يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

علیرضا ممجد لنگرودی

علیرضا ممجد لنگرودی
شيخ عليرضا ممجد لنگرودي به سال 1293 شمسي در خاندان تقوا و فضيلت و فقاهت در شهرستان لنگرود ديده به جهان گشودند.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : خاندان حضرت آيت اللّه ممجّد لنگرودي همگي در سلك روحانيت و فقاهت بوده‏اند. والد بزرگوارش مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبداللّه لنگرودي يكي از عالمان برجسته شهرستان لنگرود به شمار مي‏رفتند. او كه از شاگردان آخوند خراساني، و شريعت اصفهاني، ميرزاي نائيني و... به شمار مي‏رفت، بعد از اخذ حدود 14 اجازه اجتهاد به قصد صله ارحام به لنگرود آمده و در اين شهر مورد استقبال علما و مردم قرار گرفت و به اصرار مرحوم آيت اللّه حاج شيخ علي اكبر لنگرودي كه اعلم علماي لنگرود به شمار مي‏رفت، در لنگرود ماندگار شد و در اين مدت علاوه بر تدريس، مشغول وعظ و خطابه و ارشاد و هدايت مردم گرديد.آيت اللّه شيخ عبداللّه لنگرودي داراي دو فرزند عالم و دانشمند بوده است.خاطرات کودکي : شيخ عبدالله از دوران كودكي خود اينطور مي گويد كه: «من كمتر از ده سال داشتم كه عمامه مي‏گذاشتم، اين در روزگاري بود كه مأموران رضاخان عمامه‏ها را برمي‏داشتند و من هم خيلي علاقه داشتم كه عمامه داشته باشم. از اين روي آن قدر نماز جعفرطيّار خواندم كه خداوند عنايتي بفرمايد و مأموران عمامه مرا برندارند كه برنداشتند. در آن روزگار سخت با همه مشكلات آنچه بيش از همه مرا رنج مي‏داد و در ابتداي تحصيل، خوب نفهميدن درس‏ها بود. چندين درس مي‏رفتم و هر چه زحمت مي‏كشيدم و به خود فشار مي‏آوردم آن گونه كه بايد درس‏ها را نمي‏فهميدم تا اين كه روزي از شدت ناراحتي به حرم حضرت معصومه (س) مشرف شدم و بسيار گريستم به گونه‏اي كه چشم‏هايم مي‏سوخت. برگشتم به حجره مدرسه خان و دراز كشيدم كه يك مرتبه به قلبم الهام شد كه اين طوري نبايد درس بخواني، روزي دو درس، يكي صبح و يكي بعدازظهر كافي است و با هر جان كندني بايد آن را ياد بگيرم. احساس كردم سوزش چشمم خوب شده با نشاط بلند شدم و همين شيوه را به كار بستم. شش ماه درس خواندم، كار به جايي رسيد كه پس از شش ماه، تدريس هم مي‏كردم و از همان زمان به بعد اين شيوه را به كار بستم، هم درس مي‏گفتم و هم درس مي‏خواندم و در همه امتحانات رايج حوزه با نمره عالي قبول مي‏شدم.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شهرستان لنگرود در 60 كيلومتري رشت، در شرق استان گيلان واقع شده است. اين شهرستان به علت مزاياي فراوان (كوه و جلگه و دريا و جنگل و...) يكي از زيباترين و دلپذيرترين شهرهاي شمال ايران است.از لحاظ جغرافيايي، منطقه آبادي است كه امن و آرام و مطمئن بوده و روزيش به وفور از هر سو و مكاني فرا مي‏رسد و از لحاظ فرهنگي، شخصيت‏هاي فراواني را در دامن پُرمهر خود پرورش داده است كه شرح بسياري از آنان در كتب تراجم و رجال مفصل آمده است. مرحوم آيت اللّه ممجّد در اين باره مي‏فرمود: «لنگرود در اوائل حكومت رضاخان، سه مدرسه علميه داشت؛ يكي در كنار مسجد جامع، يكي در كنار بقعه آقا سيد حسين كيا و سومي در كنار مسجد گلشن.