شاخصهای مکتب سردار سلیمانی را میتوان در محورهای ذیل خلاصه کرد:
1- مجاهدت بی وقفه:
شهید سلیمانی عمر پربرکت خویش را صرف جهاد مستمر و خستگی ناپذیر کرد. سلیمانی دوره جوانی و میان سالی خود را در کوران حوادث سپری کرده و با سختی و بحران خو گرفته بود. سردار سلیمانی از دوره مبارزه با گروهکهای مسلح، دوران 8ساله دفاع مقدس، مرحله مبارزه با اشرار و بالاخره دوره طولانی جنگهای نامتقارن در خاورمیانه، به سان مجاهدی عمل کرد که هیچگاه آرام و قرار و استراحت نداشت.2- اخلاص:
شهید سلیمانی نماد اخلاص و کار در راه خدا بود. در تلاش های فراوانی که داشت، هیچ گونه چشمداشت مادی نداشت و یا به دنبال القاب و مناصب دنیوی نبود. وقتی شایعاتی مبنی بر نامزدی سردار برای ریاست جمهوری مطرح شد با نگارش نامه ای خود را سرباز صفر ولایت قملداد کرد که وظیفه اصلی اش نظامی گری است، نه بر تن کردن ردای ریاست جمهوری.در واقع سردار از جاذبه های دنیوی عبور کرده بود. با آن که پیروزی در انتخابات تقریبا برایش مسجل بود، اما تمایلی به جاه طلبی نداشت و میدان و عملیات را بر میز ریاست ترجیح میداد. این روحیه را سردار از ابتدای جنگ داشته و تا آخر عمر حفظ کرد.
به دلیل همین روحیه اخلاص و وارستگی بود که محبوبیت عموم مردم را به دست آورده و در واقع سردار و فاتح دلها شده بود و نیز به دلیل همین روحیه بود که سردار، با آن که اختیارات و امکانات بسیار زیادی در دستش بود، پاک زیست و مبتلا به فساد اقتصادی نشد.
3- تدبیر و مدیریت راهبردی:
سردار شهید دارای نبوغ خاص نظامی و عملیاتی، مدیریت راهبردی و توان بالای سازماندهی بود. با استفاده از این نبوغ بود که معرکه های راهبردی و سنگین را با موفقیت هدایت می کرد.آخرین و بزرگترین دستاورد سردار در این زمینه، شکست پروژه خطرناک تکفیری ـ تروریستی داعش بود. داعش قصد داشت علاوه بر عراق و سوریه، کل منطقه شامات و سپس سایر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا را تصرف کند و به زعم خود پرچم خلافت یا دولت اسلامی را بر بام جهان برافرازد.
سردار سلیمانی با بسیج نیروهای مقاومت در منطقه اعم از حزبالله، حشدالشعبی، نیروهای بومی سوریه، فاطمیون، حیدریون، زینبیون و... جبهه قدرتمندی علیه داعش پدید آورده و نهایتا پایگاه خلافت این گروه را در رقه و موصل سرنگون کرد. توصیف "چهره بین المللی مقاومت" از سوی رهبر انقلاب، ناظر به عملکرد موفق سردار نه فقط در سطح منطقه، بلکه در تراز جهانی است.
4- شجاعت:
شاید بسیاری از افراد اهل تدبیر و هوشمندی بالایی باشند، اما کمتر اتفاق میافتد که کسی تدبیر را توأم با شجاعت داشته باشد. سردار وقتی به تشخیص درست میرسید، شجاعانه آن را تبدیل به تصمیم میکرد و مسئولیت تصمیم خود را میپذیرفت.در بسیاری از بزنگاه های جنگ و بحران، شجاعت سردار بود که گره گشایی میکرد. حتی در بسیاری موارد با آن که فرمانده عالی بود و علی القاعده باید در ستاد و قرارگاه مینشست و دستور صادر میکرد، اما به دل میدان میزد و پا به پای رزمندگان و در زیر آتش دشمن، به هدایت میدان می پرداخت.
5- نظم و انضباط:
سردار با حجم سنگینی از کار مواجه بود، لذا نیاز به نظم و انضباط و وقت شناسی دقیقی داشت. اهل تعارف و مجامله نبود و اولویت اصلی برایش انجام به موقع مأموریت بود. سردار روحیه نظم را در میان نیروهای تحت امر و نیز دوستان خود در منطقه ایجاد کرده و ناچار بودند پا به پای او حرکت کنند، نظمی که گاه حالت فراسازمانی یافته و زندگی شخصی و خواب و استراحت او را تحت الشعاع قرار می داد.6- نگاه باز و فراجناحی:
سردار دلی دریاگونه داشت. لذا هیچگاه گرفتار تعصبات سیاسی و حتی فرهنگی نبود. در عرصه داخل حتی الامکان در مسایل سیاسی و جناحی دخالت نمیکرد و میگفت اولویت اصلی من کار برون مرزی است. به دلیل همین چهره فراجناحی بود که سردار از احترام و محبوبیت ملی برخوردار بود.این نگاه منفتح سردار، نسبت به مسایل قومی، طائفه ای و مذهبی، نمود بیشتری داشت. او دریافته بود که منطقه آبستن چالشها و نزاعهای قومی و مذهبی است، لذا هیچگاه از این زوایه وارد پرونده های پیچیده منطقه نمیشد. حمایت از افراد، جریانات و سازمانها بر اساس محور مقاومت بود، نه مسایل قومی و مذهبی. برای مثال همانطور که سردار از حزب الله شیعی لبنان حمایت میکرد، جنبش سنی مذهب حماس و نیز علویان سوریه و یا زیدیهای یمن از پشتیبانی او برخوردار بودند.
7- شهادت طلبی:
سردار حاج قاسم جایش این خاکدان نبود، روح بزرگش در قفس ناسوت نمیگنجید، لذا شوق پرواز به ملکوت همواره در جانش شعله می کشید.همزمان با اوج پیروزیهای جبهه مقاومت در حلب در پاییز95، شایعه شهادت سردار سلیمانی در منطقه «العیس» در جنوب حلب به سرعت در شبکههای مختلف پیچید.
پس از چند روز، سردار در گفت وگو با پایگاه تحلیلی خبری «الوقت» در واکنش به شایعه شهادت خود گفت: این چیزی است که دشتها و کوههایی را برای پیدا کردنش پیمودهام.
سردار اما عاقبت، گمشده خویش را یافت. گمشدهای که در جبهههای غرب و جنوب ایران تا مناطق شرق کشور و پس از آن افغانستان، عراق، لبنان و سوریه مشتاقانه به دنبالش بود. در راه فرودگاه بغداد نصیبش شد، آن هم با آتش شقیترین آحاد بشر!
شهادت مظلومانه اش نه فقط ملت ایران، که آحاد ملت ها را در پهنه مقاومت داغدار کرد، دلدادگان برایش گریستند و عزاداری کردند و در ایران، پیکر پاک و قطعه قطعه اش را تشییع میلیونی کرده و با خون پاکش بیعتی دوباره کردند. «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»