يکشنبه، 25 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شیخ صدوق

شیخ صدوق
یکی از بزرگ ترین شخصیت های جهان اسلام و برجسته ترین چهره های درخشان علم و فضیلت شیخ صدوق است. او با ‏جمع آوری روایات و تألیف ده ها جلد کتاب نفیس و ارزش مند، به اسلام و عالم تشیع خدمت کرد. تألیفات این عالم بزرگ اسلام، ‏فراوان و متنوع، در علوم و فنون مختلف اسلامی گنجینه ای پایان ناپذیر است که با وجود گذشت بیش از یک هزار سال از تاریخ ‏تألیف آن ها، هم چنان ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و از جایگاهی بس رفیع و والا برخوردار و در صدر قفسه کتاب خانه ها و ‏سینه فقها و دانش مندان جای گرفته است.‏ تاریخ ولادت شیخ صدوق ‏: محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق در زمان غیبت صغرا و به دعای حضرت صاحب ‏الامر(عج) در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. هیچ یک از تذکره ها تاریخ ولادت وی را مشخص نکرده اند، اما آن چه ‏مسلم است، ولادت ایشان قبل از 305 هجری قمری نبوده و تنها به این اشاره شده که شیخ صدوق در یکی از سال های 306، ‏‏307 و 308 هجری قمری به دنیا آمده است.‏ شیخ صدوق، روزگار کودکی و جوانی اش را در دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر بزرگوارش، علی بن بابویه سپری ‏کرد و در محضر پدر، علوم و معارف را همراه با تربیت های علمی و اخلاقی فرا گرفت و تجسم اخلاق اسلامی در اعمال و رفتار ‏پدر، در لحظه لحظه زندگی او اثر گذاشت. پدری که در اوج علم و فقاهت و شهرت و محبوبیت، از راه دکه ای کوچک که در ‏بازار قم داشت، امرار معاش می کرد و زندگی خود و خانواده اش را با کسب و کار و در نهایت زهد و قناعت می گذراند و پیوسته ‏به حفظ آثار و احادیث اهل بیت(ع) و پاس داری از آرمان های بلند تشیع می پرداخت. این ارزش های والا و عظمت های روحی ‏پدر بزرگوارش، تأثیری انکار ناپذیر در شکل گیری جنبه های روحی و معنوی شیخ صدوق داشت و سبب شد در مدتی کوتاه به ‏قله های کمال دست یابد و در سن بیست سالگی، هزاران حدیث و روایت را حفظ کند.‏ شیخ صدوق بیش از بیست سال، از دوران پربرکت حیات پدر را درک کرد و در این مدت، از محضر پدر و دیگر عالمان قم ‏علم آموخت و حکمت اندوخت. در سن 22 یا 23 سالگی بود که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع کرد و وی از نعمت وجود این ‏مربی بزرگ محروم شد و از آن پس وظیفه سنگین گسترش احادیث آل محمد(ص) و هدایت امت به عهده وی قرار گرفت و ‏دوران جدیدی را آغاز کرد.‏ لقب های شیخ صدوق‏: برخی دانش مندان، از جمله شیخ طوسی و نجاشی، وی را رئیس المحدثین و صدوق الطائفته می نامند و برخی دیگر از علما و ‏دانش مندان القاب دیگری برای ایشان برگزیده اند و همه علما و فقها و دانش مندان بزرگ اسلام، با احترام به شیخ بزرگوار ‏نگریسته اند و به عدالت او اشاره و مقام شامخ علمی شیخ را با عباراتی تصدیق کرده اند که می توان به بزرگانی چون شیخ ‏طوسی، نجاشی، سید بن طاووس، سید محقق داماد، علامه مجلسی، علامه بحرانی، شیخ بهایی، سید محمدباقر خوانساری ‏اشاره کرد.