در دوران رضاخان هر سه مدرسه را خراب كردند و به خانه روستا تبديل كردند و همه موقوفات مدرسه‏ها هم از بين رفت. لنگرود با اين كه شهر كوچكي بود امّا هفتاد، هشتاد عالم برجسته داشت كه بيش‏تر آنان، مجتهد مسلم بودند. رضاخان بيش‏تر علماي بزرگ اين شهر را به روستاها و اطراف تبعيد كرد و بعضي هم به شهرهاي بزرگ رفتند و بيش‏تر به لاهيجي و رشتي ملقّب شدند و به اين لقب شهرت يافتند. زيرا رشت و لاهيجان در آن زمان و هم اكنون نيز از شهرهاي بزرگ گيلان هستند و حتي بسياري از علماي رودسر، اشكور، املش و حتي تنكابن و رامسر، فاميلي آنان پسوند لاهيجي و رشتي داشت.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ عبدالله از سال 1319 تا 1325 براي ادامه تحصيل راهي مشهد شد و طي اين سالها تحصيلات خود را ادامه داد. در سال 1325 شمسي آيت اللّه ممجّد دوباره راهي حوزه علميه قم شد. در اين دوران، تحول در حوزه قم نسبت به گذشته چشم‏گيرتر بود. وي پس از ورود به حوزه علميه قم در امتحانات حوزه شركت جسته و در نزد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ مرتضي حائري امتحان داده و معظم‏له در ذيل ورقه امتحاني ايشان نوشته بود: «آقاي ممجّد از عهده امتحان خوب برآمده و شايستگي تدريس دارد».خاطرات و وقايع تحصيل : به خاطر سخت‏گيري كارگزاران رضاخاني بر حوزه قم و آزار و اذيت‏ها، مرحوم والدش پيشنهاد كرد: اگر بخواهي، مي‏تواني به حوزه مشهد بروي و در آن جا ادامه تحصيل بدهي.آيت اللّه ممجّد در اين باره مي‏گويد: «به ياد دارم پيش از عزيمت به مشهد مقدس، در لنگرود خدمت مرحوم والد بودم و عده‏اي ديگر هم حضور داشتند. به ايشان گفتم: آقا! من مشهد رفتم چقدر برايم شهريه خواهيد فرستاد. مرحوم والد از اين سخن من خيلي عصباني شد و گفت: من خيال مي‏كردم در اين مدت كه در قم تحصيل مي‏كردي، چيزي ياد گرفتي. معلوم شد چيزي نفهميدي؟ گفتم: آقا! من كه چيز بدي نگفتم! گفت: چطور؟ تو داري مي‏روي خدمت امام رضا (ع) ، امام واسطه فيض خداوند به مخلوقات است؛ آن وقت تو چشم طمع به من داري كه براي تو چقدر شهريه خواهم فرستاد! من چه كاره‏ام همه چيز آن جاست. آري ايشان درست مي‏گفت و من اشتباه كرده بودم».وقايع ميانسالي : حجة الاسلام عباسي - مدير حوزه علميه لنگرود به نگارنده فرمود: در سالي آقا در ماه رمضان در بيمارستان بستري بودند. يك شب به عيادت ايشان رفتم و ايشان تازه عمل جراحي نموده بودند. ديدم خيلي ناراحت است و اشك از ديدگانش جاري است؛ شروع كردم ايشان را دلداري دادن كه ان شاءاللّه عمل مهمي نيست، به زودي خوب مي‏شويد و دوباره مشغول تدريس خواهيد شد، ناراحت نباشيد؟ يك نگاهي به من كرد و فرمودند: ناراحتي من براي عمل جراحي نيست بلكه فردا شب، 19 ماه رمضان شب احياء و شب ضربت خوردن مولايمان علي (ع) است و من مي‏بايست در آن مراسم شركت مي‏كردم، در حالي كه نمي‏دانم چه خطايي از من سرزده است كه دارم اين گونه تنبيه مي‏شوم. امسال از گريه كردن در عزاي آن حضرت محروم شده‏ام! و اين جملات را وقتي مي‏فرمود، اشك در صورتش جاري بود.