0
مسیر جاری :
پایان نامه های نبوی (1) پایان‌نامه های نبوی

پایان نامه های نبوی (1)

نويسنده براي نشان دادن همزيستي يهوديان و مسلمانان، بيان انگيزه مخالفت يهوديان با مسلمانان و چگونگي برخورد پيامبر با آنان رساله را سامان داده است. وي نخست موقعيت جغرافيايي عربستان و وضعيت مردم و اديان را...
اشعار نبوی (10) اشعار نبوی

اشعار نبوی (10)

چه شود گر ، به سرم دست نوازش بكشي ؟ لطفي اي ساقي رحمت به دل پُر عطشي اي كه در هر دو جهان ، اذن شفاعت با توست چه شود گر خَطِ غفران به گناهم بكشي ؟ عقل كل هستي و ، من عاشق مجنون توام لحظه اي...
اشعار نبوی (9) اشعار نبوی

اشعار نبوی (9)

و انسان هر چه ايمان داشت پاي آب و نان گم شد زمين با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد شب ميلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصيد به زير دست و پاي اختران آن شب زمان گم شد همان شب چنگ زد در چين زلفت چين...
اشعار نبوی (8) اشعار نبوی

اشعار نبوی (8)

شب گشت و تيرگي همه جا را فرا گرفت وز نور ماه دامن گيتي ضيا گرفت ماه رجب به شوق وصال خداي خويش جا در درون غار حرا مصطفي گرفت مهد صفا به غار حرا تا نهاد پاي غار حرا ز يمن قدومش صفا گرفت
اشعار نبوی (7) اشعار نبوی

اشعار نبوی (7)

محمد زينت نام جهان است چه خوشبوتر از آن اندر دهان است نزائيده كسي همچون محمد كه نور روي وي رنگين كمان است محمد نور عالمتاب هستي است وجودش روشني بخش زمان است
اشعار نبوی (6) اشعار نبوی

اشعار نبوی (6)

الا ساقي مستان ولايت بهار بي زمستان ولايت از آن جامي که دادي کربلا را به نوشان اين خراب مبتلا را چنان مستم کن از يکتا پرستي که از آهم بسوزد کل هستي
اشعار نبوی (5) اشعار نبوی

اشعار نبوی (5)

اى اصل قديم و عقل اَقدم وى حادث با قديم توأم در رتبه تويى حجاب اَقرب بودى تو نبى و در گِل آدم ملك و ملكوت در كف تست چون خاتمى اى نبىّ خاتم
اشعار نبوی (4) اشعار نبوی

اشعار نبوی (4)

جامه سيه كرد كفر، نور محمد(ص) رسيد طبل بقا كوفتند، ملك مخلد رسيد روى زمين سبز شد، جيب دريد آسمان بار دگر مه شكافت روح مجرد رسيد گشت جهان پر شكر، بست سعادت كمر خيز كه بار دگر، آن قمرين خد رسيد
اشعار نبوی (3) اشعار نبوی

اشعار نبوی (3)

ای جلوه رخت زده آتش به جان گل نامت محمد است و نشانت، نشان گل ميلاد باشكوه تو ای باغبان نور همزاد نغمه‌خوانی بلبل زمان گل قرآن تويی چو خيره نظر می‌كنم به نور گل می‌كند دوباره نگاهم ميان گل
اشعار نبوی (2) اشعار نبوی

اشعار نبوی (2)

شبي كه جوشش صد مهر در گريبان داشت چنين حادثه اي در مشيمه پنهان داشت زمين، به خود ز تب التهاب مي لرزيد زمان، ز زايش نوري به خويش مي پيچيد موكلان مشيت به كارگاه قدر شدند، تا كه ببندند طرح نقش دگر