سیاهوسفید، شرق یا غرب هم نداشت. آنان عملاً پرنده خوشبختی را در سرسپردگی و فرمانبرداری از اقویا میجستند که در برهوت توسعهنیافتگی بیراههای بیش نبود. پیوستن به هریک از دو طرف هر آنچه بود برای ملتهای محروم واقع شده در دایره هر یک از دو بلوک جز اضطراب، آشفتگی و غارت بیسروصدای تمامی منابع و دارائی ملل فقیر توسط اقویا و متقابلاً رفاه حیرتآور و دستنیافتنی کشورهای چپاولگر عایدی دیگری در پی نداشته است. در یکصد سال اخیر پیدایش جامعه بینالملل و تغییر نام آن به سازمان ملل متحد منجر به پذیرش سهلتر و البته عام این سیاست استعماری بهعنوان یک هنجار راهبردی بینالمللی شده است. هر بار چکاندن ماشه این مکانیسم جهانی در بطن مراودات سازمانیافته توسط چند کشور قوی حاکم بر سرنوشت جهان، تدریجاً به بروز یک شکاف دهشتناک طبقاتی، اجتماعی در عرصههای مختلف جهانی منجر شده است.
بازبینی ساختار و ابزارهای هارمونی پیشبینیشده گویای آن است که هر صدای مخالف این هارمونی بایستی با شدت و حدت در هم کوبیده شده و هر ندای مخالفی در نطفه خفه شود. امپراتوری رسانهای، نواندیشان نفوذی، حاکمان وابسته، فقر فرهنگی و دینی و کارسازتر از همه چشم طمع بستن مستضعفین به باغ سبز خیالی وعده داده شده، حجت و پیشران این فرآیند ویرانگر بوده است. در کنار هم قرار دادن وضعیت زندگانی مردم ده و یا بیست کشور توسعهیافته با یکصد و هشتاد کشور دیگر و مقایسه میزان منابع و معادن و نیروی انسانی و دهها شاخصه دیگر میان آنها انصافاً هیچ حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد.
در آفتاب و مهتاب دوره معاصر هم کلیدواژههای راهبردی همچون متفقین یا متحدین، کمونیسم یا لیبرال، ناتو یا ورشو، چپ یا راست، اقتصاد باز یا بسته، غربی یا شرقی، شورای امنیت و حق وتو، نظم بینالمللی و محور شرارت و دهها عنوان سیاسی، نظامی و اقتصادی و فرهنگی قابلاحصا دیگر به شکل معناداری بردهداری نوین سیاسی را در عرصه روابط بینالملل لباس عقلانیت پوشانیده است و با القای نبود راه نجات سوم؛ یوغ بندگی را پیچیدهتر از گذشته بر گردههای نحیف کشورهای ضعیف قفل ناگشودنی زده است. در مناسبات سیاسی بینالمللی، «عدالت» نامأنوسترین واژه به شمار میرود. مصادیق گوناگون تاریخی بهسادگی نشان میدهد که تسلیم و تعظیم دولتهای وابسته در برابر ابرقدرتها به یکرویه مقبول بینالمللی و رفتارسازی عمومی برای پذیرش سلطه از سوی ملل محروم، هدف غائی این مکانیسم جهنمی بوده است.
پیدایش انقلاب اسلامی و بیدارسازی ملتهای جهان
اما در این هنگامه (خوشآیند استعمارگران غربی و شرقی) پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 همانند زلزلهای ناگهانی به بیدارسازی ملل خسته از غارت و چپاول منجر شد. شاکله این انقلاب اسلامی را در عرصه بینالمللی اصل رهائیبخش نه شرقی - نه غربی، توسعه اخلاق همگانی، توجه اختصاصی به دیانت و معنویت بینالمللی، روشنگری ملل، اتکا به نقش ملتها دررسیدن به استقلال و آزادی و حمایت از مستضعفین عالم شکل داده بود. اتفاقاً همه اینها با سیاستهای دیکته شده نظام سلطه مخالفت بنیادین داشت. پوستاندازی اندیشهای ملل محروم و مقاومت هوشمندانه نخبگان در برابر بردهداری نوین سیاسی در سایه دستیافتهای آنان از انقلاب اسلامی موجب شد ناگهان خاورمیانه و آفریقا در کنار تهاجم نرم، شاهد لشکرکشیهای نظامی بیسابقه استعمارگران باشد تا مانع از گسسته شدن رشتههای تاریخی اما درهمتنیده استثمار و استعمار شود.تلاشهای تمدنی انقلاب اسلامی برای فرهنگسازی جهانی و دستیابی به دانشهای نوین توسعهای و دفاعی از قبیل خودکفائی در بخش پزشکی و دارویی، سدسازی و راهسازی، امور دفاعی و موشکی و پهپادی، کشاورزی و صنایع بالادستی و پاییندستی نفت و انرژیهای پاک و فعالیتهای سازنده هستهای محصور در اختیار استعمارگران، آنها را جریتر از قبل به مقابله منسجم با انقلاب اسلامی و منزوی نمودن ایران در عرصه تعاملات سیاست خارجی واداشت.
با گسترش دامنه اقتدار ایران از داخل به خارج از کشور و همچنین متنوع شدن جنس و رنگ تعاملات سازنده با کشورها و ملتهای جویای راه، عضویت و اثرگذاری غیرقابلانکار در سازمانهای مستقل بینالمللی و برافراشتن پرچم آزادگی سیاسی؛ این مقابله نابرابر شدت یافت و این چرخه گستره پیچیدهای از تهدید، تخریب وجاهت بینالمللی، دشمنتراشی، تحریم و حتی لشکرکشی نظامی را در برگرفت.
در چهل سال گذشته همه این دشمنیها بهواسطه اتکال به قدرت لایزال الهی، مقاومت هوشمندانه ملت و نقش بیبدیل رهبری انقلاب اسلامی در هدایت کشور در عرصه بینالمللی و پافشاری عالمانه بر آرمانهای انقلاب و مهمتر از همه دفاع از مستضعفان جهان، اعتلا و سربلندی ایران را در پی داشته است. البته وحدت کلمه فینفسه همه سناریوهای داخلی و خارجی دشمنان ایران برای منزویسازی نظام را نقش بر آب ساخته است. غرب که در مقابله با انقلاب اسلامی به دلیل عدم شناخت انقلاب و ملت ایران همواره در بطن آزمونوخطا ناکام بوده است، اینبار تهاجم نرم و استفاده از عوامل نفوذی را برای تخریب بنیانهای اعتقادی جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی را در دستور کار قرار داده است.
بیشک رهبر انقلاب اسلامی در پیشانی این حملات سازمانیافته قرار دارد. برای آخرین نمونه؛ انتشار اخیر متن سخنرانی رهبر انقلاب در جمع شاعران مذهبی (20بهمن99) مبنی بر اینکه با اتکال بر قدرت لایزال الهی و در چارچوب آموزههای قرآنی نباید از قطع طریق قاطعین و یا تهدید به انزوای دشمنان ترسید کافی بود تا جریان تحریف با تفسیر غلط از یککلام حق مبتنی بر معارف دینی معظم له، به این نتیجه غلطتر دست یابند که رهبر انقلاب به دنبال منزویسازی ایران بوده و یا انزوای بینالمللی ازنظر ایشان هیچ تأثیری در جامعه و معیشت مردم نداشته و ضرورتی برای تعامل با دنیا وجود ندارد.
