يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

لويس سينكلر

لويس سينكلر
«سينكلر لويس» رمان نويس، نمايشنامه نويس و منتقد اجتماعى آمريكايى است كه با رمان هاى هنرى اش به شهرت و محبوبيت رسيد. او در سال ۱۹۳۰ موفق به دريافت جايزه نوبل ادبى شد و اين در حالى بود كه هيچ آمريكايى ديگرى تا آن زمان به اين افتخار نائل نيامده بود. او مجموعاً ۲۲ رمان و ۳ نمايشنامه در كارنامه خود دارد كه در خلال آنها گاهى از روش زندگى آمريكايى به انتقاد پرداخته و گاهى هم به مانند «كمدى انسانى آمريكايى» سرشار از خوشبينى است. «هرى سينكلر لويس» در ۷ فوريه ۱۸۸۵ در روستاى «ساوك» در قلب ايالت «مينه سوتا» ديده به جهان گشود. پدرش پزشك و مادرش فرزند يك پزشك كانادايى بود كه در شش سالگى «لويس» براثر بيمارى سل درگذشت. با گذشت يك سال پدرش با «ايزابل وارنر» ازدواج كرد و «سينكلر» او را به عنوان مادر خود شناخت. به كمك او و با تكيه بر كتابخانه چهارصد جلدى پدرش «لويس» از همان ابتدا با كتاب آشنا شد. او كه به واسطه موهاى قرمز و پوست نامناسبش بسيار مورد آزار و اذيت روستائيان قرار مى گرفت عاقبت در سن ۱۳ سالگى از خانه فرار كرد تا به عنوان طبال در جنگ آمريكا- اسپانيا شركت كند و به تعبير خودش از شر «اين اجتماع روستايى و مردم كوته فكرش» خلاص شود كه موفق نشد و پدرش در ايستگاه راه آهن او را گرفت و به خانه برگرداند. از همان دوران بود كه «لويس» به نوشتن خاطرات روزانه اش پرداخت و اندكى بعد به سرودن اشعار عاشقانه و داستان هايى درباره شواليه ها و پريان نيز پرداخت. او قبل از آنكه به سن ۳۶ سالگى برسد بيش از ۶ رمان به چاپ رسانيده بود. در سال ۱۹۰۲ وارد دانشگاه شد. در خلال يكى از تعطيلات تابستانى اش به انگلستان سفر كرد و او كه از تحصيل در دانشگاه احساس رضايت نمى كرد براى يافتن شغل به پاناما رفت و با بازگشت به آمريكا به عنوان نويسنده آزاد مشغول به كار شد و در همين ايام با «جك لندن» ملاقات كرد و پس از مدتى طرح هاى داستان كوتاه خود را به او فروخت. «لويس» عاقبت در سال ۱۹۰۸ موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس از دانشگاه شد و مدتى طولانى را به كار در موسسات انتشاراتى و مجلات گذراند. اولين رمان او «راهپيمايى و هواپيما» نام دارد كه به سال ۱۹۱۲ تحت نام مستعار «تام گراهام» منتشر شد. «آقاى رن عزيز» هم نام رمان بعدى او است كه دو سال بعد از اولين اثرش منتشر شد و در همان سال «لويس» با سردبير مجله «ووگ» به نام «گريس هگد» ازدواج كرد و از او صاحب پسرى شد كه نام او را «ولز» نهادند. «لويس» از سال ۱۹۱۶ مشاغل ادبى نقدى خود را رها كرد و به همراه همسرش به سراسر كشور سفر كردند. با بازگشت از اين سفر او تمام وقت خود را صرف نوشتن كرد و در سال ۱۹۲۰ با خلق اثر مشهور «خيابان اصلى» به شهرتى فراوان رسيد. «خيابان اصلى» مطالعه اى در باب مقايسه ايده آليسم و آرما ن گرايى و رئاليسم (واقع گرايى) است. اثر «لويس» كه در اواخر پاييز منتشر شد توانست ركورد فروش ايام كريسمس را بشكند. درحالى كه همگان اختصاص جايزه پوليتزر به «لويس» را انتظار مى كشيدند در عين ناباورى جايزه به «دوران معصوميت» اثر «اريت وارتون» تعلق گرفت. «لويس» رمان بعدى خود با نام «بابيت» را در سال ۱۹۲۲ خلق كرد و سه سال بعد اثر «ارواسميت» برگرفته از زندگى «دكتر مارتين ارواسميت» را به رشته تحرير درآورد. داستان زندگى مردى كه در ميان آرمان گرايى و سوداگرى سرگردان است. اين اثر جايزه پوليتزر را براى «لويس» به ارمغان آورد اما «لويس» از پذيرفتن آن امتناع ورزيد و اثر خود را بر «اريت وارتون» برنده قبلى جايزه پوليتزر تقديم كرد. او در خلال دهه ۳۰ بيشتر در حيطه نمايش به فعاليت پرداخت و در سال ۱۹۳۵ آخرين نمايش خود با عنوان «نمى تواند اينجا اتفاق بيفتد» را با داستان يك كودتاى فاشيستى در آمريكا خلق كرد. او در سال هاى آخر عمرش به شدت به مشروبات الكلى روى آورد و عاقبت در اثر آن و بيمارى هاى پوستى متعددى كه بدان ها مبتلا شد در ۱۰ ژانويه ۱۹۵۱ ديده از جهان فرو بست و آخرين رمان او با عنوان «جهانى بس بزرگ» پس از مرگش به چاپ رسيد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.