‏ شیخ صدوق، پس از فوت پدر بزرگ وارشان، با این که جوان بود، به سرعت آوازه فضل و دانشش شهرهای ایران و عراق را ‏فرا گرفت و دانش مندان اسلامی، آرزو داشتند شیخ را ببینند و حدیث را از وی بشنوند. او مشتاق شنیدن احادیث محدثان بود و ‏به شهرهایی که حوزه علمیه داشتند، سفر می کرد تا علوم و احادیث خود را به دیگران منتقل کند و از علوم دیگران بهره مند ‏شود. سرانجام در رجب سال 339 هـ.ق، رکن الدوله دیلمی و اهالی ری از او خواستند به ری بیاید و شیخ دعوت آنان را پذیرفت ‏و عازم ری شد و به ترویج مذهب شیعه پرداخت.‏ فقها و بزرگان شیعه، شیخ صدوق را بیش تر با لقب رئیس المحدثین می شناسند، زیرا او در شناخت احادیث، آگاه و در حفظ و ‏جمع آوری آن ها کوشا بود و حدود سی صد جلد کتاب از احادیث پیامبر و ائمه معصومین(ع) را جمع آوری کرده است که این ‏تألیفات ارزش مند، از زمان تألیف ت کنون مورد توجه علما، فقها و دانش مندان اسلامی و مورد استفاده محققین و اندیش مندان و ‏طلاب علوم دینی است که شرح آن در این مختصر نمی گنجد. ‏ وفات شیخ صدوق: سرانجام این عالم بزرگوار، پس از گذشت هفتاد و اندی سال، در سال 381 هجری قمری، دعوت حق را لبیک گفت و در ‏شهری در حومه تهران دیده از جهان فرو بست.‏ پیکر پاکش، در میان غم و اندوه شیعیان، در نزدیکی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی دفن شد و آرام گاهش به نام ابن ‏بابویه، در شهر ری، مشهور و قبر مطهرش زیارت گاه مسلمانان و محل استجابت دعای مؤمنان است.‏ بیش تر تذکره نویسان، ماجرای سالم ماندن پیکر شریف این عالم بزرگ اسلام، پس از گذشت نهصد سال از وفات وی را ‏نقل کرده اند که به طور خلاصه در این جا ذکر می کنم. مرحوم خوانساری (متوفای1313 هـ .ق) در کتاب ارزش مند روضات ‏الجنات می نویسد: «در عهد فتح علی شاه قاجار، در حدود سال 1238 هجری قمری، مرقد شریف صدوق از کثرت باران خراب ‏شد و رخنه ای در آن پدید آمد. به جهت تعمیر و اصلاح آن اطرافش را می کندند که به سردابه ای که مدفنش بود، برخوردند و ‏هنگامی که وارد سرداب شدند، بدن مطهر او هم چنان تر و تازه و در انگشتان اثر خضاب و در کنارش تارهای پوسیده کفن بر ‏روی خاک نمایان بود.»‏ این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش سلطان وقت رسید. وی با جمعی از بزرگان و امنای دولت به جهت ‏مشاهده حضوری به محل آمدند. جمعی از علما و اعیان دولت داخل سرداب شدند و صدق قضیه را به رأی العین مشاهده کردند ‏و سپس دستور تعمیر و تجدید بنا و تزیینات آن را صادر کردند.‏ صاحب روضات که در آن زمان دوازده ساله بوده، چنین نوشته است: «من خودم بعضی از افرادی را که در آن واقعه حضور ‏داشتند، ملاقات کرده ام.»‏ ‏ علامه مامقانی، صاحب تنفیح المقال نیز همین قضیه را نقل کرده است. سید ابراهیم لواسانی، (متوفای سال 1309 هـ.ق) ‏از علمای بزرگ تهران و حکیم وارسته آقای علی مدرس زنوزی (متوفای 1307 هـ.ق) به چشم خود جسد مطهر را به همان ‏حال که بیان شد، دیده اند.‏


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.