الف) معنای لغوی و اصطلاحی تواضع
تواضع در لغت به معنای فروتنی کردن و اظهار خواری کردن میباشد(فرهنگ فارسی عمید) و در اصطلاح به این معنا است که انسان به سبب امتیازاتی که خداوند در او قرار داده، خود را برتر از دیگران نبیند. مرحوم نراقی(ره) در تعریف تواضع گفته است: «مذکور شد که ضدّ صفت کبر، تواضع است و آن عبارت است از: شکسته نفسى، که نگذارد آدمى خود را بالاتر از دیگرى بیند و لازمه آن، کردار و گفتار، چندى است که دلالت بر تعظیم دیگران، و اکرام ایشان مىکند».(معراج السعادة،ص300 )
ب) فرق بین تواضع و ذلت
بسیار دیده شده است که اهل تزکیه به جای تواضع که اشرف صفات انسانی میباشد، خود را نزد دیگران ذلیل و خوار میکنند. معنای تواضع همانگونه که گذشت عبارت است از اینکه؛ انسان خود را از دیگران برتر و بهتر نداند بلکه خود را در همۀ احوالات پایینتر از دیگران ببیند و ذلّت به این معناست که انسان شرافت خود را در برابر دیگران حفظ نکند و احترام خود را با کردارهای ناصحیح از بین ببرد.
تواضع و ذلت در آثاری که برای انسان به دنبال دارند با یکدیگر تفاوت اساسی دارند؛ تواضع سبب رشد و حرکت انسان به سوی خداوند میشود. امام صادق(ع) در فضیلت تواضع فرمودند: التَّوَاضُعُ أَصْلُ کُلِّ شَرَفٍ نَفِیسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِیعَةٍ وَ لَوْ کَانَ لِلتَّوَاضُعِ لُغَةٌ یَفْهَمُهَا الْخَلْقُ لَنَطَقَ عَنْ حَقَائِقِ مَا فِی مَخْفِیَّاتِ الْعَوَاقِب. «تواضع و فروتنى اساس هر گونه شرافت عظیم و مرتبه بلندى است و اگر براى تواضع زبان و لغتى بود هر آینه خبر مىداد ما را از حقایق پوشیده و اسرار نهان و نتایجى را که براى آن هست».(مصباح الشریعه،ص72)
و ذلت نیز موجب سقوط انسان و دورشدن او از خداوند میگردد. امام باقر(ع) فرمودند: بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ یَقُودُهُ، وَ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّه. «بد بندهای است که برای او طمعی باشد که او را به زنجیر بکشد و بد بندهای است بندهای که در او رغبتی باشد که او را ذلیل نماید».(اصول کافی، ج3 ص778)
لفظ «أَصْلُ کُلِّ شَرَفٍ نَفِیسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِیعَةٍ» دلالت میکند که انسان متواضع رشد میکند و مراتب بالا را طی میکند. و لفظ «بِئْسَ الْعَبْدُ» دلالت دارد بر اینکه انسان ذلیل از رشد و کمال باز میماند.
آیت الله شجاعی(ره) در فضیلت تواضع فرموده است: «صاحب صفت فاضلۀ تواضع را خدای متعال دوست میدارد. یعنی او را به سوی خود جذب میفرماید. و این، اساس موفقیت سالک در طریق سلوک است». سپس در ادامه در مورد ذلت فرمودهاند: «باید مراقبت کرد و هوشیار بود که دانسته و ندانسته «ذلت» و «مذلّت» به جای «تواضع» ننشیند، و «خواری» عنوان «شکستگی» به خود نگیرد، و اهداف دنیوی و اغراض نفسانی به لباس مقاصد عالیه الهی در نیاید و خلاصه «شرک» صورت «توحید» نیابد».(مقالات جلد2 ص309_311)
ج) برکات تواضع
تواضع دارای برکات و آثار فراوانی میباشد که به گوشهای از آنان اشاره مینماییم که تفکر در آن برکات سبب میشود که انسان برای کسب این فضیلت نورانی تلاش نماید.
