![پررنگتر شدن نفوذ منطقهای ایران/ بالاتر رفتن وابستگی سعودیها به آمریکا پررنگتر شدن نفوذ منطقهای ایران/ بالاتر رفتن وابستگی سعودیها به آمریکا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/news/139204051525458937528031.jpg)
به عقیده کارشناس مؤسسه بروکینگز، ابراز نگرانی سعودیها از نزدیک شدن آمریکا به ایران ناشی از وابستگی شدید ایشان به آمریکا است که با پیشروی بیشتر آمریکا در این جهت ضرورت این وابستگی برای سعودیها بیشتر میشود.
به گزارش راسخون به نقل از تسنیم، کارشناس مسائل خاورمیانه این اندیشکده بر این باور است که سعودیها هرگز نمیتوانند از وابستگی خود به آمریکا بکاهند یا حتی به قطع این وابستگی فکر کنند، چرا که همزمان با تلاش آمریکا برای برقراری روابط معمولی با ایران، سعودیها خود را در معرض خطر بیشتر حس میکنند که برای جبران آن چارهای جز وابستگی بیشتر به آمریکا ندارند.
همین چند خبری که از شروع روابط احتمالی میان آمریکا و ایران منتشر شده، واکنشهای بسیار قابل توجهی را از سوی عربستان سعودی به وجود آورده است. برای اولین بار، دولت سعودی فرصت خود برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل را واگذاشت. سعودیها خواستند این پیام را برسانند که نارضایتی ایشان از سیاست خارجی آمریکا در قبال منطقه ـ در مورد ایران، سوریه، فلسطین ـ باعث شد که چنین کنند. کارشناسان و رسانههای سعودی بر این توهم دامن میزنند که آمریکا ریاض را بر سر چانهزنیهای ژئوپلتیک با ایران، فروخته است. آیا ما در حال حرکت به سمت «بحران» دیگری در روابط سعودی ـ آمریکایی هستیم؟
به هیچ وجه. هیچ اتفاق جدیدی نیافتاده است. آمریکا و عربستان سعودی در گذشته هم با اختلافات بسیار جدی مواجه بودهاند، بدون آنکه روابط دوجانبه ایشان اساساً تغییری کند ـ محموله نفتی در سالهای 1973 و 1974، اختلافات بر سر پیمان کمپ دیوید و انقلاب ایران در اواخر دهه 1970، بحران اساسی یازده سپتامبر و جنگ عراق. بحرانهای مختلف، چه واقعی و چه غیرواقعی، میان ریاض و واشنگتن در واقع اجتناب ناپذیر است. این بحرانها ناشی از دو عنصر پایدار در روابط میان این دو است: 1) این واقعیت ساختاری که سعودیها طرف ضعیفتر این رابطه هستند و 2) باور نادرست بسیاری، که در مقایسه با عربستان بیشتر در آمریکا وجود دارند، مبنی بر اینکه اتحاد غیررسمی صرفاً بر اساس تکمیل کردن منافع متقابل ایجاد شده است.
در هر اتحادی میان یک بازیگر ضعیفتر و یک بازیگر قویتر، طرف ضعیف همواره میان ترس از گرفتاری و ترس از تنها ماندن، که هر دو به یک اندازه خطرناک هستند، در تقلا و دست و پا زدن است. هنگامی که آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی درگیر جنگ سرد بودند، متحدین آمریکا در اروپای غربی همواره نگران این بودند که درگیر جنگی شوند که به انتخاب ایشان آغاز نمیشود. هنگامی که آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی تشنجزدایی را آغاز کردند، اروپاییها نگران این بودند که منافع ایشان ممکن است نادیده گرفته شود. اما اروپای غربی جایی برای رفتن نداشت. هیچ ابرقدرت سومی وجود نداشت تا ایشان برای تأمین امنیت خود بدان پناه برند. انگلیس و فرانسه توان هستهای کوچکی را برای خود دست و پا کردند. فرانسویها ژستهای نمادین استقلال و اعتماد به نفس به خود گرفتند، از جمله اینکه از فرماندهی نظامی ناتو بیرون رفتند. اما هیچ کس حتی تصور این را هم نمیکرد که لندن یا پاریس بتوانند به تنهایی در برابر شورویها بایستند. در پایان، اروپای غربی همچنان به آمریکا و ناتو وابسته ماند، چرا که هیچ راه دیگری نداشتند.
عربستان سعودی و دیگر پادشاهیهای کوچک حاشیه خلیج فارسدرست در همان موضع در قبال ایران و آمریکا قرار گرفتهاند. هنگامی که آمریکا ایران را به خاطر برنامه هستهای آن به حمله نظامی تهدید میکند، کشورهای حاشیه خلیج فارس نگران این هستند که اقدام تلافیجویانه ایران دامنگیر ایشان شود. هنگامی که آمریکا تمایل خود برای مذاکره با ایران را نشان میدهد، این دولتها نگران این میشوند که واشنگتن قصد دارد تهران را به عنوان هژمون منطقهای بالا ببرد. اگر یک ابرقدرت جایگزین وجود داشت که میشد با آن متحد گردید، عربستان سعودی به احتمال زیاد دست به چنین کاری میزد. اما چین تا آنجا که بخواهد به عنوان یک قدرت نظامی برتر در منطقه خلیج فارس مطرح شود، فاصله زیادی دارد. درست همانند متحدین ناتو در جریان جنگ سرد، انتخابهای استراتژیک سعودیها بسیار محدود است.
اشارههای گاه به گاه ریاض مبنی بر اینکه به دنبال تحصیل تسلیحات شیمیایی است، اگر ایران به سمت چنین هدفی پیش برود، ناشی از همان ترسی است که فرانسه و انگلیس را به سمت ایجاد توان تسلیحاتی هستهای سوق داد. اما سعودیها در مورد مسئله هستهای دو دل هستند، چرا که از دور شدن متحد آمریکایی خود که گاهی ایشان را به شدت عصبانی میکند، اما بدون کمک او نمیتوانند کاری کنند، نگران هستند. نکته جالب در مورد مخمصه استراتژیکی که سعودیها در آن گرفتار آمدهاند این است که چنانچه آمریکاییها اشتباهی مرتکب شوند، از جمله جنگ عراق، نفوذ منطقهای ایران بیشتر میشود و ریاض باز هم به آمریکا محتاجتر میشود. هر چه نزدیکتر شدن واشنگتن به ایران آشکارتر به نظر میرسد، اهمیت ابقای روابط امنیتی با آمریکا برای سعودیها بیشتر و بیشتر میشود.
ترس از تنها ماندن، مقولهای ساختاری در روابط سعودی ـ آمریکا به شمار میرود، اما نباید در مورد آن مبالغه شود. سیاست گذاری آمریکا در خلیج فارس برای چندین دهه این بوده است که اجازه ندهد هیچ قدرتی در این منطقه نفت خیز به جایگاه برتر و مسلط دست پیدا کند. آمریکا در همه کشورهای خلیج فارس پایگاه دارد. دولت اوباما به دنبال آن نیست که کنترل منطقهای در دست ایرانیها قرار گیرد؛ دولتی که آمریکا بیش از سی سال است روابط دیپلماتیک با آن ندارد و همچنان روابط میان آن دو تیره و تار است. دیپلماتهای آمریکایی باید این نکته را برای سعودیها و دیگر خلیج فارس نشینها خاطر نشان سازند. این چنانهک برخی در واشنگتن میگویند، «سنگ درشت» نیست.
دومین عنصر ساختاری روابط سعودی ـ آمریکایی که منجر به بروز «بحران» میشود، درک ناصواب بسیاری در مورد مبانی این رابطه است. واشنگتن و ریاض هرگز به طور کامل در مورد اهداف استراتژیک در خاورمیانه به اجماع نمیرسند. اختلافات ایشان در مورد مسئله اعراب ـ اسرائیل آشکار است. سعودیها در دهه 1960 و 1970 همواره نگران روابط نزدیک آمریکا با شاه ایران بودند. ایشان در سال 2003 به طور فعالی علیه حمله آمریکا به عراق لابی میکردند. واشنگتن هم به نوبه خود در مواقع بسیاری نگران مداخلات سعودیها در دیگر کشورها است و به تازگی از اسلامی که سعودیها از انتشار آن حمایت میکنند، ابراز نگرانی کرده است.