فارغ از نقد رویکرد بدخواهان و کجاندیشان، طرح سؤال و مثالی عامیانه خالی از لطف نیست. اگر در یک جمع شیطانی که عدهای به فسق و فجور و تباهی مشغول هستند فرد یا جمعی به اتکا فرمان الهی و در اعتراض به این رفتارهای شیطانی آن جمع را ترک کند یا مورد طعنه و هجمه مفسدان قرار بگیرد میتوان او را مذمت کرد و یا به دلیل ترس از قدرت اغواگرانه شیطان و مثلاً به بهانه منزوی شدن آن شخص در میان آن جماعت خطاکار وی را توصیه به همرنگی با جماعت مفسد و به همراهی با شیاطین کرد؟ یا باید با یادآوری قدرت الهی به او قوت قلب داد و راه نجاتبخش را تحسین نمود؟
نقش قانونی رهبری در تعیین سـیـاسـت خارجی نظام
روشن است که سـیـاسـت خارجی یکی از مناقشه برانگیزترین بحثها در عرصه سیاستگذاری کلان و راهبردی است که وفق اصل110 قانون اساسی این مهم بر عهده مقام معظم رهبری نهاده شده است. طبق اصول 2، 3، 11، 43، 152، 153، 154 و 155 قانون اساسی «تأمین سعادت انسان در کل جامعه بشری، استقلال کشور، ظلمستیزی، عدالتخواهی، طرد نظام سـلطـه در جـهـان، حـمـایـت از مـبـارزه حقطلبانه مستضعفین، تعهد برادرانه نسبت به همه مـسـلمـانـان، ائتـلاف و اتـحاد ملل مسلمان و وحدت جهان اسلام و نیز دفاع از حقوق مسلمانان جـهـان، نـفـی هرگونه سـتم گری و ستمکشی، نفی هرگونه سلطه گری و سلطهپذیری، عـدم تـعـهـد در بـرابـر قدرتهای سلطهگر، طـرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب، حفظ تمامیت ارضی، نفی و اجتناب از پیمانهایی کـه مـوجـب سـلطـه بـیـگـانـه بر منابع طبیعی و اقتصاد کشور، فرهنگ و ارتش، برقراری روابـط صلحآمیز مـتـقـابـل بـا دولتهای غیر محارب، صداقت و وفای به عهد در معاهدات بینالمللی»از جمله موارد مصرح قانونی در عرصه سیاست خارجی است که اتفاقاً در نظام ظالمانه کنونی حاکم بر دنیا اجرای این اصول مندرج در قانون اساسی که به تائید بیش از 98 درصدی ملت ایران رسیده است بسیار هزینهساز بوده و قطعاً دشمنیهای دامنهدار استعمارگران را در پی داشته و خواهد داشت. مقام معظم رهبری بهعنوان سکاندار هدایت کشور و حافظ قانون اساسی هیچگاه در توجه دادن مدیران ارشد حوزه دیپلماسی به اهمیت امر کوتاه نیامده و راهبردهای کاملاً منطبق با قانون اساسی را در عرصه سیاست خارجی منطبق با منافع بلندمدت ملت ایران را با جانودل پی گرفتند.
تأکید راهبردی و همیشگی رهبر انقلاب بر تعامل با دنیا
با توجه به شیطنتهای صورت گرفته اخیر در رابطه با دیدگاه ایشان در خصوص تعامل مقتدرانه با دنیا لازم به ذکر است که ایشان بیش از 60 بار بهطور مستقیم در خصوص تعامل با دنیا، الزامات و احتیاطات حکومتی در این رابطه سخن گفتند. بهعنوان نمونه ایشان در چهارم مهر 1398 در دیدار با اعضای خبرگان میفرمایند: «ما راه تعامل و مذاکره و مبادله و تبادلنظر و نشستوبرخاست و معامله با هیچ کشوری در دنیا را جز همین رژیم صهیونیستی و آمریکا نبستیم.» معظم له 22روز بعد در هشداری مجدد میفرمایند: «علاج مشکلات گوناگون کشور به دست مردم است؛ به بیگانه نباید نگاه کرد، به فلان دولت و فلان دولت نباید امید بست، به نشستوبرخاست با اینوآن نبایستی اتّکال کرد. اشتباه نشود؛ ما نمیگوییم باب مراوده را با دولتهای عالم ببندیم؛ نخیر،... هر چه میتوانید از امکانات دنیا استفاده کنید؛ امّا بدانید علاج مشکلات در داخل کشور است.»یا پیشتر از آن در اجتماع نوروزی حرم مطهر در اول فروردین 98 تأکید میکنند که: «این نکته را توجّه کنید، چون بعضیها مغالطه میکنند من [این را] بگویم. این حرفهایی که من میزنم بههیچوجه به معنای قطع رابطه با کشورهای غربی نیست؛ ارتباط مانعی ندارد. بنده در دولتهای مختلف، در طول این سالها همیشه دولتها را به ایجاد رابطه با کشورهای مختلف تشویق کردهام؛ با همسایگان یکجور، با کشورهای اسلامی یکجور، با حرکتهای مختلف یکجور، با کشورهای اروپایی هم همینجور؛ الآن هم معتقدم. ارتباط اشکال ندارد، دنبالهرَوی اشکال دارد، اعتماد اشکال دارد؛ من میگویم اعتماد نکنید. شاید بسیاری یا لااقل بعضی از مشکلات ما ناشی از این است که به غربیها اعتماد شد؛ در مذاکرات گوناگون، در قراردادهای گوناگون، در تصمیمگیریهای سیاسی گوناگون، به غربیها اعتماد شد. ارتباط مانعی ندارد، ارتباط پیدا کنید، منتها طرفتان را بشناسید؛ با لبخند آنها، با ترفند آنها، با سخن دروغ آنها، راه را اشتباه نکنید، عوضی نروید؛ حرف من این است؛ ارتباط هیچ مانعی ندارد.»
معظم له همچنین در دهم اردیبهشت 97 میفرمایند: «راه مقابله با جنگ اقتصادی چیست؟ این است که ما در داخل به اقتصاد خودمان بپردازیم... البتّه بنده عقیده ندارم به اینکه رابطه اقتصادی را از دنیا باید قطع کرد یا میتوان قطع کرد؛ معلوم است که نمیتوان؛ امروز همه دنیا به هم مربوط و متّصل است امّا تکیه به بیرون از مرزها غلط اندر غلط است؛ نباید تکیه کرد. بله، بروند با زرنگی، باتدبیر، با سیاستگذاری درست، با پیگیری صحیح، با جدّیّت، ارتباطات با دنیا [برقرار کنند]. دنیا بزرگ است؛ دنیا که فقط آمریکا و چند کشور اروپایی نیست؛ دنیا خیلی وسیع است؛ بروند ارتباطات را برقرار کنند به آن مقداری که لازم هست امّا چشم ندوزند به هیچ نیروی خارجی.»
همچنین در 30 شهریور 96 میفرمایند: «من نمیگویم با دنیا قطع رابطه کنید، این اصلاً نظر بنده نیست. از اوّلِ انقلاب، بنده جزو آن آدمهایی بودم که اصرار داشتم بر ارتباط -ارتباط با اطراف دنیا- الآن هم همان عقیده رادارم، لکن بحثِ من این است که ما پای قدرتمند و طبیعیِ خودمان را با عصای بیگانه عوض نکنیم. اینکه بهجای اینکه روی پای خودمان بِایستیم و بهپای خودمان تکیه کنیم، به عصای بیگانه تکیه کنیم، خطا است. [البتّه مذاکره] در ارتباطات جهانی عیبی ندارد؛»
در دوازدهم مرداد همان سال میگویند: «... ما میتوانیم با دنیا ارتباطات وسیع و گستردهای داشته باشیم، هم به ملّتها و دولتهای دیگر کمک کنیم، هم از کمک آنها بهرهمند بشویم؛ حیات اجتماعی بشریت اینجور پیش میرود: همکاری، همدلی، همراهی، تعامل با دنیا؛ اقلیم ما، جغرافیای ما، امکانات فراوان ما، این را برای ما آسان میکند.» همچنین در بیست و چهارم فرودین 1395 میفرمایند: «… نه اینکه ما با ارتباط با فلان کشور -حالا کشور اروپایی، کشور آسیایی، آفریقایی- مخالفیم، نه، آنهایی که با بنده کارکردند میدانند. بنده هیچ مخالفت که ندارم بلکه از اول مشوّق اینجور ارتباطات بودم، الآن هم هستم. الآن هم مسئولین دولتی را دائماً تشویق میکنم به افزایش ارتباطات. منتها ارتباطات با چه کسی؟ ارتباط با چه کسی؟ آنکسی که میخواهیم با او ارتباط بگیریم چه انگیزهای دارد؟ ما در مقابل انگیزه او چه توانی داریم، اینها باید محاسبه بشود، بدون محاسبه که نمیشود.»
