شنبه، 27 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

محمد زارع توتستانی

محمد زارع توتستانی
حاج محمد زارع توتستانى، پدر معظم شهيدان؛ »حسين« و »حسن«( سال 1295 در محله عرب‏ها (اين محله به پشت مشهد معروف است) كاشان چشم به دنيا گشود. پدرش »على اكبر« كشاورزى بود و بخشى از درآمدش را صرف رسيدگى به فقرا مى‏كرد. مادرش »صاحب« به تربيت چهار پسر و تك دخترش مى‏پرداخت. در منزل نان مى‏پخت. محمد از ده سالگى همراه پدر به صيفى كارى مى‏رفت. او يك سال از دوره سربازى‏اش را در دوران رضاخان سپرى كرد، در زندان اوين. آن روز يكى از دكمه‏هاى فرنچ او باز بود. سرگرد نقدى كه از همه سربازان، سان مى‏ديد، با تغير به او نگاه كرد. اشاره‏اش به دكمه باز لباس بود. - تو بازداشتى. بايد تا ستاد زندان اوين بدوى. محمد يك فرسنگ و نيم را دويد و يك روز زندانى شد. او حقوق ارتش را كه ماهى هفت ريال و ده شاهى بود، پس‏انداز مى‏كرد. برگه پايان خدمتش را كه گرفت، خواست به پابوس امام رضا )ع( برود كه با مخالفت خانواده‏اش روبه‏رو شد. ماند و يك سال بعد با »شوكت« كه دختر همسايه بود، ازدواج كرد. خاطرات آن روزها را كه در ذهنش تداعى مى‏شود. - در مراسم عروسى‏مان، چادر شب را پر از نقل و نبات كردند وقتى عروس، »بله« را گفت، نان سنگك خشخاشى با سبزى به مهمان‏ها داديم. من تو مجلس مى‏چرخيدم. طبقى تو دستم بود كه توى آن پر از نقل گشنيزى و لقمه‏هاى نان و سبزى بود كه به مهمان‏ها مى‏دادم. »محمد« در زمينى كه پدر به او داده بود، صيفى‏كارى مى‏كرد و »شوكت« قالى مى‏بافت. سال 38 »على« اولين فرزند خانواده‏ى زارع به دنيا آمد. پس از او بتول، كبرى، حسين و حسن به جمع خانواده اضافه شدند. حسين بزرگتر كه شد، در كارخانه ريسندگى مشغول به كار شد و حسن و على به پدر در كشت و كار، كمك مى‏كردند. سال 52 محمد و همسرش به سفر حج رفتند. - بين راه، ده ريال از پولم را گم كردم. مرد عربى با دستار سبز بر سر نزديك من آمد. سر را بالا گرفته بودم تا او را كه رشيد و چهارشانه بود، ببينم. از احوالم پرسيد و گفتم كه پولم را گم كرده‏ام. بسته پولى به من داد. عقب عقب رفتم كه نگيرم. مرد با اصرار، پول را تو مشت من گذاشت. اسكناس‏ها را شمردم. پنجاه تومان بود. على، حسين و حسن بزرگ شده بودند و با هم به جلسات مى‏رفتند. اعلاميه‏ها را حضرت امام و علماى ديگر را از دوستان خود مى‏گرفتند و تكثير مى‏كردند و تو خانه‏هاى مردم مى‏انداختند. محمد از حادثه دوم شهريور 57 مى‏گويد: آن روز در شلوغى و راهپيمايى مردمى، على كه در شيراز بود، تصادف كرد و از دنيا رفت. آن قدر قلبم از اين حادثه درد آمده بود كه تا سالها طاقت ديدن عكس او را نداشتم. بعد از شروع جنگ، حسن كه چهارده سال بيشتر نداشت، داوطلبانه به جبهه رفت. هر بار كه مى‏رفت، به مادر قول مى‏داد بار آخرش باشد و باز هم عهد مى‏شكست. - جبهه مرا به طرف خود مى‏كشاند. نمى‏توانم در شهر بمانم. او در عمليات مختلفى شركت كرد تا اين كه بيست و سوم بهمن 64 در عمليات والفجر 8 به شهادت رسيد. پيكرش را به روستاى »كنگان« بوشهر بردند و او مانند مولايش امام حسن )ع( غريبانه به خاك سپرده شد. در وصيتنامه‏اش نوشته بود: دو ماه روزه قضا دارم. يك ديگ بزرگ نذر كرده‏ام كه به هيئت مسلم بن عقيل