دوشنبه، 7 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

امیرقلی امینی

امیرقلی امینی
روزنامه نگار، اديب، مترجم، محقق وخير اصفهاني ايران اين سرزمين دليران و کشور مردان مرد همواره در دل خود نخبگان و انديشمنداني را پرورش داده که سرآمد روزگار بودند و در طول ايام همچون نگيني ارزشمند در جهان مي درخشيدند که اين درخشش را مديون فرهنگ غني و افتخار آميز ايرانند. آنان کساني بودند که تمام زندگي خود را در خدمت فرهنگ و اعتقادات و آرمانهاي بلند بشري گذراندند. در شهر گنبدهاي فيروزه اي و کاشي هاي لاجوردي نيز ستاره هاي درخشاني ظاهر شدند که اين شهر را به گوهري گران سنگ مبدل ساختند که همه از گذشته تا کنون قلبي تپنده براي فرهنگ، ادب و هنر اين خطه بوده اند. امير قلي اميني روزنامه نگار، اديب، مترجم، محقق و خيّر اصفهاني يکي از همين شخصيت هايي است که قلم زدن در مورد ايشان بسيار دشوار است، چرا که ايشان را به جهت خدمات ارزشمند فرهنگي و اعتقادات و ارزشهاي بلند انساني نمي توان در چند سطر يا چند صفحه معرفي کرد. امير قلي اميني، فرزند ابراهيم خان، به سال 1276 خورشيدي، در شهر اصفهان متولد شد جدّ پنجم ايشان، صدر اعظم اصفهاني، معروف به حاج محمد حسين مي باشدکه صاحب موقوفات بسيار مهمي از جمله مدرسه صدر اصفهان در چهارباغ خواجو و صدها اثر ديگر است. از جانب مادر به حاج ميرزا محمد صادق نمازي منسوب است و از 3 ماهگي دست نوازش پدر، از سر او کوتاه شد و تحت حضانت مادر و مراقبت برادر قرار گرفت. تحصيلات خود را در دبستانهاي اسلاميه و اطفال لبنان و دبيرستان گلبهار طي کرد ايشان در دوران دبيرستان دچار بيماري رماتيسم حادّ گرديد و پس از چند سال معالجه، فاقد نيروي حرکتي شد. در سن 21 سالگي مأيوس از معالجه، در بستر مشغول مطالعه کتب تاريخي و ادبي گشت و زبان هاي عربي، فرانسه و اسپرانتو را بدون معلم و به وسيله کتاب آموخت. از سال 1307 شروع به انتشار روزنامه اخگر نمود. و سال 1322 به انتشار روزنامه اصفهان پرداخت. و سال 1311 جمعيت شير و خورشيد سرخ را در اصفهان تشکيل داده و در سال 1313 به تاسيس دارالايتامي مبادرت نمود و تا سال 1332 شخصاً آن را با جمع آوري إعانه، تحت نظر هيئت مديره شير و خورشيد سرخ اصفهان به بهترين وجهي اداره کرد و رياست آن را عهده دار بود. از سال 1312 به نمايندگي انجمن شهر اصفهان انتخاب شد. و 5 سال سمت دبيري انجمن را داشت. در دوره ششم و هفتم تا سال 1328 عهده دار رياست انجمن شهر اصفهان بود. ضمناً چندين دوره نيز عضويت شوراي عالي فرهنگ اصفهان را داشت. ايشان در سال 1319 هـ .ش با بانو بتول ابوعطا که از يک خانواده روحاني بودند ازدواج نمود و از ايشان صاحب يک دختر و پنج پسر شد، که همه آنها مقاطع بالاي تحصيلات دانشگاهي را طي کردند. از ديگر خدمات فرهنگي و اجتماعي وي، اهداي نهصد جلد کتاب به کتابخانه فرهنگ اصفهان و تاسيس يک باب دبستان، در يکي از دهات شهرستان فريدن بود. در سال 1314 به دريافت نشان درجه 2 علمي و سال 1322 به سبب تأسيس پرورشگاه، موفق به دريافت يک مدال شد. تأليفات اميني عبارتند از : 1- هزار و يک سخن در امثال و حکم فارسي 2- فرهنگ عوام يا شرح امثال و اصطلاحات زبان فارسي که چاپ اول آن توسط انتشارات علمي و چاپ دوم توسط دانشگاه اصفهان منتشر گرديد. 3- داستانهاي امثال 4- سي افسانه از افسانه هاي اصفهان 5- گزيده آثار همچنين ايشان ترجمه هاي بسياري از زبانهاي عربي به فرانسه و اسپرانتو داشته که کتاب غلبه بر ترس وخستگي او در سال 1340 برنده جايزه بهترين کتاب سال شده بود. مرحوم اميني به اغلب شهرهاي ايران و کشورهاي جهان سفرکرد. در سال 1353 نيز به زيارت حج شتافت. ايشان در سرگذشت خود مي نويسند: « صفات ممتاز و شايسته اي ندارم جز اينکه، من از آغاز عمر چه در مدرسه و چه در اجتماع عاشق کار و فعاليت بوده و بدون احساس کمترين خستگي به دنبال اهداف اجتماعي خود بوده ام و در اين قسمت مرهون و مديون کساني هستم که مرا به دوش کشيده و به دنبال مقصدم بوده اند. اندرز من به جوانان تنها اين است که در عرصه زندگي بکوشيد و کار کنيد، که به قول مرحوم بهار ((سرمايه جاوداني است کار)). البته کاري که آميخته با ايمان به منظور خدمت به خانواده و اجتماع باشد. دکتر محمد ابراهيم باستاني پاريزي، در اشاره به شجاعت اميني، در اداره روزنامه اصفهان مي نويسد: در روزنامه اصفهان تلگرافي از حاج آقا رحيم ارباب مرد کاردان، فهيم، فقيه و عارف وقت اصفهاني، به چاپ رسيد که خطاب به شاه و اعتراضي به اصلاحات ارضي بود من وقتي آن تلگراف را خواندم، پيش از آنکه به صاحب تلگراف که مي دانستم مردي آگاه است بينديشم در فکر صاحب روزنامه اي بودم که اين تلگراف را بي پروا چاپ کرده بود. دکتر سيف الله وحيدنيا درباره مرحوم اميني مي فرمايد: آقاي اميني در راه اهداف متعالي خود و دفاع از حقوق شهروندان اصفهاني، حاضر نمي شد که با کسي به مطالعه گري بپردازد و قلم خود را در راه منافع اشخاص به گردش در آورد. و اين استواري در رأي و عقيده را همواره داشت که مي توان در صفحات و سرمقاله هاي روزنامه هاي اخگر و اصفهان مشاهده کرد. دکتر ساسان سپنتا در مورد ايشان مي فرمايند: سالهايي که در يکي از دانشگاههاي اروپا به تدريس اشتغال داشتم خود شاهد بودم که بسياري از خاورشناسان، هنگامي که مي دانستند اهل اصفهان و همشهري اميرقلي اميني هستم با چه احترامي از او و فعاليت هاي علمي و فرهنگي او ياد مي کردند و اهميت کتابهاي او، به ويژه دو کتاب داستان هاي امثال و فرهنگ عوام او را يادآور مي شدند.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.