مردم از حسرت آهو روشان و رمشان من ندانم به چه تدبیر بدام آرمشان نیکرویان جهان را چو سرشتند ز گِل سنگی اندر گِلشان بود همان شد دلشان
مردم از حسرت آهو روشان و رمشان
من ندانم به چه تدبیر بدام آرمشان
نیکرویان جهان را چو سرشتند ز گِل
سنگی اندر گِلشان بود همان شد دلشان
من ندانم به چه تدبیر بدام آرمشان
نیکرویان جهان را چو سرشتند ز گِل
سنگی اندر گِلشان بود همان شد دلشان