يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مالکه

مالکه
قرن چهارم میلادى، پدرش طایر غسانى و مادرش نوشه- از بستگان نرسى، شاه ایران- بود. شاپور ذوالاكتاف (279 -310 م) یك ماه پدر مالكه را كه در قلعه متحصن بود در محاصره گرفت اما كارى از پیش نبرد. روزى مالكه شاپور را بر اسب دید و شیفته او شد و دایه خود را با یك پیام به نزد وى فرستاد تا بگوید كه او (مالكه) و شاپور از یك گوهر (خانواده نرسى) هستند و به شرطى كه با وى ازدواج كند قلعه را در اختیارش قرار خواهد داد. شاپور نیز قول مساعد داد. پس مالكه پدر و بزرگان قلعه را مست كرد و شاپور را به قلعه راه داد و چون شاپور قلعه را گرفت مالكه به نزد شاپور آمد در حالى كه یاقوت سرخى بر تاج سرش و پیراهن زربفت چینى بر تنش بود. در همین هنگام طایر را دست بسته به نزد شاپور آوردند. طایر دانست كه دخترش در كار سقوط قلعه حیله كرده است پس شاپور را گفت: چنین هم تو از مهر او چشم دار ز بیگانگان زین سپس خشم دار اما شاپور طایر را كشت و مالكه را گرامى داشت. به نوشته‏ى كریستن سن، پس از ازدواج، شاپور دستور داد تا گیسوان مالكه را به دم اسب سركشى بسته و اسب را در صحرایى پر از خار بدوانند تا هلاك شود. ثعالبى و دیگر مورخان اسلامى قهرمان این حكایت را اردشیر اول ساسانى (241 -226 م) یا شاپور ذوالاكتاف دانسته‏اند.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.