بدهيد و پنج تومان به سيد سماور ساز كه زيرگذر كار مى‏كند، بدهيد. مادر و پدر صبورانه داغ پسر را تحمل كردند و حسين كه در منطقه بود و از شهادت برادر خبر نداشت، نيامد. مادر دل آن را نداشت كه پسر را از شهادت برادرش مطلع كند. مى‏دانست كه شانه‏هاى او، تاب سنگينى مصيبت را ندارد. حاج محمد از خوش لباسى و شيك پوشى حسين تعريف مى‏كند. - وقتى جايى بود، بوى عطر و ادكلنش تو فضا مى‏پيچيد. خيلى مرتب و اتو كشيده بود. از كوچه كه رد مى‏شد، همه به تماشايش مى‏ايستادند، از بس كه خوش‏تيپ و خوش‏قد و قامت بود. من و حاج خانم دلتنگ او بوديم، اما نيامد تا خبرش را آورد. سه ماه بعد از شهادت حسن، او با همرزمانش رفته بود براى گرفتن درياچه نمك در فاو، گلوله‏اى به او اصابت كرده و باعث شهادتش شده بود. بدنش روى خاكريز مانده بود و آن شب وقتى بولدوزر به كار مى‏افتد، بدن او دو تكه مى‏شود. كمر به بالاى او را تشييع كردند و دو ماه بعد، پاره پاره بدنش را به كاشان آوردند و آن را در دارالسلام به خاك سپرديم. محمد و همسرش هفت‏بار به سفر حج رفتند كه در سفر پايانى‏شان )سال 84( مادر شهيدان در روز عرفه بيمار شد و عيد قربان دار فانى را وداع گفت.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
طلع النور علی البدر
play_arrow
طلع النور علی البدر
ورود ولید جنبلاط به دمشق برای دیدار با الجولانی
play_arrow
ورود ولید جنبلاط به دمشق برای دیدار با الجولانی
حاشیه‌های دیدار مداحان و شاعران اهل بیت (ع) با رهبر انقلاب
play_arrow
حاشیه‌های دیدار مداحان و شاعران اهل بیت (ع) با رهبر انقلاب
روز مادر و بهانه‌ای برای دیدار با مادر پهلوانان شهید
play_arrow
روز مادر و بهانه‌ای برای دیدار با مادر پهلوانان شهید
مداحی عربی محمد الجنامی در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مداحی عربی محمد الجنامی در محضر رهبر انقلاب
وایرال‌ترین اتفاق والیبال جهان؛ سقوط یک داور!
play_arrow
وایرال‌ترین اتفاق والیبال جهان؛ سقوط یک داور!
وضعیت گزارشگران شبکه ورزش در استودیو حین گزارش بازی حساس بارسلونا و اتلتیکومادرید
play_arrow
وضعیت گزارشگران شبکه ورزش در استودیو حین گزارش بازی حساس بارسلونا و اتلتیکومادرید
پانسمان عجیب صورت مبین دهقان توسط کادر پزشکی خیبر خرم‌آباد
play_arrow
پانسمان عجیب صورت مبین دهقان توسط کادر پزشکی خیبر خرم‌آباد
اعتراف جالب ترامپ از نقش و تاثیر ایلان ماسک در نتیجه انتخابات
play_arrow
اعتراف جالب ترامپ از نقش و تاثیر ایلان ماسک در نتیجه انتخابات
درگیری مسلحانه نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین با رزمندگان مقاومت
play_arrow
درگیری مسلحانه نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین با رزمندگان مقاومت
پرواز ایران‌بانو با ۱۱۰ زن نخبه ایرانی با خلبانی نخستین بانوی خلبان ایرانی در مشهد به زمین نشست
play_arrow
پرواز ایران‌بانو با ۱۱۰ زن نخبه ایرانی با خلبانی نخستین بانوی خلبان ایرانی در مشهد به زمین نشست
صحبت‌های جالب خلبان زن ایرانی و دستیارش
play_arrow
صحبت‌های جالب خلبان زن ایرانی و دستیارش
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
music_note
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن