قلب ایران
یک: تار عنکبوت یک شبکه است؛ شبکهای منسجم از تارهای نازک که در برخی موارد عنکبوت در مرکز آن، ساکت و خموش و باشکوهی بهخصوص جای میگیرد. قلب و رگهای آدمی نیز یک شبکه است. شبکهای تودرتو که از قلب به همه نقاط بدن میرسد و با هر تپش قلب خون تازه در آن دمیده میشود. یک هتاک بیفرهنگ هنر نشناس، امام رأفت و مهربانی را مرکز یک شبکه از تارعنکبوت تصویر کرده؛ اما حقیقت آن است که تمام کوچهها و خیابانهای ایران رگهاییاند که دل ایرانیان را به یگانه قلب ایران وصل میکنند.
قلبی که ملقب به رأفت است و هر دم امید و نور و عشق را به سرتاسر ایران میدمد. ایران منظومه است و شمسالشموس مرکز آن؛ ایران غزل است و امام رضا شاهبیت. ایران انگشتری است و امام هشتم عقیق شرف. وقتی از این حقایق بیاطلاع باشی و به حریم محترم اعتقاد مردمت اهانت کنی، تعجب میکنی از اتحاد و اجماعی که علیهت شکل میگیرد. در روزهایی که دوقطبیهای کاذب بین مردم آتش بحثوجدل افروخته بود، محبت علیبنموسیالرضا صداها را یکی کرد.
دو: کسی که به اعتقاد پاک، مبرهن، مستحکم، همهگیر و کهن مردم خود بیپروا اهانت میکند؛ از هیچ مفهومی بهاندازه هنر دور نیست. هنر احساسی است که از همزیستی مهربانانه، همدلانه، دلسوزانه و برادرانه هنرمند با مردم جامعه پدید میآید. کسی که انسانهای پیرامونش دلزده و منزجر باشد، هرگز نمیتواند به احساس زیبایی نابی که آفرینش هنری را در پی دارد دست یابد. این احساس، ثمره مردمدوستی است.
هنرمندان بااینکه همواره ایرادات جامعه خود را موردنقد قرار میدهند؛ اما دلبستهترین افراد به جامعه هستند. در غیر این حالت یک هنرمند هرگز نمیتواند دم از رسالت اجتماعی بزند. این نکتهای است که در مورد پیامبران الهی نیز صادق است. پیامبر یک قوم فردی است که با افراد آن قوم همدم و مأنوس است. قرآن در آیه هشتاد و پنج سوره مبارکه اعراف میفرماید: «وَإِلَىٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ...» مفسران در توضیح کلمه «أخاهم» میگویند این واژه ناظر بر صمیمیت و رفاقت حضرت شعیب با مردم قوم خویش است.
سه: ما در مواجهه با هنر جشنواره زده، با آثاری طرفیم که رنگ و بویی از فرهنگ ایران ندارند و گویی از اساس برای مخاطب ایرانی ساخته نشدهاند.
این در حالی است که بزرگترین آثار هنری جهان، پر ارجاعترین آثار به فرهنگهای مبداء خود هستند؛ چنانکه تنها مردم اهل همان فرهنگ و جغرافیا میتوانند بهتمامی مقصود و منظور هنرمند دسترسی داشته باشند. ما وقتی شعر حافظ را میبینیم گویی با اثرانگشت فرهنگ ایران طرفیم؛ آیینهتمامنمای هویت ایرانی. اما اثری که تماما بر ضد فرهنگ مبداء سازنده خود باشد؛ مطلقا هنری نیست.
چهار: حنای جشنوارههای خارجی با «کن» امسال بیش از پیش برای مردم بیرنگ شد. جشنوارهای از حواشی که در آن هم عرف هم وطن و هم اعتقاد ایرانی به فروش رفت. همچنین با جایزهای طرفیم که صرفا به دلیل ظلم ومشقتی که یک بازیگر در گذشته متحمل شده به او رسیده؛ جایزهای که حقیرتر از آن است که حتی سیاسی باشد./ نویسنده: جواد شاملو
«ما و آزمون تکرار شونده عنکبوتهای موهن»
ماجرای فیلم «عنکبوت مقدس» و توهین سازندگان آن به ساحت امام هشتم(ع) که طی چند روز اخیر واکنشهای بسیاری را برانگیخته، نه آغاز ماجراست و نه پایان آن. همه میدانیم که طراحیهای گستردهای برای هجمه به اعتقادات مسلمانان، از چند دهه قبل سازمان دهی شدهاست و آنچه امروز شاهد آن هستیم، بخشی از همان روندی است که نمونههایی مانند «آیات شیطانی» سلمان رشدی یا «قرآنسوزی» تری جونز را پیش روی ما میگذارد.
در واقع ما با یک اقدام خلقالساعه روبهرو نیستیم که نتوانیم درباره آن، تحلیلی دقیق و درست ارائه کنیم. کافی است نگاهی به پشت سرمان بیندازیم تا ببینیم که طی دست کم سه دهه گذشته، هر از گاهی، تولیدات رسانهای یا سینمایی غربیها، به طور اخص کشورهای اروپای غربی و آمریکا، از زاویههای مختلف، با اهداف سیاسی و در قالبهای مختلف طرحهای ضد اسلامی خود را به پیش میبرند.
آنها به طور رسمی و بدون رودربایستی، از هر آنچه بتواند در تخریب چهره اسلام مؤثر باشد، حمایت میکنند؛ به خصوص اگر این تولیدات، بر بستر وقایعی شکل بگیرد که در ذهن مخاطبان، صاحب سابقه و پیشینه باشد. اگر بخواهیم تعبیر درستی از این روند داشته باشیم، باید آن را نوعی آزمون تکرارشونده بدانیم که درصدد است معیارها، باورها و وابستگیها را در مخاطبانش محک بزند. این آزمونها، هر بار جزئیتر میشوند و اگر یکبار کلیت اسلام و شخصیت بیبدیل حضرت ختمیمرتبت(ص) هدف هجمه قرار میگیرد، برای دفعههای بعد، ورود به جزئیات بیشتری مصداق پیدا میکند.
اگر شما در ابتدای فیلم «جنگیر»، فقط با صدای اذان یا قرار گرفتن در محیطی اسلامی روبهرو میشوید که در آن، کارگردان به دنبال القای نشئت گرفتن بدیها از آموزههای اسلامی است، این بار و در «عنکبوت مقدس»، شما بیپرده و صریح، در ابتدای فیلم، با توهینی تصویری روبهرو میشوید که اصولاً نیازی به القائات یا تفسیرهای جانبی ندارد و به طور مستقیم مخاطب را به سراغ مسئله اصلی و مدنظر کارگردان میبرد.
کارگردان فیلم نیز بدون رودربایستی و به صراحت اعلام میکند که فیلمش نه راجع به قاتل زنجیرهای که درباره «جامعه قاتل زنجیرهای پرور» است که البته کارگردان ریشههای این قاتل پروری را با رندی و گاه با صراحت تماما به اصل دین ارجاع میدهد. قصه فیلم نیز مانند بیشتر فیلمهای ضداسلامی یا ضدایرانی مشابه آن، حول یک داستان واقعی دور میزند اما روایت را به شکلی اساسی تغییر دادهاند تا باورمندی مخاطب به اهداف مدنظر سازندگان بهتر و مؤثرتر باشد؛ روایتی که وقتی به سراغ پیشینه و پرونده مربوط به آن میروید، در مییابید که با واقعیت تفاوت عجیب و غریبی دارد.
با این حال، همان طور که گفتیم قطعا این فیلم آخرین نمونه از این گونه فیلمها نخواهد بود و آن چه در این میان باید مدنظر قرار گیرد، علاوه بر موضع گیری و محکومیت و اعتراض که در جای خود لازم و واجب است اتخاذ رویکردی بلند مدت مبتنی بر فرهنگ سازی و تولید محتواهای روشنگرانه در قبال این رویکرد مخرب است. دشمن، با اهداف سیاسی در هر حال، کار خودش را میکند؛ فیلم و محصولات چندرسانهای میسازد و با استفاده از راههای گوناگون، آن را تا داخل خانه ما میآورد و ما را بیخ گوشمان با تهاجمی سنگین روبهرو میکند. حال سوال این است که آیا در این مصاف سنگین، توانایی ایستادگی و دفاع از خود و تغییر وضعیت از حالت مدافع به مهاجم را داریم یا نه؟ ما به حق معتقدیم که ظرفیتهای علمی و دینیمان، برای جوابگویی و اقناع نسل جوان کافی و بسیار غنی است.
بنابراین، نیازمند راهبردی هستیم که بتواند این ذخیره غنی را با روشی آسان، سریع و در عین حال تأثیرگذار، به جامعه منتقل کند. این یک حقیقت غیرقابل انکار است که دفاع، با پشتوانه محکم اخلاقی و عقلی، دوام، تأثیر و عملکرد بسیار قدرتمندانهتری دارد. توهین به ساحت مقدس امام هشتم(ع)، بیتردید پاسخی درخور و دندانشکن میخواهد اما ضروری است که برای مسلح کردن جامعه با سلاح دانش و عقلانیت، تمهیداتی بیندیشیم تا دفاع ما تنها به دوران اوجگیری احساسات محدود نباشد./ نویسنده: جوادنوائیان رودسری
سخنان کارگردان فیلم عنکبوت مقدس
انسانیتزدایی از ایران به زبان علی عباسی کارگردان ایرانی دانمارکی فیلم #عنکبوت_مقدس: "این فیلم تنها درباره یک «قاتل زنجیرهای» نیست، بلکه درباره یک «جامعه قاتل زنجیرهای» است."
توضیحات خبرنگار ایرانی جشنواره کن در مورد ماهیت فیلم تماماً ضد ایرانیِ عنکبوت مقدس
سوال| چرا برای جایزه بازیگری ولو ایرانی که بابت فیلمی که ایران و اسلام را مستقیما تارگت قرار داده باید خوشحال باشیم و به او تبریک بگیم؟
دکلمه احمد بابایی: کن مگو، جشنواره مامون! + فیلم
واکنش کاربران فضای مجازی
توهینی سستتر از لانه عنکبوت
عنکبوت مقدس، جدیدترین تلاش برای سیاهنمایی از جامعه ایرانی و بسترهایی است که ضمن جانیپروری، روحیه زنستیزی را در آحاد مردم کشورمان به تصویر میکشد. جدیدترین ساخته «علی عباسی» این روزها با اقبال بالایی توسط برخی اپوزیسیون و عناصر ضدانقلاب خارجی مواجه شده است و با اینکه نمره متوسط ۲ را از منتقدان حاضر در کن ۲۰۲۲ دریافت کرده، اما تکنوکراتها، این فیلم را تا اندازههای یک شاهکار بالا کشیدهاند.داستان عنکبوت مقدس، از همان ماجرای معروف «سعید حنایی» و قتلهای زنجیرهای او میآید. آن دوران یعنی سالهای ۷۹ و ۸۰، عباسی که دانشجوی تهران بود، تاثیر زیادی از این اتفاق میپذیرد و شاید در نگاه نخست، مقولات اسنادی قضیه بود که قصد پرورش آن را داشت اما قطعا این مقولات، حتما دربردارنده مواردی بوده که از سوی سازمان سینمایی وقت رد شده است.
زمانی که لوکیشن، از ایران به اردن منتقل شد، میشد حدس زد که جریان داستان به چه سمتی خواهد رفت. آنهم برای یک کارگردان خارجنشین که پس از استقبال فیلم قبلیاش(مرز)، مسیر درخشش در جشنوارههای مهم را به خوبی فراگرفته و شاید بهدلیل همین فراگیری بود که وی برای فیلم بعدی خود، به سراغ چنین سوژهای رفت چون میدانست با هر میزان کیفیتی که این سوژه را پروار کند، توسط طیف خاصی مورد حمایت قرار میگیرد.
البته که پذیرفتهشدن فیلم در بخش رقابتی کن، جسارت کارگردان در تحلیلهای فرامتنی را بیشتر کرد. علیالخصوص آنجا که صراحتا عنوان کرد هدفش از ساخت این فیلم، فراتر از به تصویر کشاندن یک جانی، بلکه درباره جامعه این قاتل است و روحیه زنستیزی که ریشه در جامعه ایران دارد. این گفتار سفیهانه درحالی از زبان کارگردان این فیلم عنوان شد که در طول قرن گذشته که جمعیت کشور از ۱۴میلیون به ۸۵ میلیون افزایش یافته، حتی به عدد انگشتان یک دست نیز قاتلانی از این دست وجود نداشته، آنوقت چگونه جامعه ایران میتواند یک جامعه جانیپرور باشد؟
نسبت دادن اختلالهای روانی یک جانی به کلیت جامعه ایرانی و اشاعه تمایلات سادیستی او به تمام مردان ایرانی، بلاهتی جنونآور است که قطعا با توجه به افزایش شانس برنده شدن فیلم در شاخههای مختلف صورت گرفته است. بنابراین ماهیت فیلم و سازنده آن را نباید چندان جدی گرفت؛ درست بهمانند فیلم که یک پروژه معمولی است و اینک پرداخت بیش از اندازه به آن، دشمنان را جریتر خواهد کرد تا بر روی ابعاد پیدا و پنهان این فیلم معمولی موجسواری کرده و جامعه را نسبت به آن حساستر کنند.
کارگردان با برخی آیتمها نظیر فوکوس بیش از اندازه به حرم مطهر امام رضا(ع) یا انتخاب «زهرا امیرابراهیمی» برای ایفای نقش اصلی فیلم، درصدد حساس کردن پروژه در اذهان مردمی کشور بود وگرنه مشابه این سوژه را «ابراهیم ایرجزاد» نیز به تولید رسانده بود که بدون کوچکترین حساسیتی به روی پرده رفت و اتفاق ناگواری را هم رقم نزد. در قبال این پروژه معمولی و فاقد ارزش هنری، چند رویکرد مهم وجود دارد که عدمرعایت آنها به مثابه انداختن توپ در زمین دشمن و بازی دادن به این نحله خطرناک فکری است.
نخست آنکه عنکبوت، لقب سعید حنایی بهعنوان قاتل سریالی این اتفاق است و مقدس هم از روی مشی شبهمذهبی او برداشته شده است. نام فیلم، کاملا مصداق کاراکتر اصلی فیلم است بنابراین شیطنت رسانهای فیلم که احتمالا از سوی بنگاههای خبری خارجنشین طراحی شده و طی آن، شهر مشهد به عنوان ساختار عنکبوتی نشان داده شده که حرم مطهر در نقطه مرکزی آن قرار دارد، یک مورد انحرافی در راستای حساس کردن بیشتر مردم به این فیلم است. بنابراین پرداخت بیش از اندازه به این مسیر انحرافی، بازی کردن در زمین این تفکر التقاطی است.
دوم، حساس شدن بر روی جایزه گرفتن زهرا امیرابراهیمی است. جایزهای که دیگر همه متوجه شدهاند بر چه مبنایی به این بازیگر گمنام تعلق گرفته است. اینکه بخواهیم این ماجرا را به داوری اصغر فرهادی و نفوذ او در میان هیأت داوران مرتبط بدانیم، از آن دست موارد انحرافی است که در پازل ایرانهراسی تعریف شده است. قطعا اگر فرهادی از چنین نفوذی برخوردار بود، این فیلم را در شاخههای مهمتری صاحب جایزه میکرد تا این مسیر ضدایرانی بودن فیلم، تاثیر بیشتری پیدا کرده و حساسیتهای بهمراتب بیشتری را برانگیزاند.
عنکبوت مقدس مانند دهها فیلم ضدایرانی است که در طول سال علیه کشورمان ساخته میشود. حال برخی از این پروژهها با یک نگاه حساسیتزا از داخل کشور، به پروژهای مهم در چشم مردم تبدیل شده و نام آن پروژهها تا همیشه در اذهان مردم باقی میماند و برخی دیگر ولو با وجود کیفیت بالاتر، چون چندان حساسیتی ایجاد نمیکنند، در پیشگاه ملت ایران مغفول مانده و اصلا به چشم نمیآیند.
حال پرداخت بیش از اندازه به این فیلم معمولی، تنها آب ریختن در آسیاب تئوریسینهای پشتپرده این اتفاق است که میخواهند با یک حرکت نرم فرهنگی، هم به جامعه ایران و حکمرانان آن بتازند و هم انتقادهایی را به مذهب و تفکرات حول این محور وارد کنند. در عنکبوت مقدس بیش از آنکه با یک فیلم طرف باشیم، با یک بازی استراتژیک مواجه هستیم که هوشمندی هر یک از طرفین، پیروز این میدان رسانهای را مشخص خواهد کرد.
عضو شورای پروانه نمایش: سازندگان «عنکبوت مقدس» قاتلان تصویری اهلبیت(ع) هستند
حجتالاسلام سرلک گفت: گمان میکردم قاتلان اهلبیت(ع) بر اساس تعبیر «قَتَلة الأیدی و الألسن» فقط 2 گروهاند. اول کسانی که دست به شمشیر میبرند و دوم افرادی که اهل بیت(ع) را با زبان، ترور شخصیت میکنند. گروه سوم، قاتلان تصویریاند! حجتالاسلام علی سرلک، عضو شورای پروانه نمایش آثار سینمایی در گفتوگو با خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس در خصوص فیلم سینمای «عنکبوت مقدس» اظهار داشت: قبلاً گمان میکردم قاتلان اهلبیت(ع) بر اساس تعبیر «قَتَلة الأیدی و الألسن» فقط دو گروهاند.
اول کسانی که دست به شمشیر میبرند و دوم افرادی که با زبانشان، اهل بیت(ع) را ترور شخصیت میکنند، اما حالا گروه سوم قاتلان هم از راه رسیدهاند؛ قاتلان تصویری! دنیا آوردگاه این زد و خورد است و این هر سه گروه در بیت عنکبوت به سر میبرند و چه خانه سستی دارند.
«عنکبوت مقدس» یک پازل از پروژه صهیونیستی برای اسلامستیزی است
وی با اشاره به اینکه پروپاگاندا و فضای تبلیغات روانی حول فیلم «عنکبوت مقدس» که در برابر اسلام به راه افتاده، یک پروژه صهیونیستی حساب شده است که پیش از این هم بوده، گفت: این پروژه حساب شده با استفاده از ظرفیتهایی مانند جشنوارههای سینمایی، رویدادهای فرهنگی و... جنگ روانی بزرگ به راه میاندازند تا القای اسلامستیزی کنند و نماد و منابع دینی را دچار آسیب سازند.
سرلک گفت: فیلم «عنکبوت مقدس» براساس یک داستان واقعی ساخته شده است، اما داستانپردازی و سبک پرداخت آن، تردیدی نمیگذارد که به دنبال اجرای یک پازل برای آسیب است. عنوان این فیلم، لوکیشن و نماهای گوناگون آن از حرم امام رضا(ع) و پوستر آن همگی بیانگر این هدف است. این کارشناس دینی با اشاره به اینکه این موضوع از نگاه افرادی که نگاه دینی هم ندارند، پذیرفته نیست، تصریح کرد: این جریان بنا دارد همان پروژه را جلو ببرد و قطعهای از آن پازل است. این یک مواجهه و برخورد تمدنی است.
در برابر این پروژه دشمن، باید آثار اثباتی تولید کنیم
وی در پاسخ به این سوال که سالیان سال است فیلمها و آثار مختلف در جشنوارههای بینالمللی به سیاهنمایی ایران و اسلامستیزی میپردازند، برای مقابله و اعتراض چه باید کرد، گفت: بهترین اقدام، کار اثباتی است. باید فیلمها، رمانها و آثار اثباتی و تبیین دقیقتر و دلپذیرتری تولید کنیم که در این صورت آثار تخریبی این آثار کمتر خواهد شد. اصل کار این است که باید فضا را به سمت تولید آثار اثباتی و محتوای مفید و موثر ببریم. سرلک گفت: اگر چند سریال درباره امام رضا(ع)، اصحاب ایشان، سیره و حیات رضوی تولید کنیم که یک مورد در این زمینه داشتهایم، اما آنچنان قوی نبود بلکه یک شروع بود. باید آثار بسیاری داشته باشیم تا مانع آثار تخریبی این کارها شود.
هنرمندان بنا به اصل آزاداندیشی، موضعگیری کنند
این عضو شورای پروانه نمایش آثار سینمایی گفت: در گام بعدی جامعه هنری باید باید اولین و مهمترین واکنش را نسبت به این آثار داشته باشند. حتی کسانی که تعلق خاطری به مباحث دینی ندارند، از روی بُعد آزاداندیشی باید واکنش دهند؛ زیرا توهین به مقدسان هر آئین و دینی قبیح است و نیاز نیست تعلقی به آن دین داشته باشند. بنابراین باید هنرمندان به صورت فوری نسبت به این اقدام واکنش نشان دهند.
وی افزود: در گام بعدی دستگاه دیپلماسی ما در این زمینهها باید فعال شود و دیپلماسی فرهنگی باید جدی گرفته شود. صحن سازمان ملل صرفاً محلی برای بیان مواضع سیاسی و حکومتی نیست. میتوان این مسائل را هم مطرح و اعتراض کرد. باید اعتراض رسمی به مجموعههای دستاندرکار این فیلم اعلام شود. باید در بالاترین مجامع بینالمللی صدای اعتراضمان را بلند کنیم. سرلک در پایان خاطرنشان کرد: مردم هم باید نسبت به این اتفاق سکوت نکنند و مانند همین روزها که در فضای مجازی مطالب مختلف از امام رضا(ع) دارند، سکوت نکنند که مجموع این اقدامات میتواند از آثار تخریبی این اقدامات کم کند.
درباره واکنشها به یک فیلم ضدایرانی در جشنواره کن
میلاد جلیلزاده نوشت: امام رضا(ع) قلب ایران است. این را آن معاملهگر بازنده هم خوب میدانست که به ساحت درخشانترین نماد هویت ایرانی حمله کرد. او خواست قلب ما را نشانه بگیرد؛ اما تاریخ نخوانده بود تا بداند که لایزالی یک محبت عمیق و حقیقی، چگونه نسل به نسل عامل انسجام و وحدت بین لایههای مختلف اجتماعی در ایران شده است. اهانت به امام رضا(ع) تمام مردم ایران را همدل و یکپارچه کرد و مرزها مشخص شدند.
دو روز پیش در همان جشنوارهای از یک فیلم موهن به ساحت فرهنگ ایران و نماد درخشانش امام رضا(ع) تقدیر به عمل آمد که سالهاست تصاویر زشت و کریه از ایران را به بالاترین قیمت میخرند. حالا بالاخره کار به جایی رسیده که رفتارهایی از این دست، نهتنها تاثیری در بههم خوردن اعتمادبهنفس جمعی ایرانیان نداشته باشد، بلکه هر هجمهای به هویت ملی و دینی ایران که عمدتا با عاملیت خودفروختگان هموطن انجام میشود، مردم را هوشیارتر و متحدتر کند.
علی عباسی، کارگردان فیلم عنکبوت مقدس، دو مشکل عمده روحی و اجتماعی دارد که در فیلمش آنها را برونداد یا بهعبارتی تخلیه کرده است. یکی از بحرانهای او، اختلال هویتی است. انتقام از جلوههای باستانی فرش ایران و شکوهمندی بیزوال امامرضا(ع)، نتیجه چنین بحرانی است.
بحران دوم که جنبه روانی دارد، به عقدههای جنسی او که خودش میگوید بهشان دچار است، ربط پیدا میکند. جالب اینجاست که سعید حنایی، قاتلی که فیلم دربارهاش ساخته شده، بهواقع دچار اختلال یا عقدههای جنسی نبود و از اختلالات دیگری رنج میبرد؛ اما علی عباسی اینها را به آن شخصیت دور از دسترس الصاق کرده تا بروندادی از مسائل روحی و روانی خودش را تبدیل به فیلم کند.
بخت با علی عباسی لااقل آنقدری یار بود که با قرار دادن این محتواها ذیل یک نتیجهگیری کلی سیاسی، بتواند آن را به فستیوال کن بفروشد و با استفاده از هنرپیشهای که کن میخواست بهعنوان ترحم بابت بلاهایی که قبلا در زندگی بر سرش آمده، نخل طلا را به او بدهد، فیلمش را حتی در فهرست برندگان اختتامیه هم دید.
در ادامه، طی دو بخش مجزا به بررسی ریشههای این دو اختلال روانی و اجتماعی و تاثیرشان بر پدید آمدن فیلمی مثل عنکبوت مقدس پرداخته شده است. این نوعی از نقد ژنریک یا تکوینی است که البته بهدلیل علاقه نویسندهاش به هویت ایرانی و مقام قدسی امامرضا(ع) از به خرج دادن احساسات در لحن پرهیز نکرده است.
پس از آن به چند مورد اشاره میشود که در جهان غرب نسبت به ساخته شدن فیلمهایی با موضوعات مقدس مسیحی اعتراضهایی صورت گرفته است. یک مورد هم در هندوستان با همین موضوع مورد اشاره قرار میگیرد. اینها توضیحاتی واضح برای اثبات مجدد همین نکته بدیهی هستند که نباید به اعتقادات دیگران توهین کرد و اگر چنین رفتاری بشود، در هر جای دنیا که باشد به آن اعتراض خواهد شد.
علی عباسی و بحران اختلال اجتماعی هویت؛ روی دیگر سکه داعش
یعنی تمام فکر و ذکر جامعه مردسالار ایران دفع خطر از این زنان است، یعنی این درونمایه فکری که قاتل هولناکی مثل سعید حنایی به آن دچار است، در جامعه ایران جنبه تاریخی دارد. هرکس جستوجوی مختصری در ماجرای سعید حنایی کرده باشد، میداند که او پس از یک تعرض ناکام به همسرش، ابتدا رفت سراغ مردانی که فکر میکرد مزاحم نوامیس مردم میشوند تا حال آنها را بگیرد و بعد که دید زورش نمیرسد، نقشه قتل زنان خیابانی را کشید. یعنی حتی در ذهن یک روانی خفهشده در عقدههای شخصی هم اولین معضلی که طرح میشد، بحث زنها نبود. اصلا استدلالآوری در رد چنین تهمتی به ناخودآگاه جمعی و تاریخی ایران، لازم نیست.
اساسا خود کسی که چنین اتهام بنیادین و بزرگی وارد میکند، باید برای ادعایش دلیل بیاورد. تشبیه نقشهای پیچیده فرش ایرانی به تارهای عنکبوت هم یک انتقامجویی کور از جانب کسی است که حتی خودش در ایران بزرگ نشده و زندگی نکرده است. سکانس ابتدایی فیلم با یک نمای معروف (Establishing shot) آغاز میشود که تصویر هوایی دستکاریشدهای از شهر مشهد است. حرم امامرضا(ع) در قلب شهر قرار دارد و رشتههایی از چراغها مثل تارهای عنکبوت از این حرم بهسمت نقاط مختلف شهر رفتهاند.
مشخص است که امامرضا(ع) را به چه چیزی تشبیه کردهاند و داخل ذهن این موجودی که ساختهاند، مطابق همان پوستر و باقی محتوای فیلم، چه چیزی گذاشتهاند. در اینجا به امامرضا(ع) بهعنوان عنصری تعیینکننده در هویت ایرانی حمله میشود. خود علی عباسی هم بهعنوان نویسنده و کارگردان فیلم میگوید فیلمش نه درباره سعید حنایی، بلکه درباره جامعهای است که قاتلپرور است.
لابد عباسی خودش را از این قاعده مستثنی میداند تا در جامعه غربی پذیرفته شود. اما حقیقت این است که مشکل اصلی او بحران هویت است. او نه کاملا سوئدی یا دانمارکی شده و هویت اروپایی را توانسته دریافت کند و نه آنقدر ایرانی است که در این هویت شریک باشد؛ لذا برای اثبات خودش به جامعه غربی ناچار میشود بزرگترین توهینها را به اصل و اساس جامعه پدریاش نثار کند. نیروهای داعش که از کشورهای غربی به این گروه میپیوستند هم دچار چنین بحرانی در هویتشان بودند.
آنها عمدتا از نسل دوم مهاجرانی بودند که نه مثل پدرانشان هویت عربی داشتند و اساسا عربی را بدون لهجه میتوانستند حرف بزنند و نه بهخاطر موی مشکی پوست نیمهروشنشان در جامعه غربی پذیرفته شدند. انتخاب آنها نوعی انتقامجویی بود که هویت شرقی را رادیکالتر از خود مردم سنتی شرق ادعا میکرد و امثال علی عباسی که دستشان به چندتا جشن و جشنواره غربی میرسد و از ادغامشان در جامعه غربی هنوز ناامید نشدهاند، از آن سوی بام شیرجه میزنند.
عباسی و افرادی مثل او از قبیل طارق صالح، فیلمساز مصریالاصل سوئدی که در همین دوره از کن هم حضور داشت، روی دیگر سکه داعش هستند؛ موالید نوعی از بحران هویت که سرانجامشان به خشونتی انتقامجویانه و کور از جامعهای با هویت سنتی منجر میشود. قربانی هر دو گروه هم سرزمین طردشده و ترکشده مادری و پدری است. مشتی بیوفا که یا خودشان یا پدرانشان وطن را مثل هتل دانستند و وقتی از خدماتش ناراضی بودند، ترکش کردند، حالا به همانجا برگشتند تا سرخوردگی بابت این هجرت بیفایده را تخلیه کنند.
آنها میخواهند تلافی این بیهویتشدگی را سر جایی دربیاورند که در ذهن خودشان پوزخند نامرئی مردمش را تخیل میکنند. کسی به آنها نگفته بود که «پس چی شد؟ مگر قرار نبود آنجا خوشبختتر از ما شوی؟» اما این شکستخوردگان، چنین صدایی را در ذهن خودشان میشنیدند.
هیچکس مثل اینها نمیتواند قلب شریانهای اجتماعی سرزمین مادریشان را خوب شناسایی کند؛ چه بیگانهها و چه حتی ساکنان خود آن سرزمین. شکولوفسکی، فرمالیست روس، جمله بسیار مشهوری دارد که میگوید «ساکنان لب ساحل، صدای امواج دریا را نمی شنوند» بله! آنها عادت میکنند و آن صداها، آن بو و مزهها، جزئی از خودشان میشود که پشت عدسی چشمها و پردههای گوش است؛ اما کسی که دورشده و آشناییزدایی را تجربه کرده، خوب میداند قلب ماجرا کجاست و به همانجا حمله میکند. مثل داعش که به جان آثار باستانی و تاریخی غرب آسیا افتاد و حتی اماکن مقدس مذهبی را تخریب میکرد و مثل علی عباسی که به جان طرح باستانی قالی ایران و مکان مقدسی مثل حرم امامرضا(ع) افتاد.
آیا تا بهحال یکی از آن کسانی که بهدلیل بحران هویت مبتلا به چنین حقد و کینههایی شدهاند، در وضعیتی دیده شده که عقدههایش گشوده شده و آرام گرفته باشد؟ علی عباسی هم هرگز به چنین آرامشی نخواهد رسید و حریف هیولایی نمیشود که به جان ذهنش افتاده است. او سراغ چیزی رفته که حساسیت ویژهای از سمت مردم ایران درموردش وجود دارد و هرچیز را ببخشند یا فراموش کنند، هتکحرمت به آن را نمیبخشند. قبل از عباسی کسان دیگری به گنبد حرم امامرضا(ع) با گلوله توپ حمله کرده بودند و کسان دیگری برای جاانداختن قانون بیحجابی، در یکی از صحنهای این حرم، حمام خون بهراه انداختند؛ اما آن دم و دستگاه سرجایش باقی ماند و شکوهش عالمگیرتر هم شد. شما هم محو میشوید و میروید و ما میمانیم. چراغهای حرم روشن میماند و بوی گلهای قالی ایرانی در هوای آن میپیچد.
این عقدههای جنسی را خود سعید حنایی هم نداشت
«Along Came a Spider» این فیلم یکسال بعد از دستگیری سعید حنایی، قاتل زنان خیابانی مشهد ساخته شد و ناگفته پیداست که هیچ ربطی به آن نداشت اما در ایران سعید حنایی هم به عنکبوت معروف شده بود. شاید هنوز خیلیها یادشان باشد که تا یکی، دو دهه پیش یکی از کارهای مطبوعات و اهالی رسانه دستوپا کردن القاب و عناوینی خاص برای قاتلان زنجیرهای بود. مثلا به موردی که قبل از سعید حنایی بود، خفاش شب میگفتند.
سال بعد مستندی بیرون آمد که بهنام آون، فیلم شناختهشده آمریکایی، یک حرف واو اضافه کرده بود و ماجرای سعید حنایی در آن روایت میشد «و وقتی که عنکبوت میآید» که عنوان انگلیسیاش میشود «And Along Came a Spider» علی عباسی میگوید مدت کوتاهی پس از دیدن مصاحبه حنایی در این مستند در سال2002، شروع به نوشتن نسخههای اولیه از فیلمنامه «عنکبوت مقدس» کرد که نام فرانسویاش شبهای مشهد Les Nuits de Mashhad است.
اما عباسی نکات حیرتانگیزی درباره نوع تماس ذهنیاش با این پدیده میگوید: «بهطرز عجیبی با آن مرد احساس همدردی کردم، واقعا برخلاف میل خودم. فکر میکنم یک عنصر روانپریشی در جنبه لذتجویی قتلهای او وجود داشت، تمایلات جنسی پیچیده و امثال آن. بیگناهی عجیب او بیشتر به این دلیل بود که چگونه یک جامعه، یک قاتل زنجیرهای ایجاد میکند. همیدم که فیلمنامه، باید نهتنها بر قاتل، بلکه بر زنستیزی تمرکز کند.»
علی عباسی اینجا به وضوح اعتراف میکند که دارای عقدههای جنسی پیچیدهای است و از این لحاظ با حنایی همذاتپنداری میکرده است. گذشته از اینکه آیا انگیزه حنایی بهواقع همین عقدههای جنسی بوده یا نه، (که بهنظر نمیرسد چنین باشد و او از اختلالات دیگری رنج میبرد)، عطف به همین سخنان، بهخوبی میتوان دریافت آیا آن چیزی که عباسی از پوستر فیلمش گرفته تا محتوای درون آن، به جامعه ایران نسبت میدهد، واقعا درباره این جامعه صادق است یا مسالهای مربوط به مسائل فردی و روانی خودش میشود. او در ادامه میگوید: «قصد من ساختن فیلم قاتل زنجیرهای نبود. میخواستم فیلمی درباره جامعه قاتلان زنجیرهای (ایران) بسازم. این درمورد زنستیزی ریشهدار در جامعه ایران است که بهطور خاص مذهبی یا سیاسی نیست، بلکه فرهنگی است.»
اینکه عقدههای ناتمام جنسی یک نفر، مثلا علی عباسی چه ارتباطی با فرهنگ ایران دارد هم سوالی بیپاسخ خواهد ماند؛ چه اینکه فردی با چنین ویژگیهایی، خودش را ضد آن اجتماع میبیند نه خروجی طبیعی آن.سعید حنایی از آنجا به عنکبوت ملقب شد که برای قربانیانش طعمه میگذاشت و بعد آنها را خفه میکرد. او عقاید عجیبوغریبی هم داشت که میشود از آنها برداشت ایدئولوژیک کرد؛ یعنی خودش چنین ارتباطی بین جنایاتش با ایدئولوژی برقرار کرده بود تا به چنین اعمالی وجاهت و هویت ببخشد. اما برای اثبات بیربطی اعمال او به آن ایدئولوژیها هیچ برهانی صریحتر و قاطعتر از این نیست که حکومت ایران خودش این فرد را دستگیر، محاکمه و اعدام کرد.
یعنی حکومتی که حنایی مدعی بود برای حفظ ارزشهای ایدئولوژیک آن چنین جنایاتی کرده است، حنایی را گرفت و دار زد. البته این فقط حکومت ایران نبود که براساس قانون شرع اسلام حنایی را مجازات کرد و غیر از چند آدم کجفکر و هیچکاره که عمدتا از آشنایان نزدیک حنایی بودند و البته خانواده عجیب او، در میان مردم عادی هم هیچکدام از دینداران و خداباوران چنین جنایاتی را تایید نکردند.
قاتل زنجیرهای در همه دنیا تکلیفش مشخص است. معمولا برای اینکه چنین افرادی نتوانند از مجازات اعمالشان فرار کنند، عنوان بیمار روانی درموردشان بهکار نمیرود و با اینکه ذهن این افراد طبیعی و نرمال نیست، بررسیهای روانشناختی چندانی روی آنها صورت نمیگیرد. بدتر اینجاست که در نبود تحلیلهای روانشناختی، دنبال تبارشناسی اجتماعی چنین اعمالی بگردیم. در زندگی سعید حنایی، بر او چیزی بیشتر از آن نگذشته که بر عموم مردم آن دوره میگذشت؛ اما ذهن او سر از جهنمی درآورد که به یکی از هولناکترین قاتلان تاریخ ایران تبدیلش کرد و ریشه این را باید در همان ذهن و همان روان مغشوش جستوجو کرد.
اگر ماجرای محمد بیجه را که سهسال بعد از حنایی به جرم تجاوز و قتل ۲۷کودک و بزرگسال اعدام شد، بتوان به محرومیت جنسی در جامعه ربط داد و اگر غلامرضا خوشرو، معروف به خفاش شب که سارق و قاتل زنجیرهای بود و ۹زن را کشت در بستر فقر قابل بررسی باشد، اقدامات سعید حنایی را هم میتوان به ایدئولوژی مربوط دانست. تنها جنبه عمومی درخصوص این قضایا بحث امنیت است. باید بهلحاظ امنیتی انجام چنین اعمالی بسیار مشکل یا محال شود و تلاش برای جراحی زیرساختهای جامعه، طوری که خودبهخود باعث عدم بروز مواردی از این دست شود، یک تلاش متوهمانه خواهد بود.
البته عدهای بیاینکه دچار چنین توهماتی باشند، ممکن است برای سوءاستفادههای سیاسی، مسائل روانی را بهجای مسائل اجتماعی جا بزنند. در فیلم عنکبوت مقدس با چنین موردی روبهرو هستیم و البته هسته مرکزی محتوای فیلم را عقدههای جنسی کارگردانش شکل داده که حتی در خود سعید حنایی وجود نداشت.
کلیسا هم سکوت نکرد
خبر ساخت فیلمهای دینی از مدتها قبل از اکران فیلم برای جامعه مذهبی حساسیتبرانگیز است و دنبال میشود و برایشان مهم است که چه کارگردان و با چه تفکری پشت یک اثر سینمایی قرار گرفته است. برای همین وقتی قرار شد که دارن آرونوفسکی، فیلم سینمایی «نوح» را بسازد، نگران این بودند که یک آتئیست قرار است چطور زندگی و زمانه یک پیامبر را روایت کند. البته که این نگرانیها بیمورد نبود. فیلم سینمایی «نوح» روایتگر همان داستان مشهور ساخت کشتی نوح و نازل شدن عذاب خداوند بر بندگان گناهکارش است که تفاوتهایی بس آشکار و غالبا ماهوی با روایات مرسوم در کتب آسمانی دارد و مرز تحریف را علنا درهم میشکند.
ماحصل این جنس نگاهی از سوی کارگردان، ترسیم پیامبری شده که با فال قهوه با خدا ارتباط برقرار میکند و گاه در حالتی که به شکل انسانهای اسکیزوفرنیایی در میآید، دستورات خدا به او میرسد. در ماجرای خلقت، دنیایی که نوح تعریف میکند هم اشاره به داستان هفت روز آفرینش را میتوان یافت و هم تئوری داروین پیرامون آفرینش. داستانی که روایت میشود هم دارای نبردهای حماسی و غولهای سنگی است که در هیچ کتاب مقدسی یافت نمیشوند.
فیلم «نوح» با انتقاد برخی رهبران کلیسا مواجه شد و کمپانی فیلمسازی «پارامونت» نیز پس از این انتقادات اعلام کرده که این فیلم یک اقتباس محض نیست، بلکه از داستان موجود در عهد قدیم انجیل الهام گرفته شده است. پیش از این نیز هیات سانسور سینمای کشورهای قطر، بحرین و امارات اعلام کردند بهدلیل نمایش چهره حضرت نوح(ع) اجازه نخواهند داد این فیلم در کشورشان اکران شود. دانشگاه «الازهر» مصر هم بهعنوان یکی از اصلیترین نهادهای مذهب سنی با انتشار بیانیهای اعلام کرد که این فیلم برخلاف دین و شریعت ماست.
کد داوینچی
فیلم سینمایی «کد داوینچی» داستان مورخی مشهور به نام پروفسور لانگدون است که در جریان حل معمای یک قتل، پرده از رازی در رابطه با دین مسیح برمیدارد و درنهایت راز ازدواج حضرت مسیح با مریم مجدلیه و ادامه نسل آنها را برملا میکند. این فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام است. رمان «کد داوینچی» نوشته «دن براون» از زمان انتشارش با مخالفت کلیساها و مقامات کاتولیک سراسر جهان مواجه شد. فیلم سینمایی «کد داوینچی» داستان یکسری از جنایاتی است که واتیکان بهمنظور تحریف معنای انجیل مرتکب شده است.
این فیلم که بسیاری از صحنههای آن در موزه «لوور» پاریس فیلمبرداری شده، از اولین روز انتشار خبر ساخت آن با مخالفتهای بسیاری روبهرو شد. کلیسای «وستمینستر»، اولین نهادی بود که مخالفت خود با پروژه ساخت این فیلم را رسمی اعلام کرد. کاردینال تارسیزیو برتونه، یکی از مقامات سابق واتیکان، در مصاحبهای گفت: «حقیقت این است که این فیلم افکار نادرستی را درمورد ریشههای مسیحیت منتشر میکند که باید با اطلاعات دقیق و با وجدان انتقادی به آن پاسخ داد.» اوپوس دی، یک سازمان بینالمللی کاتولیک هم این اثر را یک داستان تخیلی خطرناک دانست که فاقد شواهد تاریخی است.
در بیانیهای که این سازمان منتشر کرده، آمده است: «کسانی که تحقیقات بیشتری انجام میدهند و قضاوت انتقادی دارند، متوجه میشوند اظهاراتی که در کد داوینچی درباره عیسی مسیح، مریم مجدلیه و تاریخ کلیسا بیان شده، فاقد هرگونه مدرکی است.» کلیسای «وستمینستر»، اولین نهادی بود که مخالفت خود با پروژه ساخت این فیلم را بهطور رسمی اعلام کرد. مخالفت «وستمینستر» با درخواست عوامل «کد داوینچی»، مبنیبر استفاده از فضای این کلیسا بهعنوان لوکیشن فیلم، این پروژه را بهطور موقت تعطیل کرده بود ولی با موافقت مقامات کلیسای جامع «لینکولن شایر» انگلستان، فیلمبرداری فیلم بار دیگر از سر گرفته شد.
همزمان با انتشار این خبر، یک راهبه رُمی به نام خواهر «ماری میشلنلت» با 12ساعت عبادت در بیرون از ساختمان کلیسای جامع «لینکولن»، به ساخت فیلم «کد داوینچی» و فیلمبرداری برخی صحنههای آن در این کلیسا اعتراض کرد.
اولین وسوسه مسیح
آخرین وسوسه مسیح فیلم محصول سال ۱۹۸۸ به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که فیلمنامه آن را پل شرایدر بر پایه رمان «آخرین وسوسه مسیح» به قلم نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده یونانی نوشته است. این رمان و فیلم ازجمله آثار بحثبرانگیز بین جامعه مسیحی است و در زمان اکران هم بحثهای زیادی پیرامون آن رقم خورد. اما چند سال قبل فیلم کمدی به نام «اولین وسوسه مسیح» در برزیل و برای شبکه نتفلیکس تولید شده بود که با اعتراض و خشم مسیحیان برزیل مواجه شد.
بهگونهای که با کوکتلمولوتوف با دفتر تولید این فیلم حمله شد. در فیلم فکاهی ۴۶دقیقهای «اولین وسوسه مسیح» عیسی ناصری بهعنوان یک همجنسگرا به تصویر کشیده شده است. از زمان انتشار «اولین وسوسه مسیح» در نتفلیکس در سوم دسامبر، موجی از اعتراض و مخالفت با این رسانه در میان اوانجلیستها (مسیحیان انجیلی) برزیل و برخی کاتولیکهای این کشور به راه افتاد.
صدها هزار برزیلی با امضای یک طومار اینترنتی خواستار حذف این فیلم از نتفلیکس شدند. از سوی دیگر سراسقف ایالت پرنامبوک برزیل گفته که یک نیروی شیطانی شبکه نتفلیکس را تسخیر کرده است. «ادواردو بولسونارو» پسر رئیسجمهوری برزیل در توئیتر خود با توصیف کمدی «اولین وسوسه مسیح» به زباله، تاکید کرد: «دستاندرکاران ساخت این کمدی نماینده جامعه برزیل نیستند.»همچنین انجمن یک میلیون مادر که نسبت به فیلمها و انیمیشنهایی که علیه باورهای خانوادگی و سالم باشند، مواضع صریحی میگیرد هم در پی خبر ساخته شدن این فیلم از طرفداران خود خواست با پیوستن و کمک به این سایت جلوی نمایش این فیلم را بگیرند.
زندگی برایان
زندگی برایان به روایت مانتی پایتان روایتگر داستان برایان کوهن (با بازی چپمن) است. برایان مرد جوان یهودیای است که همزمان و در همسایگی عیسی متولد میشود و بعدها او را با مسیح موعود عوضی میگیرند. برایان سرانجام با مرگی بیهوده و البته مضحک به صلیب آویخته میشود. در بسیاری از صحنههای فیلم، تقلید مضحک ماجراهای زندگی عیسی مسیح، طبق روایت رسمی اناجیل، مورد تمسخر قرار میگیرد. هم محافل مسیحی و هم گروههای کلیمی به فیلم اعتراض کردند و آن را مصداق توهین به باورهای دینی دانستند. محتوای فیلم شامل طنز و هجو اعتقادات مذهبی است که در زمان پخش آن مناقشهبرانگیز بود و موجب اعتراض گروههای مذهبی و اتهام کفرگویی شد.
39 شهر در بریتانیا پخش فیلم را ممنوع کردند. ممنوعیت پخش این فیلم در ایتالیا، نروژ، ایرلند و بخشهایی از انگلستان به شهرت آن دامن زد و فروش چشمگیری را برای آن رقم زد. البته مانتی پایتان نیز از این اتفاقات در کارزار تبلیغاتی فیلم استفاده برد و روی پوسترهای تبلیغاتی فیلم در سوئد نوشته بود: «فیلمی چنان خندهدار که نروژیها آن را ممنوع کردند.»
نیروهای اهریمنیاش
«نیروهای اهریمنیاش» سریالی فانتزی-تخیلی محصول مشترک شبکه BBC ONE انگلستان و HBO آمریکاست؛ و Bad Wolf و New Line دو کمپانی سازنده این سریال هستند. این سریال یک اثر اقتباسی از سهگانهای به همین نام است. کتابهای سهگانه «نیروی اهریمنیاش»، با اینکه در ظاهر برای نوجوانان و جوانان کمسن و سالتر نوشته شدهاند، اما در عمق خود به مضامین بزرگسالانهتری ازجمله مسیحیت میپردازد. سازمان مذهبی افراطی حاکم بر دنیای موازی کتابهای «نیروی اهریمنیاش» که مجستریو (Magisterium) نام دارد، درواقع استعارهای از کلیسای کاتولیک در دنیای واقعی است. همین موضوع، باعث مخالفت بسیاری از گروههای مسیحی با این کتاب و اعتراض آنها شده بود.
در اقتباس سینمایی ساختهشده در سال 2007، برای جلوگیری از ایجاد چنین مشکلاتی، ماهیت مذهبی این سازمان بسیار کمرنگ شد و حتی هیچ اشاره واضحی نیز به مفهوم خدا و دین که از درونمایههای اصلی کتابها هستند، نمیشد. بااینحال در این سریال، رهبران حیلهگر و ظالم سازمان «مجستریوم»، همگی لباسهایی شبیه کشیشها و روحانیون مسیحی میپوشند، اطلاعات درست را سرکوب میکنند و مردم را مجبور به اطاعت از خود میکنند. پخش این سهگانه هم با انتقاد مسیحیان کاتولیک همراه شد، بهخصوص که فیلیپ پولمن نویسنده این رمان درواقع یک آتئیست است و نقلقولی از او مطرح میشود که: «کتابهای من درمورد کشتن خدا هستند.»
واکنش 7 مداح به توهین فیلم «عنکبوت مقدس» نسبت به ساحت امام رضا(ع)
فیلم «عنکبوت مقدس» که محصول مشترک کشورهای غربی دانمارک، آلمان، سوئد و فرانسه است با نمایش سیاهنمایی علیه ایران و با اهداف سیاسی وارد جشنواره کن شد و به دلیل همین برنامهریزیهای سیاسی، اتفاقاً در بخش بهترین بازیگر زن نیز جایزهاش را به یکی از بازیگران ایرانی مهاجرت کرده اهدا کرد.
اما آنچه بیش از همه باعث ناراحتی شیعیان ایران شد، به نمایی از این فیلم باز میگردد که نام آن یعنی «عنکبوت مقدس» روی تصویر مشهد با مرکزیت حرم مطهر امام رضا (ع) نمایش داده شده و حالا همین نمای اهانت آمیز در تیزر رسمی این فیلم منتشر شده و به پوستر این فیلم در فضای مجازی نیز تبدیل شده است. مداحان اهل بیت(ع) در واکنش به این اتفاق و اهانت این فیلم بهصورتی آشکار به ساحت مقدس حضرت رضا(ع) که عزیزترین داشته و باور مردم ایرانزمین و شیعیان جهان به شمار میرود، اعتراض خود را با انتشار متن و یادداشتهایی در فضای مجازی نشان دادند.
سیدمجید بنیفاطمه مداح اهل بیت(ع) با انتشار تصویری از خود در لباس خادمی امام رضا(ع) شعر زیر را نوشت:
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
هوهوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که ما را سوا کنند
«هرگز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
هرکس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرببلا مبتلا کنند
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند
از آن حریم قدسیات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟»
نوکری امام رضا شرف ماست
با آل علی هرکه در اُفتاد ور اُفتاد
او سپس در توئیت دیگری با هشتگ «جشنواره کن» نوشت: «یکی برا مقدسات و مملکتش جونش و میده، یکی برا پول، مقدسات و مملکتش و میده!» این مداح باز هم روشنگری کرد و دوباره نوشت: «سفارت فرانسه که مجانی، جایزه نمیده اول شرفت و میخره، بعد پولش و میده! اسمشم میذاره جایزه! دقیقاً مثل اینه که: از دست یه بچه یه الماس و بگیری... بعد به جاش بهش قاقالیلی بدی! از کدوم بیشتر خوشش میاد؟ «عروسکهای خیمه شببازی»؛ او در نهایت با انتشار فیلم یکی از رجزخوانیهای خود، هشتگ #با_آل_علی_هر_که_در_افتاد_ور_افتاد را استفاده کرد.
رذالت و پستی بعضیها مشاهده شد
ابوذر بیوکافی در این خصوص با هشتگ #شمس_الشموس نوشت: «در شعاع نور خورشیده که رذالت و پستی بعضیا قابل مشاهدهست...»
امام رضا جان، ما قدردان شما نیستیم
برای بردن جایزههای سینمایی چه چیزهایی لازم است؟
محسن عرب خالقی شاعر و مداح اهل بیت(ع) در فضای مجازی نوشت: «لوازم لازم برای بردن جوایز اسکار گلدن گلوب،کن، برلین و ١ـ سیاه نمایی مطلق اجتماعی ٢ـ بیفرهنگ و تمدن نشان دادن ایران ٣ـ فقر و فلاکت و خیانت مطلق ۴ـ مردانی متحجر، تندخو، بیرحم، بیمنطق ۵ـ زنانی مظلوم، محروم از تمام حقوق زندگی ۶ـ توهین به مقدسات(ویژه) تبریک میگم شما برنده شدید
با دهن سگ دریا نجس نمیشود
حمید علیمی مداح اهل بیت(ع) هم در توئیتر با هشتگ #عنکبوت_مقدس نوشت: «با دهن سگ دریا نجس نمیشود…»
منابع:
ایرنا
فارس
فرهیختگان
رسالت
خراسان
توییتر