زمان و علت فوت : آيت اللّه ممجّد لنگرودي در سال 1374 شمسي در حالي كه مشغول تدريس بود، دچار سكته مغزي شد و بعد از قريب به سه سال از اين بيماري در تاريخ 13 آبان 1376 در شهرستان لنگرود دار فاني را وداع گفت و با شركت انبوهي از مردم متدين لنگرود، علما ائمه جمعه و جماعات استان، تشييع و پيكر پاكش به قم انتقال يافت و بعد از نماز توسّط حضرت آيت اللّه آقاي بهجت - دامت بركاته - در قبرستان آيت اللّه حائري (قبرستان نو) در جوار قبر پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : آيت الله لنگرودي اشتغالات ديگري همچون حضور مستمر در شوراي روحانيت شهر، اعزام نيروهاي رزمنده به جبهه، سخنراني‏ها و شركت در محافل گوناگون مذهبي در سطح شهر و يا شهرهاي ديگر استان، لحظه‏اي از طلاب غافل نبود. او به طلاب درس‏خوان عشق مي‏ورزيد و همواره آنان را نصيحت مي‏كرد و از ضعف و سستي و از به هدر دادن عمر و نشاط جواني و غفلت از اين موقعيت استثنايي و خدادادي، آنان را بيم مي‏داد.فعاليتهاي آموزشي : مرحوم آيت اللّه ممجّد لنگرودي از سال 1319 تا سال 1325 در اين حوزه به تحصيل و تدريس اشتغال داشته است. خود وي در اين باره مي‏فرمايد:«من حدود شش سال در حوزه مشهد ماندم؛ در اين مدت، كار اصلي من، تدريس بود. عده‏اي از طلبه‏ها خدمت آقا شيخ مجتبي قزويني رفته بودند كه درس مكاسب براي آنان شروع كند. ايشان گفته بود: اگر آقاي ممجّد هم در درس شركت كند، من براي شما مكاسب مي‏گويم. اينان پيش من آمدند و گفتند: آقا چنين گفته است. به اين آقايان عرض كردم اگر آقا براي من شوارق بگويد در مكاسب ايشان شركت مي‏كنم. آقا پذيرفت كه براي من شوارق بگويد و من هم در مكاسب ايشان شركت كردم.»(9)آيت اللّه ممجّد درس شوارق و قسمتي از مكاسب را در نزد آيت اللّه حاج شيخ مجتبي قزويني، و مابقي مكاسب را در نزد آيت اللّه حاج شيخ هاشم قزويني و جلد اول كفايه را در نزد آيت اللّه حاج شيخ علي‏اكبر نوقاني تلمّذ كرده و خود نيز لمعه را براي عده‏اي تدريس مي‏كردند. ورود معظم‏له به قم در سال 1325 شمسي بود كه تا سال 1345 شمسي به مدت 20 سال ادامه داشت. در اين دوران باشهريه ماهي صد تومان تدريس مي كرد. او در سال 1345 شمسي تا آخر عمر شريف‏شان در لنگرود ساكن و مشغول تدريس سطوح مختلف، تأليف، تربيت شاگرد، ارشاد و هدايت مردم و... بود.مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ايت الله لنگرودي با كمك‏هاي متوليان مدرسه لنگرود حضرات آيات: فقيهي رشتي (ره) و سيد محمدحسين لنگرودي (مدّظله العالي) مدرسه را بازسازي و حجرات زيادي احداث كردند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : آيت الله ممجد لنگرودي از اوّل بناي سكونت در آن شهر را نداشتند و به علت مسائل پيش آمده و تأكيد فراوان بزرگاني همانند آيات عظام: گلپايگاني، نجفي مرعشي و فقيهي رشتي كه معظم‏له تا آخر عمر در شهرستان لنگرود ماندند. او درباره هجرتش به لنگرود فرمود: «مرحوم آيت اللّه آقا شيخ يحيي ذكّي مدرسه‏اي را در لنگرود بنا كردند و بنده تابستان‏ها وقتي به لنگرود مي‏رفتم در همين مدرسه براي طلاب درسي را شروع مي‏كردم. يك سال ديدم طلبه‏ها خوب درس نمي‏خوانند و روش درستي در فراگيري ندارند تصميم گرفتم چهار ماهي بمانم و اينان را وادارم كه با روش درستي درس بخوانند؛ همين كار را كردم. شاگردان مدرسه را تا كتاب صمديه رساندم خواستم به قم برگردم، رفتم با متولّي مدرسه خداحافظي كنم. يكي از متديّنان در آن جا حضور داشت و ناراحت شد از اين كه من دارم مدرسه را با اين وضع ترك مي‏كنم و آن را به حال خود رها مي‏سازم. رو به من كرد و گفت: «آقاي ممجّد! من با هزينه خودم براي شما ماشين كرايه مي‏كنم و شما را به قم مي‏فرستم ولي شما جواب امام زمان(عج) را چه خواهي داد؟!» چنان اين سخن از سر سوز و اخلاص بود كه مرا به شدت منقلب كرد و هنوز هم هر وقت يادم مي‏آيد، گريه‏ام مي‏گيرد. از اين روي قول دادم يك سال ديگر هم بمانم تا وضع مدرسه سر و سامان بيابد.آرا و گرايشهاي خاص : حضرت آيت اللّه ممجّد (ره) يكي از استوانه‏هاي علمي استان به شمار مي‏رفت كه به برخي از ويژگي‏هاي آن استاد فرزانه اشاره مي‏كنم.1 - روش تدريس ايشان در زمان تصدّي‏شان، زبانزد عام و خاص بوده است.2 - شاگردان ايشان از جمله كساني بوده‏اند كه به ثمره و نتيجه خوبي رسيده‏اند. موفقيت‏هايي كه اكنون خودم دارم، مرهون زحمات ايشان مي‏دانم.3 - ايشان هم مدرس بود و هم به منزله پدر و برادر طلبه. زيرا مسائل گوناگون يك طلبه را زير نظر داشت؛ در واقع هم مدرّس، هم مربّي و هم مشاور بود ايشان معتقد بود كه براي به نتيجه رسيدن يك طلبه بايد تا سطح به طور دقيق، روش خاصي را با استاد راهنما طي كرد.4 - ايشان از نظر علمي مسلط بر تدريس بودند، گاهي كتابهايي چون مكاسب را بدون مطالعه قبلي تدريس مي‏كردند... من مكاسب محرمه را در فصل تابستان كه در سپاه لنگرود مشغول بوده‏ام، پيش ايشان خوانده‏ام و اين نكته را در آن‏جا از ايشان ديدم.5 - ايشان براي پذيرش طلبه يك دوران آموزشي داشتند كه پس از آن دوران به او يا وليّ او تذكر مي‏دادند كه ايشان استعداد اين رشته تحصيلي را دارند يا نه؟ در صورت منفي بودن، رشته ديگري را كه وي استعداد و زمينه آن را داشته به او متذكر مي‏شد.6 - ايشان تأكيد داشتند هر طلبه‏اي كه مثلاً مشغول پايه دوم هست پايه اول را به ديگران تدريس نمايد.7 - سفارش و تأكيد فراوان به مباحثه كردن هر يك از دروس به صورت دو نفري يا سه نفري را داشتند.8 - سعي مي‏كرد شاگردان را ضمن آموزش قرآن و تجويد آن‏ها را با مباحث كلي مربوط به قرآن آشنا نمايند و هر روز اول صبح جلسه‏اي با همه طلاب در همه سطوح در زمينه قرآن داشتند؛ از آموخته‏هاي ادبي و نحوي طلاب در آن جلسه به صورت تجزيه و تركيب امتحان عملي مي‏گرفتند و آياتي را در زمينه‏هاي گوناگون و مناسب و مورد نياز روز طلاب، براي آنان توضيح و تفسير مي‏كردند.9 - در ضمن تدريس دروس اصلي، درس اصلي‏تر از همه، يعني اخلاق را نيز خود به عهده داشتند و آن را در ضمن دروس مختلف به مناسبت‏هايي كه پيش مي‏آمد، مطرح مي‏كردند.10 - يكي از روش‏هاي بسيار جالب ايشان كه من در اين حد از كسي سراغ ندارم، نظارت دقيق و مستمر بر دروس و اخلاق طلاب بود. گاهي از شب‏ها به مدرسه سركشي مي‏كرد كه نكند طلاب مشكلاتي داشته باشند.11 - نقش ايشان در جبهه و جنگ ارادت و عشق به خاندان پيامبر (ص) : يكي از صفات برجسته و بارز آيت اللّه ممجّد)، عشق و اخلاص آن مرد بزرگ به خاندان عصمت و طهارت بود.آثار :شرح بر رسائل ، شرح بر مكاسب ، شرحي بر قوانين ، شرحي بر كفايه ، شرحي بر لمعتين


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.