درآمدی بر سخنرانی اخیر حسن روحانی در سازمان ملل متحد
دولت مستقر جمهوری اسلامی ایران با شعار «گردش همزمان چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی مردم» پا به کارزار انتخابات یازدهم گذارد. دولت یازدهم نیز به زعم خویش این گره و دشوارهی اساسی را مورد نظر قرار داد و با بیانی «مدرن» و ادبیاتی نزدیک به زبان رایج تمدن غرب، در جهت دفاع از به همآوردن گردش همزمان چرخهای سانتریفیوژ- اراده به پیشرفت جبههی توحید بر خلاف خواست و ارادهی جبههی طاغوت- و چرخ زندگی عرفی مردم، به مذاکرات دیپلماتیک حرفهای دست یازید.
به گزارش راسخون؛ شعار راهبردی دولت که منطق مذاکرات برنامهی جامع اقدام مشترک-برجام- از آن برخاسته بود، تفکیکی بنیادین را در دل خود حمل میکرد. این شعار، پیشاپیش تمایز و تفکیک عرصهی روزمره و زمینی زندگی از عرصهی الوهی و آسمانی حیات را پذیرفته بود. گو اینکه تنها با چنین تفکیکی میشد با ادب و زبانی مدرن- ادب دیپلماتیک در برابر ادب توحیدی- با شیطان بزرگ «مذاکره» کرد. مذاکرات روی کاغذ موفق نشان داد و گویی برای نخستین بار در تاریخ توحیدی بشر، میان جبههی حق و باطل، بین توحید و طاغوت، معاهدهای امضاء میشد که هم جبههی توحید از آن رضایتی نسبی داشت و هم جبههی طاغوت از آن خرسند بود، معاهدهای که ادعا میشد صرفا توافقی تاکتیکی نیست؛ بلکه بنا دارد نسخهی روشنی از صلح و سعادت برای هر دو تمدن به ارمغان آورد، سرانجام برجام اما به خروج شیطان بزرگ از عهدنامه انجامید.
مذاکره اینبار علنی و نه پشت درهای بسته، درحضور نمایندگانی از همهی فرهنگها و قومیتهای جهان، در سالن نشست سران سازمان ملل متحد اتفاق افتاد. ساعاتی پیش از رئیس جمهور روحانی، دونالد ترامپ به نمایندگی از آمریکا- سرآمد و عصارهی تمدن غرب برای بشریت- به جایگاه سخنرانی شتافت و وقتی به ایران رسید، از منطق خروج آمریکا از عهدهنامهی برجام سخن گفت. اینکه ایران به مدد برخی گشایشهای برجام توانسته است دامنهی نفوذ کلمهی توحید را بر جغرافیای بیشتری از زمین که تحت سیطرهی کلمهی طاغوت بوده است بگستراند و چه دلیلی بزرگتر از این ناسازگاری و ناهمراهی ایران با تمدن جدید بشری که غرب و در راس آن آمریکا سکاندار آن است. آنچه ترامپ عرضه داشت، سخن جدیدی در بر ندارد. در تمام چهار دههی اخیر آمریکا با همین منطق از ایران انتقادکرده بود اما اتفاقی خارقالعاده رویارویی ایران و آمریکا را در چهلمین سالگشت انقلاب اسلامی، مهم و بیمانند کرده است. واکنش روحانی به اظهارات ترامپ دیگر از منطق شعار «هم چرخ سانتریفیوژها و هم زندگی مردم» پیروی نمیکند، همچنان که خطابهی دیگر رؤسای جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز چنین بود. ویژگی سخنرانی اخیر حسن روحانی در فرم و ادب گفتگوی او نهفته است. روحانی در جایگاه سخنرانی سازمان ملل، از روحانی سالها و حتا روزهای پیش عبور میکند؛ او در خطابهای تاریخی، با بیانی «دیپلماتیک» و «ادبی غربی» با محتوایی برآمده از جهانی دیگر، جامعهی بشری از شیطان بزرگ و منطق آن پرهیز میدهد و به کلمهی توحید دعوت میکند. در سخنان روحانی، محتوای عاشورایی سعید جلیلی و ادب دیپلماتیک محمدجواد ظریف به هم میرسند. منتقدان ممکن است بگویند روحانی شاید به اضطرار به این سخنان رسیده باشد و اگر صحنه، صحنهی دیگری بود و چرخهی حوادث به گونهای دیگر رقم میخورد، او به همان ادب و محتوای دیپماتیک وفادار میماند؛ اما چرا باید سلسلهی علتها را همواره آفاقی و زمینی ببینیم؟ بالاتر از علتهای عرضی و افقی که امورات عالم در سطح طبیعت به واسطهی آنها تدبیر میشود، ما به سلسلهی علتهایی عمودی از ناسوت طبیعت تا لاهوت احدیت قائلیم. فارغ از اینکه سخنرانی اخیر روحانی را تابع بدفرجامی برجام بدانیم یا نه، این سخنان پیش روی نمایندگان ملتهای سراسر جهان وضعی را در عالم رقم زده است و نسبت میان ما و شیطان بزرگ رقم زده است. شاید همهی وعدههای اروپاییها از ساحت حرف فراتر نرود، شاید همهی همدلی نمایندگان ملتها با ایران با یک تهدید یا تطمیع آمریکاییها پایان یابد، اما اتفاق آن است که هیچیک از متحدان و همراهان شیطان بزرگ را یارای پیروی از منطق کار و گفتگوی او نیست. اتحادیهی اروپا، چین، روسیه و حتا هند در بنیان، اصول و مقاصد حتما با ایالات آمریکا همراهند؛ اینها بنا دارند جهان مدرن را مطابق نسخههای اومانیستی و انسانگرایانهی تمدن غربی بنا سازند و اگر اختلافی است در تقسیم قنائم و مسامهت بیشتر هر یک از منافع این نسخه است. با همهی اینها، میان شیطانبزرگ و همراهانش شکاف و اختلافی بینظیر رخ داده که هر چه رسانهها و پروپاگاندای نظام سرمایهداری سعی در پوشاندن آن و یا انحراف اذهان عمومی به گوشهای دیگر از عالم دارند، نمیتوانند لرزش و سقوط قریبالوقوع تمدنی با آن همهی وعدههای شگفت را پنهان کنند.
انقلاب اسلامی در چهلمین سالگشت پیروزیاش، با همان ادب و منطق بهمن 57، یا بهتر، با همان ادب و منطق کلمهی توحید که از آدم تا امروز امتداد یافته است، شیطان بزرگ را خطاب قرار داده است و آنقدر سخن روشن، برهنه و نافذ است که کسی از متحدان دیروز را یارا و توان مقابله با آن نیست، که اگر چنین بود، اتحادیهی اروپا- یار گرمابه و گلستان شیطان بزرگ و نیای فرهنگی و سیاسی او- در این تنگنای اعتبار و مشروعیت او را تنها نمیگذاشت. آن سوی افق، صبح روشن انتظار مومنان حقیقی عالم را میکشد؛ الیس الصبح بقریب!؟
به گزارش راسخون؛ شعار راهبردی دولت که منطق مذاکرات برنامهی جامع اقدام مشترک-برجام- از آن برخاسته بود، تفکیکی بنیادین را در دل خود حمل میکرد. این شعار، پیشاپیش تمایز و تفکیک عرصهی روزمره و زمینی زندگی از عرصهی الوهی و آسمانی حیات را پذیرفته بود. گو اینکه تنها با چنین تفکیکی میشد با ادب و زبانی مدرن- ادب دیپلماتیک در برابر ادب توحیدی- با شیطان بزرگ «مذاکره» کرد. مذاکرات روی کاغذ موفق نشان داد و گویی برای نخستین بار در تاریخ توحیدی بشر، میان جبههی حق و باطل، بین توحید و طاغوت، معاهدهای امضاء میشد که هم جبههی توحید از آن رضایتی نسبی داشت و هم جبههی طاغوت از آن خرسند بود، معاهدهای که ادعا میشد صرفا توافقی تاکتیکی نیست؛ بلکه بنا دارد نسخهی روشنی از صلح و سعادت برای هر دو تمدن به ارمغان آورد، سرانجام برجام اما به خروج شیطان بزرگ از عهدنامه انجامید.
