند میرزا حسن مستوفى‏الممالك فرزند میرزا كاظم مستوفى‏الممالك فرزند آقا محسن آشتیانى معاصر كریم خان زند مى‏باشد تولد او در رمضان 1291 ه.ق و وفاتش در 25 ربیع‏الثانى 1351 ه.ق (ششم شهریور 1311 ش) بوقوع پیوسته است.» حسن مستوفى تحصیلات مقدماتى را نزد معلمین خصوصى فرا گرفت. پدرش مادامى كه حیات داشت درباره تحصیل او جد و جهد زیادى از خود نشان مى‏داد. مستوفى چون به ده سالگى رسید پدرش صدر اعظم ایران شد. و بنابر استدعاى وى لقب مستوفى‏الممالك و عنوان آن كه وزارت دارائى بود به فرزندش تفویض شد و حاج میرزا نصرالله گركانى كه یكى از مستوفیان درجه اول بود به نیابت مستوفى‏الممالك خرد سال تعیین گردید. در 1303 ه.ق میرزا یوسف درگذشت و از طرف ناصرالدینشاه تمام مشاغل و امتیازات او به فرزند 12 ساله‏اش میرزا حسن داده شد و میرزا هدایت وزیر دفتر (جد دكتر متین دفترى) به نیابت او از طرف شاه تعیین گردید. میرزا هدایت كه خود را مستحق این كار مى‏دانست از این اقدام رنجیده خاطر شد ولى چون فرمان شاه بود نتوانست اجراى آن را به عهده تعویق اندازد. آقاى مهدى بامداد در كتاب رجال دراین باره چنین نوشته است: «در 1303 ه.ق كه مستوفى‏الممالك (میرزا یوسف) زندگى را بدرود گفت تمام كارها و مشاغلى كه داشت بر حسب امر شاه به پسر خردسالش به نیابت میرزا هدایت‏الله وزیر دفتر كه مدت پنج سال از كار بركنار و خانه‏نشین بود واگذار شد. با اینكه سمت نیابت مستوفى‏الممالك خردسال بر خلاف میل وزیر دفتر و براى وى سخت و ناگوار بود ولى چون شاه امر كرده بود اطاعت نمود و هر وقت كه میرزا حسن مستوفى‏الممالك كه سنش در حدود 11 سال بود به دفتر استیفا مى‏رفت وزیر دفتر مانند لله‏اى او را جلو انداخته و خود در عقبش راه مى‏افتاد.» حسن مستوفى تا 1310 ه.ق تحت نظر میرزا هدایت انجام وظیه مى‏نمود و حتى مهر وى نزد میرزا هدایت باقى مى‏ماند. در سال 1310 میرزا هدایت درگذشت و فرزند ارشدش میرزا حسین بجاى وى «وزیر دفتر» شد. در این هنگام غالب مستوفیان قدیمى به نفع فرزندان خود از كار كناره‏گیرى كردند بطورى كه معتمدالسلطنه مستوفى آذربایجان به نفع فرزند خود كه بعدها وثوق‏الدوله لقب گرفت از كار استیفا خارج شد و میرزا حسن مستوفى خود امور استیفا را عهده‏دار گردید. مستوفى سالهاى جوانى را در ایران گذرانید و غالبا وقت خود را به شكار و مصاحبت دوستان سپرى مى‏ساخت. تا زمانى كه ناصرالدین شاه حیات داشت میرزا حسن مورد احترام و عزت شاه بود ولى پس از مرگ وى وزارت دارائى را از او گرفته به ناصرالملك دادند و مستوفى‏الممالك فقط عنوان تشریفاتى بود. مستوفى در 1320 ه.ق به اروپا رفت و مدت پنج سال در كشورهاى مختلف اروپا به گردش و سیاحت اشتغال داشت و خانه وى در آنجا محلى براى ارتزاق و زندگانى ایرانیان مقیم اروپا بود. در این سفر مستوفى قسمت اعظم دارائى خود را كه پدرش در جمع‏آورى آن اهتمام و كوشش زیادى نموده بود از دست داد و در آنجا زندگانى اشرافى براى خود تشكیل داده بود. در 1323 در پاریس به ملاقات مظفرالدین شاه رفت و شاه رسما از او دعوت نمود كه به ایران بازگردد و شغلى را تصدى نماید. مستوفى با وجودى كه به شاه وعده مساعد داده بود ولى مادامى كه آن پادشاه حیات داشت به ایران نیامد. در نهضت مشروطیت و جنبش آزادیخواهان ایرآن كه قسمتى از آن را مستبدین و فرصت‏طلبها اداره مى‏كردند مستوفى دخالتى نداشت و در اروپا اخبار آن را از طریق مطبوعات خارجى بدست مى‏آورد یا از مجراى ایرانیان مقیم اروپا از آن مستحضر مى‏شد. پس از صدور فرمان مشروطیت مستوفى به تشویق اتابك به ایران آمد و به نمایندگى مجلس رسید و پس از چند ماهى در كابینه اتابك به عنوان وزیر جنگ وارد شد. اتابك در 21 رجب 1325 در میدان بهارستان به ضرب گلوله‏هاى عباس آقاى تبریزى كشته شد و اعضاى كابینه وى نیز مرعوب و از میدان سیاست خارج شدند. حسن مستوفى در كابینه‏هاى اول مشیرالسلطنه و ناصرالملك همچنان وزیر جنگ بود. در كابینه اول و دوم نظام‏السلطنه كه در 15 اردیبهشت 1287 ش تشكیل شد باز هم وزارت جنگ را عهده‏دار گردید و در كابینه بعدى كه به ریاست مشیرالسلطنه تشكیل شد باز هم وزارت جنگ را عهده‏دار گردید و در كابینه بعدى كه به ریاست مشیرالسلطنه تشكیل شد باز هم وزارت جنگ را عهده‏دار گردید. در كابینه ناصرالملك كه به كفالت سعدالدوله اداره مى‏شد مستوفى نیز متصدى وزارت جنگ بود ولى چند روز قبل از فتح تهران استعفا كرد و جاى خود را به امیر بهادر جنگ داد. بعد از آنكه نیروهاى گیلان و اصفهان به تهران وارد شدند و محمد على میرزا به سفارت روس پناهنده گردید و در اثر این پناهندگى از سلطنت مخلوع شد مستوفى از طرف هیئت مدیره‏اى كه اداره امور كشور را برعهده داشت به سمت وزیر دربار سلطان احمد شاه منصوب شد. در مرداد 1289 ش مستوفى مورد تمایل نمایندگان دوره دوم قرار گرفت و به زمامدارى رسید و نزدیك به هشت ماه در مقام نخست‏وزیرى بود. مستوفى در دوره زمامدارى خود توانست با كمك قوام‏السلطنه وزیر جنگ نسبت به خلع سلاح مجاهدین اقدام و از خودسریهاى بعضى از مشروطه‏طلبان جلوگیرى كند. وى در اواخر سال 1289 از طرف بعضى از نمایندگان كاندیداى نیابت سلطنت به جاى عضدالملك كه مرحوم شده بود گردید، ولى طرفداران ناصرالملك بر مستوفى فائق شدند و ناصرالملك به نیابت سلطنت رسید و میرزا حسن مستوفى از نخست‏وزیرى كناره‏گیرى كرد. وى در 26 مرداد 1292 بار دیگر به زمامدارى رسید و این موقعى بود كه سلطان احمدشاه امور سلطنت را رسما عهده‏دار شده بود. زمامدارى دوم مستوفى مصادف با موقعى بود كه ناقوس كلیساهاى اروپا در اثر جنگ بین‏الملل اول مردم را به آتش و خون نوید مى‏دادند. مستوفى در این كابینه خود وزارت كشور را نیز به عهده گرفت اما پس از مدتى عین‏الدوله به وزارت داخله منصوب و آگهى انتخابات دوره سوم را صادر نمود و بالاخره مجلس تشكیل گردید. از اقدامات مستوفى در این دوره اعلان بیطرفى ایران است، دیگر از حوادث آن ایام اشغال ایران از طرف متفقین و تعطیل مجلس و مهاجرت عده‏اى از رجال و نمایندگان به كرمانشاه مى‏باشد كه به ریاست نظام‏السلطنه مافى، دولت موقتى تشكیل گردید. مستوفى