مهمترین منفعت مشترکی که این دو را در کنار یکدیگر نگاه داشته است، تعهد متقابلی است که نسبت به امنیت صنعت نفت سعودی وجود دارد و مخالفت مشترک آنها با تسلط یافتن دیگر کشورها بر اوضاع منطقه. در کنار هم قرار گرفتن این دو در جریان سالهای جنگ سرد کمک کرده است تا دیگر اختلافات به تدریج محو گردد و معمولاً دستور کار مشترکی را میان این دو رقم زده است از جمله در مورد افغانستان. پایان جنگ سرد این عنصر همکاری را حذف کرد اما عنصر منفعت مشترک همچنان پابرجا ماند.
اما بسیاری از ناظران این واقعیت را به نادرستی درک کردهاند. یکی از اشکال این درک نادرست، مبالغه در مورد نفوذ سعودیها در فرایند تصمیم سازی آمریکا است، با این فرض که واشنگتن به دنبال جلب رضایت هر چه بیشتر ریاض است تا به اهداف گستردهتر منطقهای خود دست پیدا کند. مارک لینچ از جمله تحلیلگرانی است که اخیراً چنین ادعا کرده است. لینچ نکران آن است که سعودیها و دیگر کشورهای خلیج فارس بیش از پیش واشنگتن را درگیر ناآرامیهای سوریه خواهد کرد و در نتیجه باعث خواهند شد که دولت اوباما دستور کار استقرار دموکراسی در منطقه خود را رها خواهد کرد. او نباید نگران این ماجرا باشد. همزمانی که وی از چنین ترس و نگرانی دم میزند، آمریکا از حمله نظامی به سوریه که بسیار مورد مطالبه سعودیها بود پا پس کشیده، بر سر تسلیحات شیمیایی سوریه معاملهای کرده است که سعودیها به هیچ وجه از آن راضی نیستند و سپس کمکهای نظامی خود به دولت مصر را که سعودیها از آن حمایت میکنند، قطع کرد. لذا میتوان گفت که هیچ سیاست منطقهای از جانب ریاض به واشنگتن دیکته نمیشود. بحرین تنها جایی است که دستور کار نرم ایجاد دموکراسی واشنگتن ممکن است تا حدی ناشی از عربستان سعودی باشد.
با این حال درک نادرست معمولتر این است که هنگامی که سعودیها و آمریکاییها دچار اختلاف میشوند، روابط در حالت «بحران» قرار میگیرد. اما تاریخ روابط میان این دو نشان میدهد که این توافق کامل در مورد مسائل منطقهای مختلف نیست که روابط سعودی ـ آمریکا را پابرجا نگاه داشته است، بلکه درکی مشترک در مورد منفعت مشترک امنیت خلیج فارس چنین رابطهای را ابقا میکند. هیچ شکی نیست که اختلاف اندک واشنگتن و ریاض در این روزها، از چگونگی برخورد با سوریه و ژنرالهای حاکم در قاهره گرفته تا چالشها و فرصتهای ریاست جمهوری روحانی در ایران. اما این اختلافات، هر چند که جدی هم هستند، سطحی از یک بحران دوجانبه را به وجود نمیآورند. در گذشته اختلافاتی حتی بزرگتر از موارد مذکور وجود داشته است و منافع مشترک این دو کشور را همانند آنچه که در شش دهه گذشته دیدهایم، در کنار هم نگاه داشت.
با پیشروی آمریکا در جبهه ایران، برای دولت اوباما مهم است که سعودیها را در هر جایی که ضرورت دارد مطلع ساخته و به ایشان در مورد استمرار اهداف استراتژیک آمریکا در خلیج فارس اطمینان دهد. دیپلماسی آمریکا همچنین میتواند به شرکای خلیج فارس منافعی را نشان دهد که میتوان از برقراری روابطی معمولیتر با ایران تحصیل کرد. نه امیدواریهای واهی و نه ترس و نگرانیهای بیش از اندازه بزرگ شده دیگر بازیگران نباید دولت را از نزدیک شدن محتاطانه اما ضروری به ایران بازدارد.
/111/