مسیر جاری :
خوشنویسی در عصر پهلوی
نماز کن فیکون روز جمعه چگونه خوانده می شود؟
کالری نان چند غله چقدر است؟
چگونه به خداى نادیده ایمان بیاوریم ؟
خطای آدم تقاص بشر
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در قزوین
قد و وزن و دور سر نوزاد 9 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 12 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 11 ماهه
چالش هایی که خانوادهها در تربیت فرزندان نسل زد با آن مواجه هستند
نحوه خواندن نماز والدین
مهم ترین خواص هویج سیاه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اختراعات آلبرت انیشتین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
پیش شماره شهر های استان تهران
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
سر قبر شما آوردهام
كارواني كه سر قبر شما آوردهام نيمه جانهايي است تا كرب و بلا آوردهام من نيابت دارم از مادر زيارت آمدم من وصيتهاي مادر را به جا آوردهام كي رود از ياد وقتي آمدم در قتلگاه
سر تو از سر نیزه
سر تو از سر نیزه به من توان میداد امید بر دل مجروح بیکسان میداد خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی کنیزکی به یتیم تو خرده نان میداد
رسیدم کنار تو
باور نمیکنم که رسیدم کنار تو باور نمیکنم من و خاک دیار تو یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق
در شام
در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند چون لنگ شد ز قهر، در لطف وانمود یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام
خواهر غم پرورم
ای همیشه خواهر غم پرورم ای خمیده مثل زهرا مادرم بشکن این بغضی که داری در گلو هرچه میخواهد دل تنگت بگو بر حسینت شام را توصیف کن
حال و هواي سفرش
دردها میچكد از حال و هواي سفرش گرد غم ريخته بر چادر مشكي سرش تك و تنها و دو تا چشم كبود چند تا كودك بي پدر افتاده فقط دور و برش ظاهراً خم شده از شدت ماتم اما
چهل روز میشود
چهل روز میشود كه شدم جبرئیل تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو چهل روز میشود كه فقط زار میزنم كوچه به كوچه نام تو را جار میزنم چهل روز میشود كه بدون توأم حسین
چگونه با تو بگویم
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت به جای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت پیشانیات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
پای فراق تو پیرتر گشتم
اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم رسیدهام سر خاکت ولی به زانویم بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر برای روضهمان در عزای یکدیگر