مهناز افشار رانتخوار عرصه فرهنگ و سیاست

امروز اما سیاست‌های تبعیض‌آمیز فرهنگی در زر ورق سلبریتی‌ها پیچیده شده، ولی آنها خود را در قامت منتقدان وضع موجود جا می‌زنند. این رانتخواران عرصه فرهنگ و سیاست، این دغل‌بازیگرانی که بهترین نقششان فرورفتن در کالبد «صدای بی‌صدایان» است، در ظاهر علیه نابرابری‌اند و در عمل بخشی از آن. ‌احتمالاً تاکنون کمتر کسی از سرنوشت حساب اینستاگرام مهناز افشار باخبر نشده‌باشد؛ اما برای ثبت بخشی از جنگ روانی فجیعی که علیه ملت ایران راه انداخته‌اند، در این یادداشت مروری بر این ماجرا خواهم‌داشت. خطاب به دانشمندان زمانه هم می‌گویم: «بله، جنگ روانی همه ماجرای این روزها نیست.»
يکشنبه، 24 مهر 1401
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهناز افشار رانتخوار عرصه فرهنگ و سیاست
امروز اما سیاست‌های تبعیض‌آمیز فرهنگی در زر ورق سلبریتی‌ها پیچیده شده، ولی آنها خود را در قامت منتقدان وضع موجود جا می‌زنند. این رانتخواران عرصه فرهنگ و سیاست، این دغل‌بازیگرانی که بهترین نقششان فرورفتن در کالبد «صدای بی‌صدایان» است، در ظاهر علیه نابرابری‌اند و در عمل بخشی از آن. ‌احتمالاً تاکنون کمتر کسی از سرنوشت حساب اینستاگرام مهناز افشار باخبر نشده‌باشد؛ اما برای ثبت بخشی از جنگ روانی فجیعی که علیه ملت ایران راه انداخته‌اند، در این یادداشت مروری بر این ماجرا خواهم‌داشت. خطاب به دانشمندان زمانه هم می‌گویم: «بله، جنگ روانی همه ماجرای این روزها نیست.»
 
پنج روز پیش مهناز افشار در صفحه توئیتر خود اعلام کرد که حاضر است صفحه اینستاگرام خود را با ۱۶میلیون فالوئر به کسی که در «خط مردم و عدالت» گام برمی‌دارد، بسپارد. در این میان صفحه «۱۵۰۰ تصویر» به صورت کاملاً علنی به مهناز افشار درخواستش را ارائه کرد. این صفحه با ۸۸۸۰۰۰ فالوئر در اینستاگرام (تا لحظه نگارش این مطلب) میان معترضان محبوبیت ویژه‌ای دارد و از طرف آنان به عنوان صفحه‌ای «مستقل» شناخته می‌شود.
 
اما دیروز اتفاقی افتاد که بسیاری را حیرت‌زده کرد. معترضان که خود نیز بعضاً پیش از «۱۵۰۰ تصویر» این صفحه را به مهناز افشار پیشنهاد داده‌بودند، ناگهان با این پیام مواجه شدند: «از امروز در استوری اینستاگرامم مطالب  آموزشکده‌ توانا منتشر خواهدشد».
 
بعد از آن، اعتراضات نسبت به این عمل بالا گرفت؛ نه‌تنها مهناز افشار، بلکه وارث صفحه او یعنی آموزشکده توانا نیز به شدت مورد غضب واقع شد. سپس، صفحات افشار در اینستاگرام و توئیتر برای ساعاتی از دسترس خارج شدند. صفحه اینستاگرام او تا لحظه نگارش این رشته‌توئیت هنوز در دسترس نیست.
 
از میان معترضان، کاربران بسیاری معتقدند که آموزشکده توانا وابسته به جمهوری اسلامی است؛ چرا که به آنان VPN شرکتی را می‌داده که پسر انسیه خزعلی معاون رئیسی برای آن کار می‌کرده‌است. البته توانا شهریور ضمن بیانیه‌ای به حذف این VPN از صفحاتش پرداخت، ولی نتوانست معترضان را قانع کند.
 
«حمید‌ رضازاده» فرزند انسیه خزعلی در کانادا سکونت دارد. اخیراً خبر حضور او در این کشور به بحث‌های پیرامون آقازاده‌های خارج‌نشین و رانتخوار دامن زد و اعتراضات زیادی را برانگیخت. در این میان روزنامه همشهری مدعی شد مسئله VPNها به او ارتباطی نداشته‌است.
 
ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود که به یاد آوریم مهناز افشار با خطبه محمد خاتمی به عقد یاسین رامین فرزند مشاور مطبوعاتی احمدی‌نژاد درآمد؛ کسی که دو میلیون یورو از جمعیت هلال احمر برای واردات دارو و تجهیزات پزشکی دریافت کرد، اما این مبلغ را به فروشنده تحویل نداد و زندانی شد.
 
پس از اعلام نظر دادگاه بدوی، مهناز افشار از یاسین رامین جدا شد. او با دریافت بخش زیادی از اموال رامین به عنوان مهریه از کشور خارج شد. اما پس از دو سال، با تبرئه رامین و ابطال حکم ممنوع‌الخروجی‌اش، او به آلمان رفت و دوباره در کنار مهناز افشار قرار گرفت!
 
اما آیا آموزشکده توانا متعلق به جمهوری اسلامی ست؟ نظر شخصی: خیر. توانا در تمام این سال‌ها علیه منافع کشور دست به فعالیت زده‌است. این مجموعه توسط اکبر عطری و همسرش مریم معمارصادقی در سال ۲۰۱۰ با بودجه دولت‌های آمریکا و هلند، NED، گوگل، USAID و... بنیان گذاشته شد.
 
در ویدیوی زیر مریم معمارصادقی از کمک‌های مالی بلوک غرب و به طور ویژه نقش گوگل جهت پیشبرد اهداف آموزشکده توانا می‌گوید
 
مواضع غیر انسانی و جنگ طلبانه  مریم معمارصادقی
 

 
در اینجا هم می‌توانید مواضع براندازانه اکبر عطری را که در سال ۱۳۸۴ و در سنای آمریکا بیان شد، بخوانید. عطری عضو سابق جنبش دانشجویی ست که پیش از این به جریان اصلاحات نزدیک بود و سپس از آمریکا برای برقراری دموکراسی در ایران طلب کمک کرد. و ما می‌دانیم دموکراسی با جنگ صادر می‌شود. آموزشکده توانا اساساً یک نهاد براندازانه است که هدفش ساقط کردن حاکمیت جمهوری اسلامی به هر نحو ممکن است. یعنی حتی به بهای جان مردم.
 
مهناز افشار رانتخوار عرصه فرهنگ و سیاست
مهناز افشار رانتخوار عرصه فرهنگ و سیاست
 

مؤسسه توانا و قصد سرنگونی حکومت ایران

روشی که نهادهایی همچون توانا برای تغییر در ایران به کار می‌گیرند، برای سرنگونی حکومت نیست؛ بلکه نابودی ایران را هدف گرفته‌است. ببینید در این ویدیو معمارصادقی چگونه مثل یک بیمار روانی از لزوم بمباران کوزوو برای رهایی مردم از حکومت مرکزی می‌گوید. این همان نسخه آنها برای ایران است.
 
مشابه همین حرف‌ها را پیش از این از زبان نازنین بنیادی هم شنیده‌ایم. او فراتر از تحریم مسئولان، خواستار افزایش تحریم‌های اقتصادی بود و می‌گفت برای از بین بردن غده سرطانی، باید شیمی‌درمانی کنیم. بهایش را که می‌دهد؟ مردم...
 
نظر نازنین بنیادی هنرپیشه ایرانی-بریتانیایی و فعال حقوق بشر درباره آسیب تحریم های اقتصادی به مردم است که: «این تحریم‌های اقتصادی مثل شیمی درمانی است با هدف نابود کردن سرطان اما به باقی بدن هم آسیب می‌رساند.» نازنین بنیادی در سال2020 در کمپینی به نام «ما شهروندان دیجیتال» نیز مشارکت داشته است. کمپینی که توسط سازمانی به نام «خانه آزادی» ترتیب داده شده. عمده ی بودجه این سازمان توسط دولت آمریکا تامین می‌شود.
 
آموزشکده توانا برای ماجرای VPNها، مهناز افشار برای سپردن حسابش به توانا، فاطمه معتمدآریا برای سخنان پیشین خود درباره حجاب، گلشیفته فراهانی برای توهین به تاریخ ایران و... هر کدام شکی در دل معترضان می‌اندازند. براندازی برای معترضان یک هدف است و برای افشار و فراهانی یک پروژه!
 
معترضان لزوماً قادر به تفکیک نازنین بنیادی از مهناز افشار نیستند. بسیار دیده‌ام که نسبت به اولی مثبت و نسبت به دومی منفی بوده‌اند. آنها لزوماً نمی‌دانند توانا با ج.ا. ست، یا با آمریکا. از بی‌سر بودن جنبش دفاع می‌کنند و بر اثر آن سردرگم می‌شوند. و اینها همه زاده جنگ روانی‌ست...
 
نازنین بنیادی بازیگر سرشناس ایرانی بریتانیایی و فعال سیاسی روز جمعه با حضور در کاخ سفید با مقامات ارشد ایالات متحده از جمعه کاملا هریس «معاون رییس جمهور» آنتونی بلینکن «وزیر امور خارجه» و جیک سالیوان«مشاور امنیت ملی کاخ سفید» دیدار و گفتگو کرد.
 
کاملا هریس در این ملاقات، ضمن اعلام حمایت خود از زنان و دختران شجاع ایرانی که تظاهرات مسالمت‌آمیز را برای تامین حقوق برابر و کرامت اولیه انسانی رهبری می کنند تاکید کرد:« دولت ایالات متحده در کنار این زنان و سایر مبارزان خواهد بود تا جهان، صدای آنها را بشنود و ضمن تسهیل دسترسی ایرانیان به اینترنت آزاد مقامات جمهوری اسلامی را نسبت به اقدامات وحشیگرانه در سرکوب معترضان پاسخگو کند.»
 
جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید هم درباره دیدارش با نازنین بنیادی در توئیتی نوشت:« آمریکا بار دیگر تأکید می‌کند که دولت بایدن در کنار زنان شجاع و همه شهروندان ایران است که در حال حاضر برای تأمین حقوق اولیه خود و در برابر خشونت و سرکوب، به خیابان ها آمده‌اند.»
 
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، نیز در دیدار با خانم بنیادی و چهار زن کنشگر ایرانی دیگر با اشاره به دهها سال اعتراض مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، گفت: «با وجود تلاش‌های جمهوری اسلامی برای جلوگیری از برگزاری تجمعات، آزادی بیان، و ارتباط آزادانه ایرانیان با یکدیگر، ایالات متحده به حمایت از معترضان ادامه خواهد داد.»
 
او ادعای مقامات دولت ایران مبنی بر خارجی بودن منشا اعتراضات جاری را رد کرد و افزود: «اگر آنها واقعا به این موضوع باور دارند، پس اساسا مردم‌شان را نمی‌فهمند؛ چرا که مسئله، تلاش ایران و تکاپوی مردم ایران برای آزادی‌های بنیادینی است که مدت‌ها از آنها دریغ شده است.
 

سیما ثابت نیز در مورد تحریم‌ها می‌گوید

کارمند سعودی اینترنشنال در پارلمان اروپا: ۱- جامعه جهانی باید تحریم‌های بیشتری علیه ایران وضع کند.
۲- روسیه و ایران حامی یکدیگرند؛ پس اگر اقداماتی که علیه روسیه انجام شده درست بوده، باید علیه ایران هم انجام شود.
ترجمه: مخالفان ایران را هم تسلیح کنید و وارد جنگ نیابتی با ایران شوید.
 

درباره سلبریتی‌های حامی مردم!

در فضای رسانه‌ای این سال‌ها، اگر فلان سلبریتی روی فرش قرمز خودش را «حامی مردم» نشان دهد، باید تقدیس شود. اگر نکرد، باید تکفیر شود. ولی کسی نمی‌پرسد این اداها و اطوارها اساساً چه گرهی از مشکلات جامعه باز کرده؟ مثلاً آیا دیده‌اید این جماعت قدمی در راستای حذف نابرابری بردارند؟
 
من نمی‌گویم برو حقوق نجومی‌ات را با کارگران فلان تولیدی یا زاغه‌نشینان پایتخت شریک شو؛ نه. این درخواست از شما سلبریتی گرامی با آن چمدان‌های آماده، زیاده آرمانی ست. ولی آیا حاضرید درصد اندکی از قراردادهای چندمیلیاردی خود را با انبوه بازیگران سالن‌های تنگ و تاریک تئاتر شریک شوید؟
 
چرا باید هزاران نفر در بدنه تئاتر و سینما و تلویزیون فعالیت کنند، ولی چند سلبریتی که منادی سیاست‌های هویت‌محورند، از گردش مالی چندهزارمیلیارد تومانی هنرهای نمایشی سود ببرند، و دست‌آخر در جشنواره‌های ناتو نقش «صدای بی‌صدایان» را بازی کنند، یا سر بزنگاه پشت کشور را خالی کنند؟
 
فلان سلبریتی که هزار برابرِ بازیگری گمنام دست‌مزد می‌گیرد، آیا هزار برابر بازیگرتر است؟ هزار برابر بااستعدادتر است؟ هزار برابر بیشتر زحمت کشیده‌است؟ یا هزار برابر خرشانس‌تر است؟ هرگز. هیچ‌کدام... او هزار برابر بیشتر به بازی پول و هویت‌سازی تن داده‌است؛ گاهی با سکوت، گاهی با ادا...
 
برابری حق همه است. دستیابی به فرصت‌های مشابه، حق همه است. داشتن حداقل‌های زندگی، حق همه است. کسی نباید نردبانی شود برای ترقی کسانی که یک‌هزارم دغدغه‌ها و مشکلات همکاران و جامعه‌شان را ندارند، ولی هزاران بار بیش از آنان «از این وضعیت» می‌نالند. کدام وضعیت؟! مگر برای اینها بد است؟!
 
می‌گویید چرا ریشه را رها کرده و به اینها چسبیده‌ای؛ می‌پرسم مگر نمی‌بینید این مشکلات ریشه‌دار را؟ سیاست‌های فرهنگی چنان چیده شده که امروز چنین نابرابری بزرگی در جامعه رخ می‌دهد. مثال؟ تئاتر را خصوصی کردند تا عموم تئاتری‌ها در خدمت عده‌ای رانتخوار درآیند و در صفوف اجرا پیر شوند.
 
تا پیش از دهه۱۳۹۰ تئاتر به شکل دولتی اداره می‌شد. باید در صف می‌ایستادی تا نوبتت شود. حقوق و مزایا معمولی بود، ولی هرچه بود، برای همه بود؛ اینطور نبود که یک سلبریتی به اندازه نصف درآمد تمام بازیگران سالن‌های تهران از یک نمایش پول درآورد، و انبوهی بازیگر لنگ تکه‌نانی بمانند.
 
با خصوصی‌شدن تئاتر و باز شدن پای مخاطبانی که بلیط‌های گران‌تر را با ولع از سالن‌های تازه‌تأسیس می‌خریدند، وضعیت عوض شد. نمایش‌های الیور توئیست و بینوایان با محوریت فقر بدل به پرخرج‌ترین و گران‌ترین اجراهای تاریخ کشور شدند و گروه‌های کوچک چون درآمدزایی کافی نداشتند، پشت خط ماندند.
 
حالا دیگر انبوه بازیگران و دست‌اندرکاران تئاتر که سال‌های سال از شیوه پرداخت حقوق و تعویق در دریافتی‌ها گلایه می‌کردند، حتی مجالی برای اجرا بر صحنه‌های اعیان نداشتند. سالن‌های کوچک یکی‌یکی می‌بستند و تنگای تئاتر، تنگ‌تر از قبل می‌شد. وضع قبلی با تمام کاستی‌ها، عادلانه‌تر بود.
 
امروز اما سیاست‌های تبعیض‌آمیز فرهنگی در زر ورق سلبریتی‌ها پیچیده شده، ولی آنها خود را در قامت منتقدان وضع موجود جا می‌زنند. این رانتخواران عرصه فرهنگ و سیاست، این دغل‌بازیگرانی که بهترین نقششان فرورفتن در کالبد «صدای بی‌صدایان» است، در ظاهر علیه نابرابری‌اند و در عمل بخشی از آن.
 
یه سری آثار استثنا بودن و البته من فکر می‌کنم اونها هم تحت حمایت دولتی قرار داشتن. اما اصلا بازیگرها در اون دوره سلبریتی محسوب نمی‌شدن. در بهترین حالت، می‌گفتن طرف معروفه. این که می‌گم الان یک قاعده شده و حتی کار به تجمع و بیانیه علیه این وضعیت هم کشیده. /همایون زندی‌زاده


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.