فریاد بزن مائده !

کاش مائده  فریاد می زد: شما قبل این کجای زندگی من بودید ؟ آنوقت که من در زندگی الگویی با تمام جزییات می خواستم ! آنوقت که در مدرسه سنگ صبور لازم داشتم ! آنوقت که نیاز به توجه و دیده شدن و تشویق شدن داشتم! شما کجا بودید ؟ شما جز تلنبار بیهوده مطالب پوچ چه راهی برایم گذاشته اید ؟ رقصیدن بد است ؟ باشد. اما حتی همین رقصیدن را هم که من بیرون از ساز و کار آموزشی شما یاد گرفتم !
دوشنبه، 18 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
فریاد بزن مائده !
کاش مائده فریاد می زد: شما قبل این کجای زندگی من بودید ؟ آنوقت که من در زندگی الگویی با تمام جزییات می خواستم ! آنوقت که در مدرسه سنگ صبور لازم داشتم ! آنوقت که نیاز به توجه و دیده شدن و تشویق شدن داشتم! شما کجا بودید ؟ شما جز تلنبار بیهوده مطالب پوچ چه راهی برایم گذاشته اید ؟ رقصیدن بد است ؟ باشد . اما حتی همین رقصیدن را هم که من بیرون از ساز و کار آموزشی شما یاد گرفتم !!!


راسخون : تماس گرفت که: «حالا چه باید کرد؟» 
جالب است! بعد از پایان گفتگو دیدم در چند سال اخیر  هیچ مدیر فرهنگی و مسئول رسانه ای از من نپرسیده :«چه باید کرد؟»
از شما پرسیده اند؟ از بغل دستی تان چه؟سوال دیگری از شما پرسیده اند؟ مثلا پرسیده اند: «حالتان چطور است؟» 
اصلا تصمیم گیران حوزه ی فرهنگ و رسانه "سوال" هم می پرسند؟
 سوال استفهامی؟  فهم؟  شیب؟  بام؟

مائده = طعام آسمانی . اسم از این بهتر می خواستی؟ 
رسم چی؟ مائده های ما چه "مهارتی" دارند؟ در نظام آموزشی نقاشان زبر دستی بار میایند؟ عکاسان خوش ذوقی می شوند؟ ذهن خلاقی پیدا می کنند؟ هویتشان چگونه ساخته می شود؟ غیر از "بدن" و چشم ابرو چه دارند برای "درخشیدن" در چشم دیگران؟ ندرخشند؟ چشم! اما می شود به یک نوجوان در دنیای امروز گفت «نباش! نبین! نگو! ندرخش؟» می شود خواست معتکف گوشه مسجد باشد؟ دائم بنشیند برای المپیاد درس بخواند؟  فرض که شد! چند روز؟ یک هفته؟ یک ماه؟ بعدش چه؟

من از کجا بدانم دخترم " فاطمه زهرا " چهار سال دیگر چه می شود؟
چطور؟ همین امسال مدرسه اش که تمام شد آمد که: «حوصله ام سر رفته ! چقدر کارتن و طراحی؟ و کتاب؟»
گفت: « دوست می خواهم . بیرون می خواهم . پارک می خواهم. سینما می خواهم . بازی .شادی . قرار ملاقات با دوستان مدرسه ام و...»
من و مادرش بعد دو روز تامل دیدیم راست می گوید ! کانون پرورش فکری که می رود هم برنامه جامعی ندارد. یک کاره ! راه افتادیم تا برای رفع این مشکل کافه کتابی دخترانه راه بیندازیم تا فضایی شود امن و دخترانه برای همه فاطمه زهرا ها و مائده ها ، که با خیال جمع خانواده ها با رغبت بیایند و حرف بزنند و بازی کنند و گل بکارند و بسرایند و بخندند و خوش باشند! (هر جا که انتخاب کردیم کرایه اش سر به فلک داشت!) خوب این در توانِ دولت و حاکمیت است که این فضای تعامل امن و سازنده و شاد را ایجاد کند یا منِ پدر و مادر؟ 

پدر آمرزیدها چه دادید که اینطور طلبکارید ؟ در مبلمان شهری چه فضایی به این دختران نوجوان اختصاص دادید که با فراغ بال و احساس امنیت بیایند و انرژی شان را خالی کنند؟ 
خوب سری بچرخانیم!  نگاهی ساده بیندازیم به آثار ضعیفِ  حوزه ی"کودک و نوجوان" بالای نود درصد این آثار که به اسم این دو طیف باهم بیرون میاید مخصوص "کودکان" است!