پس از یك سال و نیم زمامدارى در بحرانى‏ترین ایام بالاخره در مقابل مشكلات تاب مقاومت نیاورد و جاى خود را به عین‏الدوله وزیر داخله كابینه خود داد عمر كابینه عین‏الدوله زیاد طولانى نشد و بار دیگر مستوفى براى بار سوم به زمامدارى رسید و مقام وزارت خارجه را نیز بر عهده گرفت و این بار مستوفى فقط سه ماه زمامدار بود. مستوفى در 1296 براى بار چهارم رئیس‏الوزارء شد و مدت سه ماه وزارت كشور را نیز عهده دارد بود تا اینكه مخبرالسلطنه را به وزارت كشور معرفى نمود. در این كابینه مستوفى موفق شد براى تخلیه‏ى ایران از طرف متفقین اقداماتى بعمل آورد و حكام و ولاه جابر را از كار بركنار سازد. قوام‏السلطنه را با اختیارات به آستان خراسان اعزام نمود و مقدمات انجام انتخابات دوره‏ى چهارم را صادر كرد ولى موفق به انجام آن نگردید. این كابینه در فروردین 1297 ساقط گردید و مستوفى در ردیف رجال آماده براى كار قرار گرفت. در 1299 قبل از زمامدارى سردار منصور (فتح‏الله اكبر) نخست‏وزیرى به مستوفى و عین‏الدوله پیشنهاد شد ولى هیچكدام زیر بار این مسؤولیت نرفتند و سرانجام سردار منصور زمامدار گردید. در كودتاى 1299 مستوفى مورد تعرض قرار نگرفت و محترمانه در باغ خود زندگى مى‏كرد و ناظر اوضاع و احوال سیاسى ایران بود. در 1300 وقتى قوام‏السلطنه به نخست‏وزیرى رسید دستور افتتاح مجلس را صادر كرد. قسمتى از نمایندگان این دوره در دوران صدارت وثوق‏الدوله انتخاب شده بودند. مستوفى در انتخابات دوره چهارم مجلس شوراى ملى از تهران شركت كرد و با كمتر از هشت هزار رأى وكیل اول تهران شد و در صف وكلاى مجلس جاى گرفت و تا بهمن 1301 در مجلس بود. در این تاریخ مورد تمایل نمایندگان قرار گرفت و به جاى قوام‏السلطنه نخست‏وزیر گردید. این پنجمین بارى بود كه مستوفى به نخست‏وزیرى مى‏رسید. نخست‏وزیرى مستوفى با كمك سوسیالیستها بود ولى اقلیت بزرگى به زعامت سید حسن مدرس با زمامدارى او مخالف بودند و قوام‏السلطنه را براى ادامه خدمت مناسبت‏تر مى‏دانستند. بالاخره مدرس در دوم جوزاى 1302 دولت را استیضاح نمود و طى نطق مفصلى «آقا» (به مستوفى‏الممالك «آقا» خطاب مى‏شد) را قاصر دانست نه مقصر. مدرس در نطق پنج ساعته مستوفى را با قوام مقایسه كرد و آن دو را به دو شمشیر تعبیر نمود. وى گفت مستوفى حكم شمشیر مرصع را دارد كه باید در اعیاد و جشن‏ها و تشریفات آن را به كمر بست ولى قوام‏السلطنه چون شمشیر برنده‏اى است كه در موقع رزم باید از آن استفاده نمود. مستوفى در پاسخ مدرس نطق مهمى ایراد كرد. او در آن جلسه جملات معروفى را به زبان راند. مستوفى در پاسخ مدرس چنین گفت: «مى‏دانم وضعیات امروزه طورى است كه اشخاصى امثال من اصلا دخالتشان در امور چندان پیشرفتى ندارد و متأسفانه و بدبختانه در این مملكت هم اشخاصى مى‏خواهند كه داخل كار بشوند و آجیلهائى هم بگیرند و آجیلهائى هم بدهند. من نه مى‏گیرم و نه مى‏دهم و اصرارى هم به ماندن ندارم و این ایام غیبت مجلس را هم كه شاید به عقیده بعضى كه اشتها دارند واگذار مى‏كنم و معده منهم خراب است