نور خدا را نتوان بست به زنجیر
« جهت مشاهده کیفیت و اندازه اصلی، بر روی تصویر کلیک نمایید. »
امام سجاد(ع) از یزید خواست تا به وعده خود وفا نموده و به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید از وعدهاى که به امام علیه السلام داده بود پشیمان شد و قبول نکرد.
معاویه، پسر یزید، به پدرش گفت: خطبۀ این مرد چه تأثیرى دارد؟ بگذار تا هر چه مىخواهد، بگوید.
یزید گفت: شما قابلیتهاى این خاندان را نمى دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث مىبرند، از آن میترسم که خطبۀ او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد. اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد!
نفس المهموم
هیئت هنر
معاویه، پسر یزید، به پدرش گفت: خطبۀ این مرد چه تأثیرى دارد؟ بگذار تا هر چه مىخواهد، بگوید.
یزید گفت: شما قابلیتهاى این خاندان را نمى دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث مىبرند، از آن میترسم که خطبۀ او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد. اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد!
نفس المهموم
هیئت هنر