کاش مائده می گفت: «وقتی در نظام اقتصادی اینقدر بی تدبیر هستید که یک پدر (و در شهر های کلان یک مادر) باید از کله سحر تا بوق سگ بدود تا بتواند معاش حداقلی خانواده اش را تامین کند چگونه انتظار دارید که رابطه ی احساسی خوبی بین فرزندان و والدین شکل بگیرد؟ برای خانواده هایی که فرزندان بزرگتر علاوه بر بزرگ کردن خود، باید خواهر و برادر کوچکشان را هم بزرگ کنند! چگونه متوقع هستید که نظارت و هدایت و راهنمایی والدین بالای سر فرزندان باشد؟»

کاش مائده  فریاد می زد: «شما قبل این کجای زندگی من بودید ؟ آنوقت که من در زندگی الگویی با تمام جزییات می خواستم ! آنوقت که در مدرسه سنگ صبور لازم داشتم ! آنوقت که نیاز به توجه و دیده شدن و تشویق شدن داشتم! شما کجا بودید ؟ شما جز تلنبار بیهوده مطالب پوچ چه راهی برایم گذاشته اید ؟ رقصیدن بد است ؟ باشد. اما حتی همین رقصیدن را هم که من بیرون از ساز و کار آموزشی شما یاد گرفتم ! بعد اینهمه سال تحصیل در نظام آموزشی چه دارم ؟ جز مدرک تحصیلی که بگذارم در کوزه و آبش را بخورم ؟ »

کاش مائده داد می زد: «ساختار تربیتی هیچ گونه هویتی در درختچه ذهنی ام ایجاد نکرده و هیچ مهارتی تا نوجوانی ارائه نکرد !  و من برای دیده شدن به ساده ترین دارایی ام (تنم) چنگ انداختم اما اگر کار من خطا بود چرا با ولع و هجوم مخاطب مواجه شدم ؟ و چطور جامعه ای که تا دیروز هیچ برنامه ای برای من نداشت ، برای هر ویدئویی که کمی منِ نوجوان لباس ام برهنه تر شده و رقص هایم احساسی تر، ده ها هزار لایک و کامنت اضافه و بالای نیم میلیون مخاطب برایم ایجاد کرده و حالا که من گرفتارم به روی خودش هم نمیاورد که رفتار همین جامعه در دنیای مجازی است که به صورت پاداش (توجه) به من  احساس "رضایت درونی" داده و هر بار من را ترغیب به تکرار متهورانه تری کرده! »

کاش مائده می گفت: «حالا این جامعه و شما متولیان رسانه و فرهنگ چطور می توانید یک "فرد" را که حاصل چرخه معیوب چند ده ساله ی تربیتی در سیستم فرهنگی و نظام اقتصادی خودتان است بیاورید و نقره داغ اش کنید تا عبرت دیگران شود! با کدام حجت شرعی؟ با قاعده ی توجیه وسیله برای رسیدن به هدف؟ به هدفتان رسیدید؟ هدفتان چه بود؟ راه افتادن کمپینِ برقص تا برقصیم؟ اینکه حالا هزاران دختر نوجوان دیگر به بهانه ی حمایت از من جلوی دوربین موبایلشان برقصند و در شبکه های اجتماعی بارگزاری کنند؟ عقل می دانید چیست؟»

مائده نمی تواند این زوایا را تحلیل کند ولی در تمام این سال ها فریاد زده است، با تن اش!

به قلم :  یاسر عرب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.