و نمى‏تواند هضم كند...» مستوفى پس از ایراد این نطق از مجلس خارج شد و جاى خود را به مشیرالدوله داد. در انتخابات دوره پنجم بار دیگر وكیل تهران گردید. پس از استعفاى مؤتمن‏الملك از ریاست مجلس نمایندگان مستوفى را به این سمت انتخاب كردند ولى او نپذیرفت و از زیربار این مسؤولیت شانه خالى كرد. مستوفى‏الممالك در 1301 ش قانون استخدام را از تصویب مجلس گذرانید و تا چند سال قبل این قانون تا حدى ملاك عمل بود. شمشین دوره زمامدارى مستوفى در خرداد ماه 1305 ش صورت گرفته كه پس از كناره‏گیرى ذكاءالملك فروغى در اثر ابراز تمایل نمایندگان دوره ششم به نخست‏وزیرى رسید و مجموعا سه كابینه تشكیل داد. وى در كابینه اول وزارت كشور را بر عهده گرفت. مستوفى در خرداد 1306 از كار كناره‏گیرى كرد و تا آخر عمر شغلى اختیار ننمود وفات او در ششم شهریور ماه 1311 ش اتفاق افتاد. مستوفى‏الممالك یكى از چهره‏هاى جالب و مهم عصر مشروطیت است شش بار به نخست‏وزیرى رسید و یازده كابینه تشكیل داد. پنج مرتبه وزیر جنگ و چهار نوبت وزیر كشور و یك دفعه وزیر امور خارجه و یكبار وزیر مشاور شد. در ادوار اول و سوم و چهارم و پنجم نماینده مجلس شوراى ملى بود ولى به علت احراز مشاغل اجرائى كمتر در مجلس انجام وظیفه نمود. غالب مورخین از او به نیكى یاد مى‏كنند و اقدام او در اعلان بى‏طرفى در جنگ بین‏الملل اول و استمهال براى قروض را ستوده‏اند. مستوفى مردى به تمام معنى اعیان و اشرافى بود. همسران متعدد انتخاب كرد و داراى فرزندان متعددى شد ولى هیچكدام از فرزندانش رشد سیاسى و عملى پیدا نكردند. درباره خصوصیات اخلاقى مستوفى آقاى ابراهیم صفائى در كتاب رهبران مشروطه چنین نوشته‏اند: «مستوفى تحصیلات متوسطى داشت. با ادبیات فارسى و صرف و نحو عربى آشنا بود. زبان فرانسه را به خوبى مى‏دانست. به اقتضاى تربیت پدرى درویش مسلك و درویش دوست بود. به شعائر ملى و مذهبى احترام مى‏كرد. داراى احساس و غرور ملى بود همین احساسات و رفتار بزرگمنشانه به او یك شخصیت ملى داده بود و عموم او را «آقا» خطاب مى‏كردند. او اهل هیچگونه سوءاستفاده‏اى نبود و به همین مناسبت ثروت فراوان موروثى خود را با اسراف و تبذیر خرج كرد...» حسن مستوفى در مدت عمر خود ده همسر انتخاب كرد و مجموعا صاحب 23 فرزند شد كه ده تن از آنها دختر و بقیه پسر بودند. یكى از فرزندان وى پس از مرگش متولد شد ولى عمرى نیافت و درگذشت. وى ثروت كلان پدر خود را كه عبارت از 750 پارچه آبادى بود در جوانى در اروپا صرف نمود و خود در اواخر عمر وضعى نداشت و دولت براى اعاشه او شهریه تعیین كرد و ماهیانه هزار تومان به او مى‏دادند با وجودى كه زنان متعددى داشت غالبا در خارج از منزل خود سكونت داشت. او مجموعا مردى موجه و مورد احترام مردم و خوشگذران بود. مثلا او عاشق ساعت بود و حدود هزار عدد ساعت در منزل خود جمع‏آورى كرده بود. كلكسیونهاى متعددى داشت، از جمله كلكسیون اسلحه او بود كه نظیر نداشت. كلكسیون پروانه او هم قیمتى بود.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.