پیشتر نیز در بیستم اسفند 1394 میگویند: «…ما مخالف ارتباط با غرب نیستیم [امّا] مسئله این است که بدانیم با چه کسی داریم تعامل میکنیم و بدانیم طرف ما چه کسی است...خب بله، با همه دنیا -البتّه منهای آمریکا و رژیم صهیونیستی- باید رابطه داشته باشیم؛ ما مشکلی نداریم. اولاً همه دنیا فقط اروپا و فقط غرب نیست؛ در همین حدود چهار سال قبل از این و در همین شهر تهران، مگر اجلاسی تشکیل نشد که بیش از ۱۳۰ یا ۱۴۰ کشور در آن شرکت کردند؟ حدود چهل یا بیشتر رئیس دولت و رئیس کشور شرکت کردند؛ از همهجا آمدند اینجا و در اجلاس غیر متعهّدها شرکت کردند... دنیا که فقط اروپا نیست؛ دنیا جای وسیعی است. قدرتها هم امروز در دنیا پخششده و تقسیمشده؛ شرق دنیا -یعنی منطقه آسیا- امروز مرکز یک قدرت عظیمی است. ما با اینها ارتباط داریم؛ ما حرفی نداریم. با اروپا هم ما مشکلی نداریم، اروپاییها با ما مشکل ایجاد کردهاند. ...در قضایای مختلف، اروپاییها بودند که ابتدای به دشمنی کردند... خب چهکار کنیم ما با اینها؟ برویم التماس کنیم؟ برویم بگوییم آقا با ما بهتر از این باشید؟ ما کاری نکردیم با اینها؛ اینها هستند که دشمنی میکنند. اگر ما در مقابل دشمنی دشمنانمان با شجاعت و بااقتدار نایستیم، ما را خواهند خورد، خواهند بلعید.»
در سی تیر 92 نیز در رابطه با تعامل با دنیا میگویند: «... ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا، باید طرف مقابل را شناخت؛ اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خودمان را فراموش نکنیم. ممکن است انسان یکوقتی سابقهای را به رو نیاورد؛ اشکالی ندارد. شما یکوقتی با یک شخصی مواجهید، میخواهید یک کاری را انجام دهید، یک سابقهای هم از او دارید، مصلحت نمیدانید به رو بیاورید؛ این اشکالی ندارد، اما این سابقه یادتان نرود؛ اگر یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد، ضربه خواهید خورد... تعامل با دنیا هیچ ایرادی ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهای او را باید دانست؛ هدفهای اساسی و کلان را باید در مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنی سر راه شمارا بگیرد، بگوید ازاینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلی خوب، اینکه خسارت است.»
از این دست نمونهها بسیارند؛ نمونههایی که نشان میدهد اتفاقاً جمهوری اسلامی توانسته است با تعامل درست با دنیا، ضمن بیدارگری سایر کشورها، نظام سلطه را به گوشه رینگ برده و اساساً آنها را به انزوا بکشانند. امروز هژمونی و هیمنه دیروزی و البته پوشالی آمریکا از بین رفته است. واقعیتی که دانشمندان و تحلیلگران روابط بینالملل بارها از آن سخن به میان آوردهاند.