مسیر جاری :
یاد مادر از زبان فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اهمیت آموزش و یادگیری خوشنویسی
پیوند عرفانی در هنر خوشنویسی
استناد حضرت زهرا (س) به آیات قران در خطبه فدک
سوالات متداول بلیط تهران دبی علی بابا
انواع هوش مصنوعی را به همراه کاربرد هریک بشناسید
دوگانه جنگ و صلح در اسلام
آب و هوای فتحیه و بهترین زمان سفر به آن
کالری یک لیوان چای
کالری یک لیوان کاپوچینو چقدر است؟
خلاصه ای از زندگی مولانا
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان گیلان
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
سر قبر شما آوردهام
كارواني كه سر قبر شما آوردهام نيمه جانهايي است تا كرب و بلا آوردهام من نيابت دارم از مادر زيارت آمدم من وصيتهاي مادر را به جا آوردهام كي رود از ياد وقتي آمدم در قتلگاه
سر تو از سر نیزه
سر تو از سر نیزه به من توان میداد امید بر دل مجروح بیکسان میداد خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی کنیزکی به یتیم تو خرده نان میداد
رسیدم کنار تو
باور نمیکنم که رسیدم کنار تو باور نمیکنم من و خاک دیار تو یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق
در شام
در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند چون لنگ شد ز قهر، در لطف وانمود یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام
خواهر غم پرورم
ای همیشه خواهر غم پرورم ای خمیده مثل زهرا مادرم بشکن این بغضی که داری در گلو هرچه میخواهد دل تنگت بگو بر حسینت شام را توصیف کن
حال و هواي سفرش
دردها میچكد از حال و هواي سفرش گرد غم ريخته بر چادر مشكي سرش تك و تنها و دو تا چشم كبود چند تا كودك بي پدر افتاده فقط دور و برش ظاهراً خم شده از شدت ماتم اما
چهل روز میشود
چهل روز میشود كه شدم جبرئیل تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو چهل روز میشود كه فقط زار میزنم كوچه به كوچه نام تو را جار میزنم چهل روز میشود كه بدون توأم حسین
چگونه با تو بگویم
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت به جای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت پیشانیات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
پای فراق تو پیرتر گشتم
اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم رسیدهام سر خاکت ولی به زانویم بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر برای روضهمان در عزای یکدیگر