مذاکره اینبار علنی و نه پشت درهای بسته، درحضور نمایندگانی از همهی فرهنگها و قومیتهای جهان، در سالن نشست سران سازمان ملل متحد اتفاق افتاد. ساعاتی پیش از رئیس جمهور روحانی، دونالد ترامپ به نمایندگی از آمریکا- سرآمد و عصارهی تمدن غرب برای بشریت- به جایگاه سخنرانی شتافت و وقتی به ایران رسید، از منطق خروج آمریکا از عهدهنامهی برجام سخن گفت. اینکه ایران به مدد برخی گشایشهای برجام توانسته است دامنهی نفوذ کلمهی توحید را بر جغرافیای بیشتری از زمین که تحت سیطرهی کلمهی طاغوت بوده است بگستراند و چه دلیلی بزرگتر از این ناسازگاری و ناهمراهی ایران با تمدن جدید بشری که غرب و در راس آن آمریکا سکاندار آن است. آنچه ترامپ عرضه داشت، سخن جدیدی در بر ندارد. در تمام چهار دههی اخیر آمریکا با همین منطق از ایران انتقادکرده بود اما اتفاقی خارقالعاده رویارویی ایران و آمریکا را در چهلمین سالگشت انقلاب اسلامی، مهم و بیمانند کرده است. واکنش روحانی به اظهارات ترامپ دیگر از منطق شعار «هم چرخ سانتریفیوژها و هم زندگی مردم» پیروی نمیکند، همچنان که خطابهی دیگر رؤسای جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز چنین بود. ویژگی سخنرانی اخیر حسن روحانی در فرم و ادب گفتگوی او نهفته است. روحانی در جایگاه سخنرانی سازمان ملل، از روحانی سالها و حتا روزهای پیش عبور میکند؛ او در خطابهای تاریخی، با بیانی «دیپلماتیک» و «ادبی غربی» با محتوایی برآمده از جهانی دیگر، جامعهی بشری از شیطان بزرگ و منطق آن پرهیز میدهد و به کلمهی توحید دعوت میکند. در سخنان روحانی، محتوای عاشورایی سعید جلیلی و ادب دیپلماتیک محمدجواد ظریف به هم میرسند. منتقدان ممکن است بگویند روحانی شاید به اضطرار به این سخنان رسیده باشد و اگر صحنه، صحنهی دیگری بود و چرخهی حوادث به گونهای دیگر رقم میخورد، او به همان ادب و محتوای دیپماتیک وفادار میماند؛ اما چرا باید سلسلهی علتها را همواره آفاقی و زمینی ببینیم؟ بالاتر از علتهای عرضی و افقی که امورات عالم در سطح طبیعت به واسطهی آنها تدبیر میشود، ما به سلسلهی علتهایی عمودی از ناسوت طبیعت تا لاهوت احدیت قائلیم. فارغ از اینکه سخنرانی اخیر روحانی را تابع بدفرجامی برجام بدانیم یا نه، این سخنان پیش روی نمایندگان ملتهای سراسر جهان وضعی را در عالم رقم زده است و نسبت میان ما و شیطان بزرگ رقم زده است. شاید همهی وعدههای اروپاییها از ساحت حرف فراتر نرود، شاید همهی همدلی نمایندگان ملتها با ایران با یک تهدید یا تطمیع آمریکاییها پایان یابد، اما اتفاق آن است که هیچیک از متحدان و همراهان شیطان بزرگ را یارای پیروی از منطق کار و گفتگوی او نیست. اتحادیهی اروپا، چین، روسیه و حتا هند در بنیان، اصول و مقاصد حتما با ایالات آمریکا همراهند؛ اینها بنا دارند جهان مدرن را مطابق نسخههای اومانیستی و انسانگرایانهی تمدن غربی بنا سازند و اگر اختلافی است در تقسیم قنائم و مسامهت بیشتر هر یک از منافع این نسخه است. با همهی اینها، میان شیطانبزرگ و همراهانش شکاف و اختلافی بینظیر رخ داده که هر چه رسانهها و پروپاگاندای نظام سرمایهداری سعی در پوشاندن آن و یا انحراف اذهان عمومی به گوشهای دیگر از عالم دارند، نمیتوانند لرزش و سقوط قریبالوقوع تمدنی با آن همهی وعدههای شگفت را پنهان کنند.
انقلاب اسلامی در چهلمین سالگشت پیروزیاش، با همان ادب و منطق بهمن 57، یا بهتر، با همان ادب و منطق کلمهی توحید که از آدم تا امروز امتداد یافته است، شیطان بزرگ را خطاب قرار داده است و آنقدر سخن روشن، برهنه و نافذ است که کسی از متحدان دیروز را یارا و توان مقابله با آن نیست، که اگر چنین بود، اتحادیهی اروپا- یار گرمابه و گلستان شیطان بزرگ و نیای فرهنگی و سیاسی او- در این تنگنای اعتبار و مشروعیت او را تنها نمیگذاشت. آن سوی افق، صبح روشن انتظار مومنان حقیقی عالم را میکشد؛ الیس الصبح بقریب!؟
مطالب مرتبط
دیوانهی عربستان به دنبال بمب اتم!
«قدرت تیز» و گلوی عمو سام!
«جورج بوش پدر» چگونه ۶۶ کودک بیگناه ایرانی را به قتل رساند؟