مسیر جاری :
سامریهای منافق در جامعه امروز
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
هنر و زیبایى از منظر دین در بیان آیت الله جوادى آملى
بررسی بحث حجاب در دانشگاه و عدم رعایت آن در جامعه دانشجویی
علت بی غیرتی برخی مردان و نحوه تعامل با چنین همسری
در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
چه چیزهایی موجب رضایتمندی در زندگی می شوند؟
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
پیوند خوشنویسی و کتابت قرآن
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
گر دست رسد در سر زلفين تو بازم
چون گوي چه سرها که به چوگان تو بازم گر دست رسد در سر زلفين تو بازم
در دست سر مويي از آن عمر درازم زلف تو مرا عمر دراز است ولي نيست
نماز شام غريبان چو گريه آغازم
به مويههاي غريبانه قصه پردازم نماز شام غريبان چو گريه آغازم
که از جهان ره و رسم سفر براندازم به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار
مزن بر دل ز نوک غمزه تيرم
که پيش چشم بيمارت بميرم مزن بر دل ز نوک غمزه تيرم
زکاتم ده که مسکين و فقيرم نصاب حسن در حد کمال است
به تيغم گر کشد دستش نگيرم
وگر تيرم زند منت پذيرم به تيغم گر کشد دستش نگيرم
که پيش دست و بازويت بميرم کمان ابرويت را گو بزن تير
تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي کن و جان بين که چون هميسپرم تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم چنين که در دل من داغ زلف سرکش توست
جوزا سحر نهاد حمايل برابرم
يعني غلام شاهم و سوگند ميخورم جوزا سحر نهاد حمايل برابرم
کامي که خواستم ز خدا شد ميسرم ساقي بيا که از مدد بخت کارساز
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها ميکني اي خاک درت تاج سرم من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
که من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرم دلبرا بنده نوازيت که آموخت بگو
مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کويش را چو جان خويشتن دارم مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم صفاي خلوت خاطر از آن شمع چگل جويم
در نهانخانه عشرت صنمي خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم در نهانخانه عشرت صنمي خوش دارم
وين همه منصب از آن حور پريوش دارم عاشق و رندم و ميخواره به آواز بلند
دارم اميد عاطفتي از جانب دوست
دارم اميد عاطفتي از جانب دوست کردم جنايتي و اميدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گر چه پريوش است وليکن فرشته خوست