«مأموریت در ایران» عنوان اثری است از ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران که در آن نویسنده گاه روایتی تاریک و روشن از دربار و خدم و حشمش دارد و گاه سری به خیابانهایی میزند که از شعلههای انقلاب در خروش است.
به گزارش راسخون به نقل از تسنیم، «مأموریت در ایران» عنوان یکی از آثاری است که اخیراً از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار کتاب شده است. این اثر روایتی است از انقلاب و وقایع پیش از آن از زبان ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران که به جهت مأموریتش در ایران، شاهد بسیاری از وقایع بوده است.
سولیوان در بخشهایی از این کتاب به اقدامات شاه برای خروج از بحران ایجاد شده، اشاره میکند. هر چند دیدهها و گفتههای سولیوان در این اثر بیشتر به صورت کلی است و گاه در مواقعی مانند داشتن ارتباط شهید بهشتی و مهندس بازرگان با سفارت آمریکا، از ارائه اسناد سربازمیزند، اما خواندن خاطراتی از انقلاب از زبان آخرین سفیر آمریکا به ایران در نوع خود جالب است. سولیوان در این اثر از نگاه یکسفیر به انقلاب مینگرد، نگاهی که بیشتر با ترس و اعجاب همراه است. در خط سیر خاطرات وی میتوان چند مؤلفه مهم را دید. نخست آنکه راوی نگاهی جامع، هرچند اجمالی، به موضوع انقلاب دارد. در خاطرات سولیوان هم میتوان از دغدغههای یکسفیر سراغ گرفت و ترس و اضطراب او را برای صیانت جان 35 هزار آمریکایی در ایرانی که در دروازه ورود به انقلاب اسلامی است، جست. هم میتوان نیمنگاهی به درون شاهی داشت که سلطنت خود را بیرون از دیوارهای بلند دربار، بر فنا میبیند و هم به درون خیابانهایی رفت که مملو از دود کوکتل مولوتفها شعلههای خشم را در خود گرم نگاه داشته است. تمام اینها را- هرچند مجمل و گزارشی- میتوان در خاطرات آخرین سفیر آمریکا در ایران دید.
از سوی دیگر خاطرات سولیوان، چنانچه پیشتر ذکر شد، خالی از ارائه اسناد لازم و مهمی است که برای روشنتر کردن ماجرا و مهمتر از آن، تأیید صداقت راوی، نیاز هر کتاب خاطرهای است. با وجود تمام آنچه گفته شد، خاطرات سولیوان یک وجه مهم دارد که نقطه ثقل اثر است و آن چیزی نیست جز: راوی. خاطرات متنی گزارشی دارد و بیشتر شبیه یادداشتهای روزانه به رشته تحریر درآمدهاند و از هرگونه توصیف اضافی که تصویر بهتری از انقلاب در نظر یک شخصیت سیاسی مهم داشته باشد، خالی است، از این نظر بیشترین بار اهمیت خاطرات در راوی آن خلاصه میشود.
راوی به دلیل داشتن مسئولیت خود با بسیاری از سفرای کشورهای خارجی در ایران مانند انگلستان و فرانسه در ارتباط است و علاوه بر این، به دلیل اطمینان دربار و نیاز وی به کمکهای آمریکا بیش از هر سفیر دیگری با شاه و فرح و سایر خدم و حشم در ارتباط است که در این میان به بخشی از آنچه ماوقع بوده، میپردازد. از نمونههای این ارتباط و داشتن اطلاعات را میتوان در رویکرد شاه برای اعلام حکومت نظامی اشاره کرد. به روایت سولیوان، در یکی از روزهای آبانماه درگیریها به اوج خود میرسد، بسیاری از ساختمانها در خیابانهای مختلف در مرکز شهر طعمه آتش میشود و مردم به خیابانها میریزند.
شاه با دیدن این وقایع به دولت ازهاری اعلام حکومت نظامی میکند. سولیوان در عصر همان روز، پیش از آنکه شاه مأموریت جدید را به ازهاری اعلام کند، به صرف چای و مشورت، میهمان شاه است و در این میان، شایعات پخش شده را اعلام میکند که از جمله این موارد، آتش زدن خانهها توسط ساواک برای مجبور کردن شاه به حکومت نظامی است. سولیوان در این بخش چنین روایت میکند: «در تمام آن روز شایعاتی در شهر منتشر شده بود که آتشسوزی امروز تهران کار عوامل ساواک بود. ... این شایعات را برای شاه بازگو کردم. پرسیدم در اینباره چه فکر میکند؟ شاه با قیافهای خسته به من نگاه کرد، شانههایش را بالا انداخت و گفت: چه کسی میداند؟ این روزها من همه چیز را باور میکنم؟».
یکی از بخشهای روایت شده در این کتاب مربوط به دست و پا زدن شاه برای پیدا کردن جای امن در خارج از ایران است که مانند مواقع بحرانی پیشتر باز دست به دامن آمریکا میشود. هرچند رفقای آمریکایی او ابتدا چراغ سبزی نشان میدهند اما در نهایت به خاطر موقعیت اتباع خود در ایران- به گفته سولیوان- برنامه خود را تغییر میدهند. سولیوان همچنین از ناتوانی بختیار و سپس فرار بیسر و صدای او به فرانسه میپردازد و در نهایت با کمال اجمال و بدون هرگونه توصیف و بیان ذرهای از شور و احساسی که در ایران سال 57 موج میزد، به ورود امام(ره) میپردازد و گوشه اشارهای هم به سخنرانی تاریخی امام(ره) میکند. با وجود تمام این مجملگویی نویسنده، بدون اینکه نظری درباره انقلاب 57 و شور و احساس مردمی آن بدهد، در مقدمه کتاب اقرار کرده و این واقعه را یکی از مهمترین وقایع و تأثیرگذارترین حوادث در نیمه دوم قرن بیستم دانسته و مینویسد: «تمام نتایج آن انقلاب هنوز برای دنیا روشن نیست اما تاکنون توازن راهبردی میان ایالت متحده آمریکا و شوروی را به هم زده است». پایانبخش کتاب هم به اشغال سفارت آمریکا در ایران اختصاص دارد.
شیوه روایت راوی در این کتاب به گونهای تلگرافی است که مخاطب احساس میکند نوع کار وی در شیوه نگارش او تأثیر گذاشته است، کاری به مقتضای آن باید بخشهایی را سری نگاه میداشت. با وجود این، یکی از نقطههای قوت این کتاب، ارائه تحلیلهای نویسنده خلال روایت وقایع است که در همان زمان از راوی به جا مانده است. این تحلیلها دید وسیعتری به مخاطب میدهد.
«مأموریت در ایران؛ خاطرات سولیوان- آخرین سفیر آمریکا در ایران» به قلم خود او و با ترجمه ابراهیم مشفقیفر از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
/117/