خورشيد آسمان نبوت

اي آفتاب گردان تاري شو و متاب كز برج دين بتافت يكي روشن آفتاب آن آفتاب روشن شد جلوه گر كه هست ايمن ز انكساف و مبرّا زاحتجاب بنمود جلوه اي و زدانش فروخت نور بگشود چهره اي و زبينش گشود باب
سه‌شنبه، 15 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خورشيد آسمان نبوت
خورشيد آسمان نبوت
خورشيد آسمان نبوت

شاعر:ملك الشعراي بهار






اي آفتاب گردان تاري شو و متاب
كز برج دين بتافت يكي روشن آفتاب
آن آفتاب روشن شد جلوه گر كه هست
ايمن ز انكساف و مبرّا زاحتجاب
بنمود جلوه اي و زدانش فروخت نور
بگشود چهره اي و زبينش گشود باب
شمس رسل محمد مرسل كه در ازل
از ما سوا الله آمده ذات وي انتخاب
تابنده بُد ز روز ازل نور ذات او
با پرتو و تجلي بي پرده و نقاب
ليكن جهان به چشم خود اندر حجاب داشت
امروز شد گرفته زچشم جهان حجاب
تا ديد بي حجاب رخي را كه كردگار
بر او بخواند آيت و الشمس1 در كتاب
رويي كه آفتاب فلك پيش نور او
باشد چنان كه كتّان در پيش ماهتاب2
شاهي كه چون فراشت لواي پيمبري
بگسسته شد زخيمه پيغمبران طناب
با مهر اوست جنت و با حب او نعيم
با قهر اوست دوزخ و با بغض او عذاب
با مهر او بود به گناه اندرون نويد
با قهر او بود به صواب اندرون عقاب
شيطان به صلب3 آدم اگر نور او بديد
چندين چرا نمود ز يك سجده اجتناب
زان شد چنين ز قرب خداوندگار دور
كاندر ستوده گوهر او داشت ارتياب4
مقرون به قرب حضرت بيچون شد آنكه او
سلمان صفت نمود به وصل وي اقتراب
امروز جلوه اي به نخستين نمود و گشت
زين جلوه چشم گيتي انگيخته ز خواب
يرليغي5 آمدش به دوم جلوه از خداي
كاي دوست سوي دوست به يك ره عنان بتاب
پس برد مركبيش خرامان تر از تذرو
جبريل، همعنانش و ميكال همركاب
بنشست بر بُراق سبك پوي گرم سير
و افلاك در نوشت الي منتهي الجناب
چندان برفت كش رهيان6 و ملازمان
گشتند بي توان و بماندند بي شتاب
و آنگه به قاب قوسين اندر نهاد رخت
و آمد ز پاك يزدان او را بسي خطاب
چون يافت قرب وصل، دگر باره بازگشت
سوي زمين، ز نه فلك سيمگون قباب7
اندر ذهاب8، خوابگه خود نهاد گرم
هم خوابگاه خويش چنان يافت در اياب9
از فرّ پاك مقدمش امروز گشته اند
احباب در تنعّم و اعدا در اضطراب
جشني بود ز مقدم او در نُه آسمان
جشني دگر به درگه فرزند بوتراب10

پی نوشت ها :

1. والشمس: اشاره است به آغاز سوره اي به همين نام: والشمس و ضحيها:" سوگند به خورشيد و پرتوش" كه بنا به نقل برخي از مفسرين در شأن حضرت رصول (ص) مي باشد.
2. اشاره است به اعتقادي كه قدما داشته اند كه كتان در برابر ماهتاب مقاومت ندارد و از هم فرو مي پاشد.
3. صلب: پشت
4. ارتياب: شك و ريب
5. يرليغ: فرمان
6. رهيان(جمع : رهي) چاكر، نوكر، خدمتگزار
7.قباب(جمع قبه): بارگاهي كه برفراز آن گنبدي باشد، سقف برجسته و گندب مانند. كنايه از افلاك و اسمانهاست.
8. ذهاب: رفتن
9. اياب: آمدن
10. منظور بارگاه حضرت رضا عليه السلام است

منبع:www.payambarazam.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط