![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/news/345353534.jpg)
جوانی رشید است با قد و بالای بلند، ورزیده، ورزشکار همان که ویژگی مردان یگان ویژه است، کنار همرزمانش در حاشیه میدان انقلاب به صف ایستادهاست با چهرهای مصمم که نشان از اعتقاد به مأموریتشان دارند؛ در عبور آدمها با تفکر و گرایشهای مختلف از با حجاب و بیحجاب از آنها که با لبخند نگاهشان میکنند و آنهایی که زیر لب و گاه بلند دشنام نثارشان میکنند بدون هیچ عکسالعملی مقتدرانه ایستادهاند.
به بهانهای به سمتشان رفته و سر صحبت را باز میکنم. از ابراز خستهنباشید من، تشکر میکنند از روزهای مأموریتشان میپرسم از خستگیهای این روزها و دلخوریها، اما مصمم و مقتدر میگویند که هیچ خستگی در جسم و روحشان وجود ندارد. با یکی سر صحبت را باز میکنم؛ سن و سالی هم ندارد متولد ۷۶ است. تک فرزند خانواده. به ناگاه از نگرانی پدر و مادرش میپرسم و میگویم روزی چند بار مادرت زنگ میزند تا بداند که حالت خوب است؟
لبخند میزند و میگوید: مادر است دیگر؛ روزی چند بار زنگ میزند، مخصوصاً زمانی که اغتشاشات است، درست است نگران میشود، اما میداند که من برای اقتدار کشورم اینجا ایستادهام. روزی که وارد پلیس شدم خودش میدانست که این کار مسوولیت و فراز و نشیبهای زیادی دارد. دلش قرص میشود وقتی دوباره برایش میگویم، اما عاطفه مادرانه گاه به گاه بیتابش میکند.
از روزهای سخت اغتشاش میپرسم میگوید: سختترین صحنهای که دیده آتش زدن پرچم بوده است و اینکه پرچم انگلیس را روی شانههایشان گذاشتند و به قول خودشان دور آزادی زدند.
میپرسم چه عکسالعملی داشتید؟ میگوید: ما فقط صبر میکنیم صبر چرا که تأمین امنیت مردم وظیفه ما است. ما اینجا ایستادهایم تا نگذاریم کسی آرامش مردم را خدشهدار کند ما این روزها در مقابل تمام ناهنجاریها، سنگپراکنی، فحش و دشنام و توهین و ضربه و لگد و تهمت فقط صبر میکنیم؛ چرا که مأموریت ما موضوع مهمتری است و نباید درگیر مسائل جزئی شویم.
از مأمور کنار دستیاش در مورد سختیهای این روزها میپرسم از دادخواهی مردم از پلیس در مقابله با هنجارشکنان، برایم از مأموریت یکی دو هفته پیش میگوید که در پارک دانشجو مستقر بودند میگوید زنی آمد و روبهرویمان روی صندلی نشست در حاشیه پارک دانشجو؛ چند لحظهای نگاهمان کرد بعد شروع کرد آرام آرام به غر زدن، بعد که دید ما عکسالعملی نداریم شروع کرد به فحاشی، گفت و گفت، صدایش را بالاتر برد و کم کم شروع به داد زدن کرد، بلند بلند داد میزد و میگفت اینها قاتلاند، اینها دزدند، اینها ....
میپرسم بعد چه شد شما چه کردید؟ میگوید: ما هیچ؛ حتی نگاهش هم نمیکردیم، او برای خودش میگفت و جمعیت را دور خودش جمع کرد تا اینکه عدهای شروع کردند به سنگپرانی به سمت ما که در ادامه جمعیت را متفرق کردیم. هنوز چند دقیقهای از عادی شدن اوضاع نگذشته بود که همان زن سراسیمه به سمتمان آمد، گوشه لباسم را گرفت و گفت تو را به جان مادرت کمکم کن؛ نگاهش کردم گفتم من همان دزد و قاتلم؛ چه کمکی میتوانم به شما کنم.
زن کمی جا خورد، اما نگذاشتم ناراحت شود سریع گفتم من در خدمتم هر کاری که بتوانم انجام میدهم. لحظهای مکث کرد؛ اماگفت: گوشیام را زدند... کیفم روی همان نیمکتی بود که روبهروی شماست. همانجا نشسته بودم دیدید که؟ وقتی جمعیت جمع شد نمیدانم چطور گوشیام را زدند. با زن صحبت کرده و او را به سمت مأموران پلیس پیشگیری و آگاهی هدایت کردم تا برای پیگیری سرقت و دستگیری مجرم اقدام کنند.
از آن یکی مأمور میپرسم شنیدهام حقوق میلیونی میگیرید؛ لبخندی میزند و میگوید: بله ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان؛ دوباره میپرسم میگویند مردم را میزنید و حقوقتان را زیاد کردهاند؟ باز با همان چهره بشاش میگوید مردم را نمیزنیم، ولی کتک میخوریم، اما هنوز از افزایش حقوق خبری نیست؛ تازه این افزایش حقوق که مجلس حرفش را زده فقط برای ماها نیست برای همه نیروهای مسلح است.
میبیند که بیخیالش نمیشوم دست در جیب کرده و دنبال چیزی میگردد. میپرسم چیزی شده است؟ دستش را از جیبش در میآورد و دو ساچمه به من نشان میدهد؛ یکی کوچک و یکی بزرگ؛ میگوید ما هم حقوق میلیونی میگیریم؛ هم گل میگیریم و هم ساچمه!
برایم جالب میشود میپرسم جریان ساچمهها چیست؟
میگوید: ساچمهها در این روزها چیز عجیب و غریبی نیست؛ تحفههایی است که از طرف برخی از «دوستان» نثارمان میشود. برایم میگوید که چندی پیش اطلاع دادند که فردی در چهارراه وصال مشکوک است برای دستگیریاش اقدام کنید؛ وقتی این فرد را دستگیر کردیم داخل کولهپشتیاش یک بسته بزرگ ساچمه بود با یک پنجه بوکس و چاقو؛ میپرسم خب ساچمه خالیها به چه دردی میخورد؟ دو سه نفری با هم میگویند به درد کورکردن چشم مأموران! یکی دیگر هم از جیبش چند ساچمه دیگر در میآورد. میگوید:چند روز پیش به سمتم زدند، اما خداراشکر به چشمم نخورد... میدانید اگر از فاصله ۵۰ متری به چشم بخورد چشم را باید تخلیه کرد.
نفسم میگیرد. کمی مکث میکنم. دوباره میپرسم خب جریان آن فردی که دستگیر کردید چه بود؟ یکی دیگر از مأموران میگوید: مردی بود حدود ۳۰ ساله با تیپ و ظاهری کاملا مذهبی؛ باور نمیکنید ریش و محاسن داشت، شلوار پارچهای پوشیده بود درست تیپش مثل آدم مذهبیها بود اگر در رصد بچههای اطلاعات نبود هیچکس به او شک نمیکرد؛ جالبتر اینکه وقتی کدملیاش بررسی شد فهمیدیم تابعیت یکی از کشورهای خارجی را هم دارد و در این روزها نیز ۱۵ بار سفر خارجی داشته است.
جدای از صف مأموران آن طرفتر کنار ماشین سیاهرنگ یگان ویژه ایستاده است؛ پدر یک دختر ۴ ساله است. از روزهای اغتشاش میگوید از خویشتنداری مأموران؛ از همراهی اکثریت مردم و هتک حرمت و هنجارشکنی معدود اغتشاشگران. میگوید که بدترین صحنهای که شاهدش بوده شعارهای هنجارشکنی است که در روزهای گذشته شنیده و حاضر بوده که بمیرد و آنها را نشنود.
میگویم چه عکسالعملی داشتید؟ جواب میدهد ما مأموران یگان ویژه هستیم؛ خویشتنداری اصول کار ما است. ما با هوشمندی و هوشیاری وضعیت را مدیریت میکنیم و به صورت کیفی عمل میکنیم؛ مأموریت ما اینگونه است که جمعیت را با هوشمندی و درایت متفرق میکنیم همین؛ بدون کمترین آسیب به نیروی خودی، به اموال عمومی و حتی به آشوبگر! میپرسم در فضای مجازی میگویند با اسلحههایتان مردم را میکشید؟ اسلحهاش را نشانم میدهد؛ میگوید این سلاح ما است که تا به حال کشنده نبوده؛ شاید زخمی کند، اما کشندگی ندارد؛ یک تعدادی از اسلحههای ما ساچمه پلاستیکی دارد و یکسری دیگر از اسلحهها در واقع پینتبال است!
سختترین مأموریت این روزها را میپرسم؛ میگوید: در چهارشنبه دو هفته پیش در چهارراه ولیعصر (عج) مأموریتما چند ساعتی طول کشید؛ هنجارشکنان شعار میدادند و هتک حرمت کرده و به چند زن تعرض کردند، اما با هوشمندی و مدیریت صحنه توانستیم آرامش را برقرار کرده و تعدادی از آشوبگران از جمله چندین زن هنجارشکن را دستگیر و تحویل عوامل امنیت دهیم.
همانطور که مشغول صحبت با مأموران هستم یکی دو دختر بدون روسری و با پوشش نامناسب از جلوی مأموران عبور میکنند؛ میپرسم راستی به بدحجابها تذکر میدهید؟ میگوید کار ما برخورد با بدحجابی نیست، اما وقتی هتک حرمت شود و به بیتالمال، جان و مال و ناموس مردم و چادر زنان اهانت شود به صحنه میآییم چرا که رسالت اصلی ما بازآفرینی نظم و امنیت در بحرانها، اغتشاشات و اعتراضات است.
حرفمان تمام نشده است دو مأمور پلنگیپوش دیگر به جمع مأموران وارد میشوند؛ گل از گل مأموران میشکفد. انگار عزیزی وارد جمعشان شده انرژی میگیرند؛ احترام گذاشته و سپس به مأمور تازهوارد دست میدهند؛ در اندک زمانی دور هم حلقه زده و با هم خوش و بش میکنند.
حدس میزنم فرماندهشان است. جلو میروم و بعد از معرفی خود از مأموریتشان میپرسم. با اقتدار میگوید: من هم مأمور یگان ویژه هستم همین؛ نه بیشتر و نه کمتر؛ در کنار سایر همرزمانم ساعتها و روزهاست که در معابر، میادین و مقاطع حضور داریم تا نکند نامردی شیشه آرامش مردم را ترک بیندازد. متأهل است و سه فرزند دارد. از نگرانی همسر و فرزندانش میپرسم. میگوید: نگرانی که در خانواده ما جایی ندارد ما برای هدفمان است که اینجا ایستادهایم همین الان آن طرف میدان پسرم با لباس بسیجی ایستاده تا نگذارد هنجارشکنی تعرضی کند.
از ناآرامیهای اخیر میگوید؛ از اینکه در طول این دو ماه و نیم تعداد معدود هنجارشکن در برابر جمعیت میلیونی مردم همراه با نظام همچون یک قطره در برابر اقیانوس هستند از اینکه مردم با اجتماعهای ارزشی خود در ۴ و ۱۳ آبان و حتی روز جمعه بعد از برد تیم ملی فوتبال نشان دادند که در صحنه هستند؛ و در مقابل از ویژگی آشوبگران میگوید از اینکه جمعیتشان نسبت به سایر اغتشاشات در سالهای گذشته کمتر شده، اما رده سنیشان جوانتر بوده و در مقابل جسورتر و گستاختر هستند از اینکه این سری تعداد زنان بیشتر است.
میگوید تعداد معدود هنجارشکن آنقدر جسور و گستاخ هستند که به مقدسات و ارزشها و حتی مأموران بیاحترامی کرده و هتک حرمت میکنند. از صبوری مأموران میگوید، از خویشتنداری از اینکه سنگ میخورند، اما از پای نمیافتند از اینکه تا کنون حدوداً ۹۰ نفر زخمی شدهاند، اما پای از هدفشان نکشیده و حتی با همان اوضاع زخمی و پانسمان شده در میدان حضور دارند... میگوید همین جمع ۱۰ نفره را ببینید دو نفرشان دست و پایشان بانداژ است با آنکه مرخصی استعلاجی داشتهاند به سر خدمت بازگشتهاند.
از حمله به پلیس میپرسم؛ میگوید از پرتاب اشیاء و سنگ و ساچمه گرفته تا اصابت چاقو و ضرب و شتم و گستاخی را شاهد بوده ایم؛ اما مأموران ما هوشمندانه عمل میکنند. خدا را شکر در این مدت نه کشته گرفتیم و نه کشته دادیم. علیرغم تمام فضاهایی که دشمنان با هزینههای هنگفت در فضای مجازی انجام دادهاند تا نقاط ضعف پلیس یگان ویژه را به تصویر بکشند... حتی به تصویرسازی هم روی آوردند صحنههایی از حرکات ناصحیح سالهای گذشته را به نمایش گذاشته و حتی در این اواخر نیز، چون تیرشان به سنگ خورده بود یکسری نفرات خاص را به لباس ویژه و پلیس مجهز کرده و با انجام یکسری اعمال و کارهای ناشایست به قول خودشان مستندسازی کردند و در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند که البته این ترفند هم بینتیجه ماند.
از نوع برخوردشان با اغتشاشگران میپرسم میگوید: با تاکتیکهای به روز و نوین و رعایت فاصله و جلوگیری از تنش و اصطکاک و در فاصله ۵۰ متری از آشوبگران در روزهای اغتشاش حضور داریم. با استفاده از صوت غالب، خودروهای آبپاش و تجهیزات هوشمند و تاکتیکهای به روز و نوین عمل میکنیم. حرفهایمان تمام نشده که گروهی از زنان گل به دست وارد جمعمان میشوند چند شعار میدهند «نیروی انتظامی تشکر تشکر»؛ «نیروی انتظامی حمایت حمایت» و به سمت مأموران یگان ویژه رفته و به آنها گل میدهند.
دوباره به صف مأموران میروم اینبار با شاخههای گل در دست همانطور مقتدر ایستادهاند میپرسم چه احساسی دارید؟ یکی از آنها میگوید: وقتی مردم از ما تشکر میکنند مصممتر میشویم که در راه ایجاد امنیت و آرامششان بیش از پیش بایستیم و با هنجارشکنان برخورد کنیم. آن یکی میگوید جریان این روزها متفاوت است یک روز کتک میخوریم، یک روز سنگ و ساچمه و یک روز هم گل میگیریم.
دوست بغلدستیاش وسط حرفش میپرد و میگوید: چاقو را از لیست ننداز. همه میخندند همان مأمور جملهاش را دوباره تصحیح میکند میگوید هم کتک خوردهایم و هم سنگ؛ هم دشنام شنیدهایم و هم تهمت و هم چاقو خوردهایم و هم تیزی و، اما بیشتر تقدیر شدهایم و گل گرفتهایم. آن یکی میگوید خانم؛ حسن ختام بنویسید بچههای یگان ویژه نه خسته میشوند و نه عصبانی؛ ما اینجا آنقدر میایستیم تا آرامش به مردممان بازگردد./فارس
فیلم
نظر کاربران فضای مجازی
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_02h18_13.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_02h15_51.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h39_58.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_02h15_00(1).jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h40_37.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h40_55.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h41_24.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h41_49.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h42_13.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h50_10.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h51_15.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h51_31.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h53_12.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h54_42.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h55_00.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h55_15.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h56_30.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h59_13.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-05_23h59_58.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h02_20.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h02_35.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h03_00.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h03_13.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h03_44.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h05_03.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h08_16.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h15_38.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h36_07.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h36_26.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h38_26.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h39_43.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h39_59.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h40_22.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h40_30.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h40_49.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h41_45.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h41_50.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h42_15.jpg)
![از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه! از حقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//2022-12-06_00h42_26.jpg)
۴ روایت از زبان پلیسهای مجروحشده در حوادث اخیر
در این روزها که تعدادی آشوبگر با تحرکات سازماندهی شده آرامش مردم را هدف قرار دادهاند این مأموران پلیس هستند که هرگونه خطری را به جان میخرند. دو بند انگشتش را در انفجار نارنجکی که اغتشاشگران به سمتش پرتاب کردهاند از دست داده است؛ یک باند دور انگشتش پیچیده و پشت در سیسییو با دو شاخه گل رز صورتی منتظر ایستاده است.روایت اول: قطع شدن انگشت دست با پرتاب نارنجک اغتشاشگران
«فرمانده» است و نگران دو مأمورش؛ مأمورانی که در عملیات تعقیب و گریز اغتشاشگری که به پلیس حمله کرده بود مجروح و مصدوم شدهاند. از انگشت باندپیچی شدهاش می پرسم؛ طفره می رود. اصرارم را که می بیند می گوید: در بیسیم اعلام کردند که عدهای آشوبگر یکی از خیابانهای محله ... را بسته و تردد و زندگی مردم را مختل کرده اند. با تعدادی از مأموران برای کنترل مجموعه و پراکنده کردن آشوبگران اعزام شدیم...معبر را بسته بودند و آتشسوزی راه انداخته و مشغول تخریب اموال عمومی و خصوصی بودند. با رسیدن به محل بلافاصله یکی از افراد آشوبگر به سمت مأموران کوکتل مولوتوف پرتاب کرد که یکی از پرسنل از ناحیه پا دچار آتشسوزی شد.
بنده هم جهت خاموش کردن آتش و دستگیری فرد ضارب اقدام کردم که در این حین یک نارنجک دستی به دست چپ من اصابت کرد و انگشت پنجم من قطع شد. فرمانده باز اصرار دارد که چیزی نشده، می گوید: مورد مهمی نبود؛ همان شب بلافاصله بعد درمان و باندپیچی برگشتم سر صحنه عملیات؛ انگشت که مهم نیست ما برای مردم جان فدا می کنیم.
روایت دوم: حمله راننده مگانسوار به ماموران و شلیک تیر خلاصی با کلت کمری!
از جریان مصدومیت مأمورانش میپرسم، میگوید: از پرسنل ضربت سرکلانتری چهارم هستیم. نهم شهریور از ساعت ۹ صبح جلوی در دانشگاه علم و صنعت مستقر بودیم. یکسری تجمعات غیرقانونی شکل گرفته بود. تعداد محدودی اقدام به آتش زدن سطل زباله کرده و برخی دیگر نیز اموال عمومی و خصوصی را تخریب میکردند؛ خیابان را بسته بودند و ترافیک ایجاد شده بود؛ بعد از اینکه به محل اعزام شدیم منطقه را پاکسازی کرده و جلوی در دانشگاه علم و صنعت مستقر شده و همانجا ماندیم. ساعت حدود ۱۶:۴۵ دقیقه شده بود. معبر آرام بود. نیروها به صف ایستاده بودند. ناگهان یک خودروی مگان مشکیرنگ با دو سرنشین آقا و خانم به سمت موتورسیکلتهای پارک شده مأموران هجوم آورد؛ قصدش گرفتن جان مأموران و ضربه زدن به پرسنل بود.
با سرعت زیاد به پرسنل موتورسوار حمله کرد و به دو تا سه موتور ضربه زد موتورها افتادند و ماشین به راه خود ادامه داد. در این حین دو نفر از مأموران که روی یک موتور نشسته بودند بلافاصله جهت دستگیری راننده اقدام کردند. پشت ماشین به راه افتادند. مسافتی طی شد تا اینکه راننده از توی آینه مأموران را دید و متوجه شد که در حال تعقیب است. عملیات تعقیب و گریز آغاز شد؛ موتور سواران ما متشکل از یک راکب و یک سرنشین بودند با باتوم و اسلحه ساچمهزن و طرف مقابل یک زن به همراه یک راننده مسلح بود با یک قبضه کلت کمری و یک خشاب فشنگ جنگی.
راننده در همان حین تعقیب و گریز برای متوقف کردن ماموران دست به سلاح برد و به سمت مأموران شلیک کرد. یک گلوله به جلوی موتورسیکلت اصابت کرد و یک گلوله دیگر به جلیقه فرد راکب، که خدا را شکر به بدنش وارد نشد. اما راننده دست بردار نبود؛ وقتی دید که شلیکهایش بیاثر مانده و باز هم مأموران به دنبالش هستند ترفند دیگری به کار برد؛ ناگهان ترمز کرد. با ترمز ناگهانی موتور سیکلت به پشت خودروی مگان برخورد کرد و مأموران پرتاب شده و به داخل جوی آب افتادند.
در این لحظه راننده خودرو را متوقف کرد؛ اسلحه به دست از ماشین پیاده شد و به سمت ماموران رفت؛ اولین گلوله را از پشت به گروهبان «علیاکبر» شلیک کرد؛ راننده بیرحم بازهم راضی نشده بود؛ بعد از شلیک تیر اول برای زدن تیر خلاصی به مامور، اسلحه را مسلح کرد اما گلوله در لوله اسلحه گیر کرد و نتوانست تیر خلاصی را به علیاکبر بزند. در همین گیر و دار بود که مأموران از راه رسیدند و زمینگیرش کردند. از حال علیاکبر میپرسم؛ فرمانده میگوید: کتف راستش گلوله خورده؛ گلوله به ریه اصابت کرده؛ عمل جراحی شده است؛ آن یکی مأمور هم دست چپش از سه ناحیه شکسته شده است. حال هر دوی مأموران خدا را شکر خوب است.
فرمانده از قساوت آشوبگران میگوید و از بیرحمی آشوبگران که به قصد ضربه زدن به پلیس و تخریب اموال عمومی و خصوصی در این روزها و شبها چه کارها کردهاند. از تحرکات برنامه ریزی و سازماندهی شده و عملیاتهای ترکیبی؛ و از انواع و اقسام سلاح سرد و گرم که آشوبگران برای کشته سازی، تخریب اموال عمومی و خصوصی از آن بهره می برند.
فرمانده از به آتش کشیدن اتوبوس و آمبولانس اورژانس می گوید؛ از شکستن شیشه خانه های مردم، از تخریب بانک و مغازه و ایجاد ترافیک و راهبندان؛ از همه آنهایی که فقط نام مردم را در شعارهایشان قرار داده؛ اما بر علیه مردم و آرامش و آسایش مردم عمل می کنند.
روایت سوم: از آتش زدن سطل آشغال و ایجاد راهبندان تا کمین و ضرب و شتم؛
ماموران سجاد، مأمور یگان ویژه است، اهل کرمانشاه، متأهل است و در اغتشاشات اخیر مصدوم شده است. تازه عمل کرده، با باند بزرگی که وسط صورتش جای گرفته، به سختی حرف می زند؛ میگوید: سیام شهریور بود ساعت حدودا ۹ شب؛ دو نفره سوار موتور بودیم؛ در حال تردد و گشت زنی در معابر؛ اوضاع ابتدا آرام بود، جلوتر که آمدیم در مقابل یک گروه از اغتشاشگران را دیدیم...
سطل آشغالها را آتش زده و تابلوهای خیابانهای کنده و انداخته بودن وسط خیابان، راهبندان کرده بودند. همانطور که روی موتور در حال حرکت به بودیم ناگهان هفت هشت نفر از اراذل به ما حملهور شدند، انگار کمین کرده بودند، با مشت و لگد و چوب و سنگ و هر آنچه دستشان بود به جانمان افتادند تا اینکه بقیه ماموران از راه رسیدند.
سجاد سرش آسیب دیده، دماغش شکسته، وضعیت کمرش منتظر اعلام کمیسیون پزشکی است و مینیسک زانویش پاره شده؛ اما میگوید که اگر از بیمارستان مرخص شود یک راست سر خدمتش باز می گردد. سجاد از آنهایی می گوید که این روزها کف خیابان هستند؛ آنهایی که مردم عادی نیستند چرا که آمبولانس و اتوبوس و اموال مردم را به آتش میکشند و بیرحمانه و وحشیانه به جان مأموران می افتند.
سجاد که تازه بینیاش را عمل کرده به سختی حرف میزند. می گوید: هنوز پدر و مادرش نمیدانند که برایش چه اتفاقی افتاده است. سجاد از امدادخواهی مردم در صحنه اغتشاشات میگوید؛ از مالباختگانی که از سرقت گوشی های شان شکایت داشتند؛ از خانمهایی می گوید که از تعرض در وسط جمعیت شاکی بوده و از پلیس کمک می خواستند؛ از بچههای نوجوان از ۱۵_۱۶ ساله گرفته تا جوانان بیست و چند سالهای می گوید که پشیمان بوده و می گفتند که به واسطه تحریک صفحات مجازی وارد جمعیت شده اند.
روایت چهارم: از آتش زدن لاستیک و بستن خیابان تا پرتاب کردن سنگ و مصدوم کردن مأموران؛
روی تخت آن طرفی علی خوابیده است؛ از مأموران یگان امداد شهریار است، یک دختر یکساله دارد. میگوید: شنبه شب شیفت بودم. مرکز پیام اعلام کرد که خیابان ولیعصر(عج) شهریار را بستهاند. به محل اعزام شدیم؛ اغتشاشگران لاستیک آتش زده و عبور و مرور را مختل کرده بودند؛ یکسری ماشین آدمهای عادی هم آن وسط گیر کرده بود و نمیگذاشتند مردم عبور کرده و بگذرند.
چند موتورسوار بودیم، به محل رسیدیم اما اغتشاشگران مجهز بوده و سنگ آماده کرده بودند، به محض اینکه رسیدیم سنگ پرتاب کردند به سمت تیم موتوری. من هم که راکب بوده و جزو اولین موتوری بودم که وارد صحنه شدم با اصابت سنگ به ساق پا و زانوهایم مصدوم شدم؛ حالا هم برای درمان در بیمارستان هستم. میپرسم دستور فرمانده به شما چه بود؛ چطور باید در صحنه اقدام میکردید؟ علی میگوید: تأکید فرمانده متفرق کردن جمعیت با بوق و آژیر و همین حرکت اکیپ موتوری بود؛ ما با مردم عادی کاری نداشتیم، فقط باید جمعیت را متفرق می کردیم. حرفمان تمام نشده، پرستار از راه میرسد و اجازه ادامه صحبت نمیدهد.
از اتاق که بیرون آمده و وارد سالن که می شویم فرمانده را میبینیم که هنوز پشت در سیسییو با دو شاخه گل بر دست منتظر مانده تا بتواند دو مأمور مصدوم خود را ملاقات کند. بنابر آخرین اعلام رسمی پلیس، مأموران انتظامی کشور در اغتشاشات اخیر سه شهید و بیش از ۲ هزار مصدوم تقدیم کرده اند؛ آن هم در راستای تأمین امنیت، آسایش و آرامش مردم و برخورد با آشوبگرانی که با تحرکات سازماندهی شده و عملیاتهای ترکیبی زندگی روزمره مردم را در روزهای اخیر به مخاطره انداختهاند؛ از ایجاد ترافیک و راهبندان گرفته تا آتش زدن و تخریب اموال عمومی و خصوصی و حتی کشتهسازی!