یک) کاملشدن نعمت؛ تواضع سبب زیادی و اکمال نعمت میگردد. امیرالمومنین(ع) فرمودند: بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُ النِّعْمَة. «تواضع سبب کامل شدن نعمت میشود».(بحارالانوار ج66ص410)
دو) قبولی اعمال؛ تواضع موجب قبولی اعمال میشود. امام صادق(ع) فرمودند: وَ لَیْسَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ یَرْضَاهَا وَ یَقْبَلُهَا إِلَّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُع. «و هیچ عبادتی برای خدا مورد قبول نخواهد بود مگر اینکه باب آن تواضع میباشد».(مصباح الشریعه ص 73)
سه) مقابله با شیطان؛ تواضع باعث میشود که بین انسان و شیطان سنگری ایجاد گردد به صورتی که شیطان نتواند بر انسان غلبه نماید. امیرالمومنین(ع) فرموده است: «وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِه. و با تواضع بین خودتان و بین ابلیس و جنودش سنگری ایجاد نمایید».(نهج البلاغه خطبه قاصعه)
د) راه کسب تواضع
هر انسانی برای رسیدن به خوبیها و صفات نیکو باید مجاهدت و تلاش مناسب و کاملی داشته باشد تا بتواند آن خصلت را در خود ایجاد نماید. برای کسب تواضع و از بین بردن تکبر، راههای فراوانی وجود دارد که به دو مورد اشاره مینماییم.
الف) اولین راه این است که انسان اموری که ریشه در تواضع دارند و انجام آنان سبب شکسته شدن نفس میگردند را انجام دهد. مرحوم نراقی(ره) با بیانی لطیف علائم تواضع را گفته است که چند مورد را ذکر میکنیم.
علامت اول: چون با اقران و امثال خود در مسألهاى از مسائل، گفتگو مىکند، اگر حق بر زبان ایشان جارى شود و آنچه او گوید مطابق واقع نباشد، اگر اعتراف به آن کرد و از اینکه او را بر حق آگاه ساختند و از غفلت برآوردند اظهار شکرگزارى ایشان نمود و اصلا بر او اعتراف و شکرگزارى مشکل نبود.
علامت دوم: چون به محافل و مجامع وارد شود بر او گران نباشد که امثال و اقران بر او مقدم نشینند و او فروتر از ایشان نشیند، و مطلقا تفاوتى در حال او نکند و همچنین در وقت راه رفتن، مضایقه(مشکلی نداشته باشد) نداشته باشد که عقب همه راه رود و اگر چنین باشد، صفت کبر ندارد.
علامت سوم: پیشى گرفتن در سلام کردن بر او گران نباشد. پس اگر مضایقه داشته و توقع سلام از دیگران داشته باشد متکبر خواهد بود.
علامت چهارم: چون فقیر بىنوائى او را دعوتى نماید اجابت کند و به مهمانى او یا حاجتى دیگر که از او طلبیده برود و به جهت حاجت رفقا و خویشان، به کوچه و بازار آمد و شد نماید و همچنین ضروریات خانه خود را از آب و هیمه و گوشت و سبزى و امثال اینها را از بازار خریده خود بردارد و به خانه آورد، اگر بر او گران نباشد متواضع است و الا متکبر.(معراج السعاده ص295_297)
ب) راه دیگر آن است که ریشه و علت تکبر را در وجود خود بررسی کند و سپس با راهکارهایی که علمای اخلاق و معرفت فرمودهاند با آن علل جهاد و مبارزه نماید. برای مثال اگر کسی علت تکبر را حسد به دیگران دید، لازم است که با حسد مبارزه کند تا با از بین بردن آن از تکبر رهایی یابد، زیرا تا حسد که علت تکبر میباشد در او وجود دارد، هیچگاه نمیتواند از خودبزرگ بینی نجات یابد.
رضا مهدوی