هفت ویژگی کنشگری آمریکا در غرب آسیا به مناسبت 13 آبان

هژمونی لیبرال و بی ثباتی منطقه

یکی از مهم‌ترین ابزاری که آمریکا برای مشروع‌سازی حضور خود در منطقه غرب‌آسیا به‌کار ‌می‌گیرد، وجود بحران امنیتی گسترده در منطقه و مبارزه با تررویسم است. تذکر جدی و موضع جمهوری اسلامی ایران درطول دو دهه...
پنجشنبه، 13 آبان 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هژمونی لیبرال و بی ثباتی منطقه
سمیرا  کریمشاهی، پژوهشگر: با کنار گذاشتن سیاست‌ انزواطلبی توسط ایالات‌متحده آمریکا درطول جنگ‌جهانی اول، به‌تدریج سران این کشور جایگزین میراث به‌جامانده از اشغال اروپایی با نظم سایکس-پیکویی حاکم بر منطقه غرب‌ آسیا و شمال‌ آفریقا شدند که مهم‌ترین مؤلفه آن نادیده انگاشتن ملت‌های منطقه و نوع زیست تاریخی‌شان بود که با تحمیل یک الگوی غربی زمینه و مقدمات جولان نوع جدید استکبار یعنی مدل آمریکایی و مهم‌ترین عامل منطقه‌ای آن یعنی رژیم‌صهیونیستی فراهم شد.

انقلاب اسلامی ایران و به‌دنبال آن موجودیت یافتن ارزش‌های آن در چارچوب نظام جمهوری اسلامی برهم‌زننده ساختار سلطه‌پذیری بود که جز به‌خدمت گرفتن دولت‌ها و ملت‌ها نظم جدیدی را پذیرا نبود، اما انقلاب اسلامی حامل اندیشه‌هایی بود که ظرفیت بیداری مسلمانان که جمعیت غالب و نیروی عظیم این منطقه هستند را برجسته می‌کرد و این یعنی به‌خطر افتادن منافع جمعی که بالفعل شدن مطالبه عزت و استقلال و اتحاد جهان اسلام موجودیت استکباری‌شان را در منطقه به‌خطر می‌انداخت.

به همین خاطر همواره سعی در القای چنین باور غلطی داشته‌اند که دشمنی با آمریکا صرفا یک امری شخصی ازجانب نظام حاکم بر ایران است و آمریکا نه‌تنها دشمن مردم منطقه نیست، بلکه حامی آنها دربرابر راهبردهای تنش‌‌آفرین ایران است و به‌منظور حفاظت از آنها دربرابر اقدامات جمهوری اسلامی ایران و همچنین تروریسم موجود در منطقه حضور دارد! اما مرور کارنامه عملکردی آمریکا و هم‌پیمانانش در منطقه کاملا خلاف این ادعا را به اثبات می‌رساند و همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در سخنرانی‌های متعدد با برشمردن ویژگی‌های استکبار، ‌‌متذکر شده‌اند که صرفا خطری برای ایران نیست، بلکه هر دولت و ملتی را که دربرابر سلطه‌طلبی و قلدرمآبی عناصر خارج منطقه و هم‌پیمانان منطقه‌ای‌شان ایستادگی کند و خواهان حقوق خود باشد، دربر خواهد گرفت.

بنابراین منطق مواجهه با آمریکا و سیاست‌های آن دربرابر جهان اسلام، صرفا مختص جمهوری اسلامی نیست، بلکه ایران پرچمدار استکبارستیزی است که همزمان با پیروزی انقلاب، پایگاه تازه مقاومت دربرابر بیگانگانی شد که اجازه مالکیت تعیین سرنوشت ایران و کشورهای برآمده از اشغال غربی را برای خود قائل شدند. شناخت ماهیت همگانی این دشمنی آمریکا علیه امت اسلامی پیش‌نیاز درک لزوم اخراج آمریکا از منطقه و نابودی بازوی آن یعنی رژیم جعلی صهیونیستی است. این شناخت در مرحله اول با برشمردن شاخص‌های استکبار و بازخوانی آن طبق عملکردشان در سطح منطقه تاحدودی قابل‌دستیابی است.

مهم‌ترین ویژگی استکبار آمریکایی که برآمده از مبنا و شالوده دشمنی است، ذات سلطه‌طلبی و زورگویی سران این کشور است. رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی نمود این ذات را در نوع سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا آشکار کردند: «نظام سلطه اهل خیانت است، اهل جنگ‌افروزی است، اهل ایجاد و سازماندهی گروه‌های تروریست است، اهل سرکوب کردن گروه‌های آزادی‌خواه است، اهل فشار آوردن بر مظلومین -مثل فلسطین و امثال فلسطین- است؛ این طبیعت نظام سلطه است. شما الان ببینید آمریکا و انگلیس، قریب صدسال است که دارند بر مردم فلسطین فشار می‌آورند -چه قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، چه بعد از آن تا امروز- دارند فشار می‌آورند روی فلسطینی‌ها. خب این، حرکت نظام سلطه است؛ اسلام که نمی‌تواند درمقابل این ساکت بماند؛ نظام اسلامی که نمی‌تواند ببیند و بی‌تفاوت بماند. نظام سلطه مستقیما به کشور بمباران‌کننده مردم یمن کمک می‌کند -آمریکا صریحا، مستقیما کمک می‌کند به بمباران یمن.»[1]

یکی از مهم‌ترین ابزاری که آمریکا برای مشروع‌سازی حضور خود در منطقه غرب‌آسیا به‌کار ‌می‌گیرد، وجود بحران امنیتی گسترده در منطقه و مبارزه با تررویسم است. تذکر جدی و موضع جمهوری اسلامی ایران درطول دو دهه اشغالگری آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و تامین امنیت، دوری‌گزینی از هر سازوکاری است که آمریکا مجری آن باشد، به‌دلیل آنکه منطقه قربانی اقدامات آنها است و تامین امنیت جز با ساختار و الگوی بومی امکان‌پذیر نیست. نقطه سیاه و برجسته دروغگویی آمریکا در مبارزه با تروریسم این بود که آنها سردار حاج‌قاسم سلیمانی «کسی را که سرشناس‌ترین و قوی‌ترین فرمانده‌ مبارزه با تروریسم بود ترور کردند»[2] که این جنایت، هر تروریستی را که آمریکا ادعای مبارزه با آن در منطقه را دارد خشنود ساخت و تاییدکننده پیام رهبر انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام در چندماه قبل از حادثه شد که داعش و آمریکا در کانون تروریسم یکی‌اند و برائت از همه آنها وظیفه مسلمانان است: «امروز برائت از جبهه شرک و کفر مستکبران و در رأس آن آمریکا، به‌معنی برائت از مظلوم‌کشی و جنگ‌افروزی است؛ به‌معنی محکوم کردن کانون‌های تروریسم ازقبیل داعش و بلک‌واتر آمریکایی است؛ به‌‌معنی نهیب امت اسلامی بر سر رژیم کودک‌کش صهیونیست و پشتیبانان و کمک‌کنندگان آن است؛ به‌‌معنی محکومیت جنگ‌افروزی‌های آمریکا و دستیارانش در منطقه حساس غرب آسیا و شمال آفریقا است که رنج و مرارت ملتها را به نهایت رسانده و هر روزه مصیبت‌های سنگینی بر آنان وارد کرده است.»[3]

به‌منظور جلوگیری از اتحاد مسلمانان دربرابر این جنایت‌های متعدد، دشمن هم با تحریف و دستبرد در دستورات دین به‌دنبال اختلاف‌افکنی بین مسلمانان و به‌حاشیه راندن ارزش‌های مشترک بین آنهاست، تا  این سطح که تفرقه بین مذاهب به یکی از ارکان اصلی برنامه خرابکارانه بیگانگان در منطقه تبدیل شود، که بارها رهبر فرزانه انقلاب نسبت‌به خطرات آن هشدار داده‌اند: «امروز نهضت اسلامی در دنیای اسلام شیعه و سنی نمی‌شناسد؛ شافعی و حنفی و جعفری و مالکی و حنبلی و زیدی نمی‌شناسد؛ عرب و فارس و بقیه قومیت‌ها را نمی‌شناسد؛ در این میدان عظیم، همه هستند. سعی کنیم دشمن بین ما تفرقه نیندازد. احساس برادری کنیم، هدف را مشخص کنیم. هدف، اسلام است؛ هدف، حکومت قرآنی و اسلامی است.»[5]

از اهداف مهم هر عامل اشغالگر، غارتگری و ارتزاق از منابعی است که در اصل مالکیت آن به یک ملت مشخصی تعلق دارد، لذا برای پیشروی نقشه غارتگری نیاز است در خاک اشغال‌شده خلأ قدرت یا قدرت مرکزی ضعیف که توانایی تامین مطالبات ملت را ندارد بر سر کار باشد. نمونه اخیر آنها وضعیت سوریه، لبنان و عراق است که نقشه برجسته‌سازی قوم‌گرایی و آنارشی در مرکز، مدل مطلوب آمریکایی است. در سیر حوادث اکتبر 2019 در کشورهای عراق و لبنان رهبر انقلاب آن را متذکر شدند: «در دنیا قدرت‌های استکباریِ امروز، بیشتر از همه آمریکا، سرویس‌های اطلاعاتی غربی با پشتوانه پول بعضی از کشورهای مرتجع منطقه دارند آشوب به‌پا می‌کنند در کشورهای همسایه ما و نزدیک ما و کشورهای این منطقه؛ امنیت را از بین می‌برند؛ این بدترین دشمنی و خطرناک‌ترین کینه‌ورزی علیه یک ملت است. من همین‌جا از فرصت استفاده کنم، به دلسوزان این کشورها، مثل عراق، مثل لبنان که درگیر مشکلاتند، از همین ‌جا بگویم اولویت‌شان علاج ناامنی است؛ مردم‌شان هم باید بدانند که [هرچند] مطالباتی دارند و مطالبات بحق هم هست، اما این مطالبات فقط در چارچوب ساختارهای قانونی، قابل‌تأمین است. دشمن می‌خواهد ساختارهای قانونی را به‌هم بریزد. وقتی در یک کشوری ساختارهای قانونی وجود نداشت، خلأ به‌وجود آمد، هیچ کاری نمی‌شود کرد، هیچ اقدام مثبتی نمی‌شود کرد.»[6]

و آخرین مورد از موارد خباثت آمریکایی که در رخداد‌های متعدد چه در کشور خودمان به‌ویژه ماجرای مذاکرات هسته‌ای و برجام و چه کشورهای منطقه از آن ضربه خوردند، بدعهدی آمریکا است. غیرقابل اطمینان، فریبکاری، بدعهدی، وقاحت، دروغگویی و طمع‌کاری ازجمله کلیدواژه‌هایی است که در بیانات متعدد رهبر انقلاب اسلامی نسبت‌به مرواده با آمریکا روی آن تاکید شده است. از طرف دیگر هر دولتی در سطح منطقه که به آمریکا نگاهی همچون تکیه‌گاه داشته، در بزنگاه حوادث، پوشالی بودن آن را تجربه کرده؛ «یک مظهرش امروز وضعیت افغانستان است. افغانستان کشور برادر ما است؛ هم‌زبان، هم‌دین، ازلحاظ فرهنگی هم‌فرهنگ؛ و واقعا مشکلات افغانستان و مصیبت‌های افغانستان انسان را به‌شدت متأثر می‌کند. این حوادثی که دارد پی‌درپی پیش می‌آید، این حادثه روز پنج‌شنبه، این کشتارها، این مشکلات، این سختی‌هایی که اینها می‌کشند، اینها کار آمریکا است. 20سال آمدند افغانستان را اشغال کردند و در این 20سال انواع و اقسام ظلم‌ها را به افغان‌ها کردند؛ مجلس عزایشان را، مجلس عروسی‌شان را بمباران کردند، جوان‌هایشان را کشتند... یک قدم هم برای پیشرفت افغانستان برنداشتند؛ یعنی افغانستان امروز ازلحاظ پیشرفت‌های مدنی و پیشرفت‌های عمرانی و مانند اینها از آن زمان اگر عقب‌تر نباشد، جلوتر نیست؛ یعنی هیچ‌کار نکردند.»[7]

از میان ویژگی‌های کنشگری منطقه‌ای آمریکا، به 7مورد ذات سلطه‌طلبی، مولد ناامنی، حامی افراط‌گرایی و تروریسم، تفرقه‌افکنی در جهان اسلام، تضعیف دولت‌ها، غارتگری و بدعهدی و تکیه‌گاه پوشالی اشاره شد که در بخش دوم این یادداشت بازخوانی این ویژگی‌ها درقالب اقدامات عملی آمریکا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

1. سلطه‌طلبی
ماهیت سلطه‌طلب و زورگویی نهادینه‌شده در میان سران آمریکایی منجربه تمامیت‌خواهی آنها در هر کنش و تنش جریان‌یافته در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا است که رویکرد مالکانه را در این مناطق دنبال می‌کنند. لذا تقابل و مقاومت دربرابر نسخه‌های ناهمگونی که برای کشورها می‌پیچند، پاسخی در تراز جنایت بشری همچون تحریم و به‌راه افتادن ماشین‌های کشتار را به‌همراه دارد. تحریم‌های علیه ایران که تروریسم اقتصادی و دارویی هم نام گرفته، صرفا به‌دلیل این است ایران امر و نهی بیگانه را نپذیرفته. در سوریه هنگامی که دولت قانونی و مردم این کشور حاضر به پیاده‌سازی نقشه آمریکایی در کشورشان نشدند، با موج تحریمی آمریکا ازجمله‌ تحریم‌های ظالمانه موسوم به سزار مواجه شدند که نه‌تنها فشار مضاعف بر کشوری است که یک‌دهه جنگ و بحران را پشت‌سر گذاشته، بلکه کشورهای منطقه را از تعامل با سوریه به‌عنوان شاهراه منطقه‌ای در اتصال شرق و غرب دچار چالش می‌کند. مردم یمن هنگامی‌که علیه ائتلاف متجاوز بر خاک کشورشان دفاع از خود و خاک‌شان را آغاز کردند، با محاصره سخت ازجانب این ائتلاف که حمایت غرب و آمریکا را دارد، مواجه شده‌اند که حاصل آن قحطی و شرایط زیست پرخطر در یمن است.

2. مولد ناامنی
جنگ، بحران، تنش و هر فضایی که احساس ناامنی را در تصور کشورهای منطقه بگنجاند، اولین نتیجه‌ آن پررونق شدن سبد تجارت تسلیحاتی آمریکا را دربر دارد. نیمی از 10 خریدار اول تسلیحات آمریکایی، جغرافیای غرب‌آسیا را شامل می‌شود.[8] همچنین رژیم صهیونیستی به‌عنوان عامل اصلی جنگ‌افروزی‌های منطقه بیش از نیمی از کمک‌های نظامی آمریکا را به خود اختصاص داد و همچنین ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم، بیش از هر کشور دیگری به رژیم صهیونیستی کمک کرده است.[9] لذا احساس عدم امنیت و شرایط جنگی باعث حیات تجارت تسلیحاتی آمریکا و همچنین تقویت موجودیت‌سازی مصنوعی رژیم صهیونیستی است که جز در دل تنش‌های منطقه‌ای حاصل نمی‌شود.

همچنین اصرار بر صدور الگوی لیبرال دموکراسی آمریکایی و تحمیل آن به کشورهای منطقه بدون درنظر گرفتن عدم تناسب با تاریخ و فرهنگ زنده‌ منطقه، نه‌تنها بر خلاف ادعای غربی ثمره‌ صلح و امنیت نداشته بلکه بیشتر دولت‌های منطقه را دچار تنش‌هایی روی خشت کج‌نهاده نظم به یادگار مانده از دوران اشغالگری اروپایی کرده است. جان مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی و از منتقدان سیاست ‌خارجه خاورمیانه‌ای آمریکا در زمینه برشمردن هزینه‌های لیبرال دموکراسی در غرب‌آسیا می‌گوید: «رهبران واشنگتن به توانایی خود برای دگرگونی سیاست‌های پنج کشور افغانستان، عراق، لیبی، مصر و سوریه و به‌طور کلی منطقه اعتماد قابل‌توجهی دارند؛ اما آنها هربار شکست خوردند، کشتار و ویرانی را به خاورمیانه بزرگ آوردند... . هژمونی لیبرال بی‌ثباتی بیشتری در سیستم به وجود ‌می‌آورد. وقتی یک قدرت بزرگ آزاد است تا سیاست‌خارجی لیبرال را دنبال کند همواره برای خود، متحدانش، دولت‌های هدف و دولت‌های غیردخیل مشکلات جدی‌ای را پدید می‌آورد و سرانجام همه گرفتار تبادل آتش می‌شوند.[10]

3. حامی افراط‌گرایی و تروریسم
در جریان جنگ‌ با داعش در کشورهای عراق و سوریه نیروهای جریان مقاومت به اسناد متعددی دست یافتند که موید این ادعا بود که ائتلاف آمریکایی صرفا در ظاهر برای مبارزه با تروریست تشکیل شده است. یکی از تازه‌ترین اظهارنظرها دراین‌باره مربوط است به سخنان حسین امیرعبداللهیان، در سالگرد شهادت حاج‌قاسم سلیمانی که نقل می‌کند سردار شهید در جلسه‌ای گفت ما اسناد دقیقی به دست آوردیم مبنی‌بر اینکه در جریان سقوط شهر موصل به دست داعش چند هواپیمای غول پیکر لجستیکی آمریکایی در تاریخ و ساعت مشخص در فرودگاه موصل به زمین نشسته است. در جریان این اتفاق به مدت ۵ ساعت بین ژنرال‌های آمریکایی و فرماندهان داعش مذاکره می‌شود. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار سلیمانی بود. در تمام این مدت ۵ ساعت هم سلاح‌ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیما‌های لجستیکی پیاده می‌شد و در اختیار نیرو‌های داعش قرار می‌گرفت. تمام تصاویر و نوع سلاح‌ها در این اسناد مشخص بود.[11]
گراهام فولر به‌عنوان شخص تنظیم‌کننده سند حمله به سوریه در سال 1983 که انتشار آن تا سال 2016 محرمانه ماند و فردی که به مدت 20 سال در سازمان سیا کار می‌کرد، مصاحبه‌ معروفی در سال 2014 دارد که از این قرار است: «به نظر من ایالات متحده یکی از کشورهایی است که داعش را به وجود آورد، آن هم بعد از دخالت‌ها و جنگ‌هایی که در منطقه ازجمله عراق به راه انداخته بود.»[12]

4. تفرقه‌افکنی در جهان اسلام
در مقابل تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی، وجه غالب مبارزاتی برگرفته از اندیشه‌های ناسیونالیستی و چپ بود اما با ظهور انقلاب اسلامی، تغییر به فاز مبارزه در چارچوب اسلام‌گرایی باعث شد که هدف آزادسازی فلسطین به ارزش مشترک و اتحادساز جهان اسلام تبدیل شود. بنابراین پیوند دو عنصر شیعه انگلیسی و سنی‌های دست‌پرورده سازمان سیای آمریکا ماموریت تفرقه‌افکنی مذهبی و همچنین برجسته‌سازی گزاره‌های قومی را در منطقه پیاده می‌کنند که مهم‌ترین هدف آن خارج کردن فلسطین از مساله بودگی نزد دولت‌های مسلمان و عادی‌سازی موجودیت رژیم صهیونیستی است. دسیسه اخیر در این راستا توافق‌های ننگین حکام جنوب خلیج فارس با رژیم صهیونیستی بود که سرپوش توجیه تلاش برای صلح در سرزمین‌های فلسطین را روی آن گذاشتند که با گذشت بیش از یک‌سال از آن، جنایت‌های این رژیم علیه ملت فلسطین در بیت‌المقدس و غزه افزایش یافته است. حتی طبق آخرین نظرسنجی‌هایی که مجری آن همین کشور‌های شریک در تطبیع هستند، نشان می‌دهد جوانان عرب همچنان رژیم صهیونیستی را دشمن می‌دانند و حدود 90 درصد آنها مخالف برقراری روابط با این رژیم هستند.[13] اما ضریب‌بخشی به مساله تفاوت مذاهب و تحریف دین، مانع اجتماع مسلمین حول محور وحدت‌ آفرین فلسطین خواهد شد.

5. تضعیف دولت‌ها و اراده ملت‌ها
هرچند شعار آمریکا صدور دموکراسی برای ملت‌های منطقه است اما تجربه‌ تاریخی نشان می‌دهد از آنجا که وارد شدن اراده‌ مردم منطقه در ساختار سیاسی، نتایجی خلاف میل آمریکا و قدرت‌های مداخله‌گر خواهد داشت همواره برنامه دخالت و تجاوز در پشت پرده تحولات سیاسی کشورها فعال بوده است. از دست داشتن در کودتا‌ها مانند ایران و ترکیه گرفته تا منحرف ساختن موج قیام‌های عربی در سال2011. دخالت آمریکا و ناتو در انقلاب‌های عربی با شعار ساقط کردن دیکتاتور‌ها هیچ آینده‌ روشنی برای مردم شمال آفریقا ترسیم نکرد. لیبی درگیر جنگ داخلی و تبدیل کشور به دو جبهه شده که هرکدام منابع نفتی در قلمرو خود را به دست دولت‌های غربی داده‌اند و فقر بر زندگی مردم سایه انداخته است. در مصر رئیس‌جمهور برآمده از آرای مردم که از قضا به حمایت آمریکا دلخوش بود ولی با چراغ سبز آمریکا با کودتا سرنگون شد و آثاری از آرمان‌های انقلاب نماند.

علاوه‌براین، لبنان و عراق که از معدود کشورهای عربی غرب ‌آسیا با ساختار مشارکت سیاسی مردمی هستند، همواره نقشه‌ آمریکایی در بی‌دولتی یا تضعیف قدرت مرکزی آنها درحال اجراست با عاملیت حکام مرتجع عرب که کارآمدی نظام‌ انتخاباتی در عراق و لبنان را خطری برای ساختار پاتریمونیالی خود می‌دانند. در عراق پساصدام، آمریکا با شعار دموکراسی‌سازی وارد این کشور شد اما در مذاکرات سه‌جانبه با ایران و نمایندگان عراق، رایان کراکر، مذاکره‌کننده ارشد آمریکایی اصرار به کنار گذاشتن عراقی‌ها از جریان مذاکرات داشت که با مخالفت شدید ایران مواجه شد.[14] این رویه تاکنون ادامه دارد. در لبنان هم این روزها شاهد هستیم سران حاشیه‌خلیج‌فارس پروژه مانع‌سازی برای دولت و سقوط آزاد لبنان[15] را دنبال می‌کنند و دولت تازه تشکیل شده لبنان را در بحران رابطه با کشورهای جنوب خلیج‌فارس بکشانند. خلأ قدرت در عراق، لبنان و سوریه فضای تحرک بیشتری را برای رژیم صهیونیستی در شرق مدیترانه فراهم می‌کند لذا پروژه‌ آمریکایی- صهونیستی برای تضعیف اقتدار دولت و اراده ملت با مشارکت بعضی از حکام عرب در جریان است.

6. غارتگری
میلیارد‌ها دلار اموال بلوکه شده ایران توسط آمریکا که هیچ‌گاه به‌عنوان حسن‌نیت در مذاکرات هسته‌ای اقدام به آزادسازی آن نکردند، نشان از روحیه دزدی‌مآبانه دولتمردان آمریکا دارد. البته تلاش آمریکا به‌منظور تبدیل خود به صندوق اموال مردم منطقه، مختص ایران نیست، در تازه‌ترین مورد به بهانه تسلط طالبان بر افغانستان نزدیک به 10میلیارد سرمایه این کشور بلوکه شده است درحالی که کمبود نقدینگی و سیطره فقر این کشور را به مرز فقر معیشتی مطلق و سراسری نزدیک کرده است. همچنین قبل از آن چنین اتفاقی برای سوریه رخ داده. درکنار اینها، تحریم‌ها و انسداد‌های مالی به نحوی دیگر منابع کشورهای منطقه را به ابزار گروگان‌گیری آمریکا تبدیل کرده است. برای مثال پول حاصل از فروش نفت عراق ابتدا باید از کانال‌های مالی آمریکایی عبور کند تا به دست این کشور برسد. در اقدام دیگر منابع نفتی سوریه در مناطق شرقی این کشور و محل استقرار کردهای تحت حمایت آمریکا وجود دارد و آمریکا به‌طور کامل بر این منابع سیطره دارد و اجازه نمی‌دهد درآمد حاصل از آن بین مردم این کشور توزیع شود و به جای دولت رسمی و قانونی سوریه با گروه‌های کردی حامی خود قرارداد نفتی می‌بندد و منابع یک ملت را به غارت می‌برد.[16]

7. بدعهدی و تکیه‌گاه پوشالی
از بارزترین مثال‌ها برای اثبات عدم اطمینان به پشتیبانی آمریکایی در بحبوحه‌ جولان داعش در عراق رخ داد. نوری المالکی، نخست‌وزیر وقت عراق می‌گوید: «در جریان مبارزه با داعش موضع‌گیری آمریکا علیه ما آشکار شد. آنها تجهیزات دادن را متوقف کردند، دادن ابزارهای احتیاطی هواپیماها و بالگردها و تانک‌ها را متوقف کردند. حتی دستگاه مبارزه با تروریسم را متوقف کردند زیرا آنها سلاح‌هایی از نوع خاص در اختیار داشتند. هرگاه هم تلاش می‌کردیم به تسلیحاتی که خریدیم دست پیدا کنیم، نمی‌توانستیم. حمایت از ما را سلب کردند و هرگز به ما چیزی ندادند بلکه شروع کردند به حمایت از گروه‌های وابسته به داعش.»[17]

همچنین هنگامی که داعش به دروازه‌های اربیل رسیده بود، سران اقلیم کردستان در تکاپوی یافتن نیروی کمکی بودند. مسعود بارزانی روایت می‌کند که با آمریکا، فرانسه، ترکیه، انگلیس، فرانسه و حتی عربستان تماس گرفته است اما همه مقامات این کشور گفته‌اند فعلا هیچ کمکی نمی‌توانند بکنند و فقط از جانب ایران پاسخ کمک گرفته است.[18] افغانستان تازه‌ترین تجربه‌ تاریخی این موضوع است که تکیه بر آمریکا همچون تکیه بر باد، نتیجه‌ای جز خسارت و سقوط برای طرف مقابل نخواهد داشت.

پی‌نوشت:
1- بیانات مقام معظم رهبری در 14/03/1395
2- بیانات در 27/10/1398
3- بیانات در 14/5/1398
4- بیانات در 08/01/1390
5- بیانات در 10/11/1390
6- بیانات در 08/08/1398
7- بیانات در 06/06/1400
8. www. statista. com/chart/12205/the-usas-biggest-arms-export-partners  
9.usafacts. org/articles/how-much-military-aid-does-the-us-give-to-israel9.  
10- مرشایمر، جان. توهم بزرگ. برگردان: منصور براتی و دلیله رحیمی آشتیانی(1398). تهران: ابرار معاصر. ص244. 247.
11.irbnews. ir/fa/news/2967442/پیام-حاج-قاسم-به-ظریف-درباره-مذاکره-با-آمریکا
12- جنگ‌جهانی بر ضد سوریه(مجموعه مقالات). برگردان: صفاالدین تبرائیان و همکاران. 1399. تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ص163، 164.
13. arabyouthsurvey. com/en/findings
14. نشریه تبیینی_تحلیلی مسیر. شماره اول. مهرماه 1398. ص49.
15. almayadeen. net/articles/رد-فعل-سعودی-متطرف-على-حدث-عادی-لماذا
16.reuters. com/article/us-syria-oil-usa-idUSKBN24Y0FD
17- یادنامه مکتب حاج قاسم. بهار 1399. ص. 211
18- همان، ص233

منبع: فرهیختگان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط
موارد بیشتر برای شما