اشعار نبوی (10)

چه شود گر ، به سرم دست نوازش بكشي ؟ لطفي اي ساقي رحمت به دل پُر عطشي اي كه در هر دو جهان ، اذن شفاعت با توست چه شود گر خَطِ غفران به گناهم بكشي ؟ عقل كل هستي و ، من عاشق مجنون توام لحظه اي هم بنشين در بَرِ ديوانه وَشي
چهارشنبه، 16 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشعار نبوی (10)
اشعار نبوی (10
اشعار نبوی (10)






شكرانة حسن تو

حبيب الله چايچيان (حسان)
چه شود گر ، به سرم دست نوازش بكشي ؟
لطفي اي ساقي رحمت به دل پُر عطشي
اي كه در هر دو جهان ، اذن شفاعت با توست
چه شود گر خَطِ غفران به گناهم بكشي ؟
عقل كل هستي و ، من عاشق مجنون توام
لحظه اي هم بنشين در بَرِ ديوانه وَشي
هست شكرانة اين حُسن خدادادة تو
كه بناز از من هجران زده دامن نكشي
دور و نزديك ( حسان ) ، بهره وراز مهر نبي است
چون « اُويس قَرَن » و همچو « بلال حبشي »

اشعار نبوی (10)

نشان گل

خليل شفيع
اي جلوه رخت زده آتش به جان گل
نامت محمد است و نشانت، نشان گل
ميلاد باشكوه تو اي باغبان نور
همزاد نغمه‌خواني بلبل زمان گل
قرآن تويي چو خيره نظر مي‌كنم به نور
گل مي‌كند دوباره نگاهم ميان گل

اشعار نبوی (10)

حضرت محمد (ص)

مولوي
نفس واحد از رسول حق شدند
ورنه هر يک دشمني مطلق بدند
کينه‌هاي کهنه‌شان از مصطفي[ص]
محو شد در نور اسلام و صفا
آفرين بر عشق کل اوستاد
صدهزاران ذره را داد اتحاد
همچو خاک مفترق در رهگذر
يک سبوشان کرد دست کوزه‌گر
و باز:
ايمن از شر اميران و وزير
در پناه نام احمد [ص] مستجير
نسل ايشان نيز هم بسيار شد
نور احمد [ص] ناصر آمد يار شد
نام احمد [ص] اين‌چنين ياري كند
تا كه نورش چون نگه‌داري كند؟
نام احمد [ص] چون حصاري شد حصين
تا چه باشد ذات آن روح‌الامين

اشعار نبوی (10)

حضرت محمد (ص)

فريدالدين محمد عطار نيشابوري
خواجه‌ي دنيا و دين، گنج وفا
صدر و بدر هر دو عالم مصطفي [ص]
آفتاب شرع و درياي يقين
نور عالم رحمت‌للعالمين
جان پاكان خاك جان پاك او
جان رها كن، آفرينش خاك او

اشعار نبوی (10)

حضرت محمد (ص)

ابوالقاسم فردوسي
تو را دانش و دين رهاند درست
در رستگاري ببايدت جست
دلت گر نخواهي كه باشد نژند
نخواهي كه دايم بوي مستمند
تو خواهي كه يابي ز هر بد رها
سر اندر نياري به دام بلا
بوي در دو گيتي ز بد رستگار
نكوكار گردي بر كردگار
به گفتار پيغمبرت راه جوي
دل از تيرگي‌ها بدين آب شوي

اشعار نبوی (10)

حضرت محمد (ص)

حكيم نظامي
محمد [ص] كافرينش هست خاكش
هزاران آفرين بر جان پاكش
چراغ‌افروز چشم اهل بينش
تراز كارگاه آفرينش
رياحين‌بخش باد صبحگاهي
كليد مخزن گنج الهي

اشعار نبوی (10)

شهادت پيامبراکرم(ص)

داغ مرگ تو زد آتش به دل من پدرم
در فراق تو ببين خون شده از غم جگرم
گشته بيت ‏الحزن از بعد تو كاشانه من
خود بيا پاك نما اشك ز چشمان ترم
رفتى از دار جهان و دل من سوزاندى
خم شد از داغ تو بابا به خدا اين كمرم
منبع:www.payambarazam.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط