زوجه جابربن عبدالله الانصاری
علامه خبیر شیخ عبدالنبی تویسرکانی در کتاب لئالی الاخبار درباره معجزات رسول صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: در قصه جابر میزبان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ایام غزوه خندق بود و گوسفندی از برای آنان ذبح کرد. جابر را دو پسر بود که هر دو کوچک بودند و پسر کوچک تر هنگام ذبح گوسفند حاضر نبود چون وارد شد و گوسفند را ندید برادر بزرگتر گفت که او را ذبح کردند. گفت: «چگونه؟» بزرگتر گفت: «بر بام بیا تا نشانت دهم» و بر بالای بام رفتند و کاردی بر گلوی او گذاشت و او را ذبح کرد. دید خون جاری شد، لرزه بر اندام برادر بزرگتر افتاد، و فرار کرد از بالای بام افتاد و در ساعت جان سپرد. مادر مشغول تهیه اسباب مهمانی بود که بناگاه دید که از ناودان خون جاری شد و بر بام رفت و پسر خود را غرق در خون دید. آهی از جگر کشید و به دنبال پسر بزرگتر گشت تا این که جنازه او را یافت. کنیز خود را طلب کرد و گفت: «مرا کمک کن و این مطلب را پوشیده دار چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خانه ما مهمان است مبادا خاطر مبارکش رنجیده شود». سپس جنازه ها را پنهان کرد تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همراه با 700 نفر از صحابه وارد شد چون خواست رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم طعام تناول کند جبرئیل نازل شد و عرض کرد که تا دو پسر جابر بر سر سفره حاضر نشوند تناول نفرمایید. و همسر جابر گفت که آنها بیرون رفته اند و جابر رفت و آنها را نیافت. در این وقت جبرئیل واقعه را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شرح داد و عرض کرد یا رسول الله زوجه جابر را بشارت به بهشت ده برای این صبر و شکیبایی که نمود و بفرمایید که جنازه هر دو را حاضر کنند و دعا کنید، به راستی خداوند آنها را زنده خواهد کرد، و با شما طعام خواهند خورد. و جابر هر دو را حاضر کرد و پیامبر دعا نمود و هر دو به خواست خداوند زنده شدند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طعام تناول کردند.